حکومتها در تلاش هستند که بیشترین کنترل و اثرگذاری ممکن را بر جوامع تحت فرمان خود داشته باشند. کنشگران اجتماعی و سیاسی نیز برای دفاع از آزادیهای مشروع و قانونی شهروندان و افزایش دایره این آزادیها به مقابله با این سیاست میپردازند.
در جوامع دموکراتیک توازنی نسبی میان قدرت اثرگذاری و اعمال نظر حکومت و مقاومت مدنی برای بسط و گسترش عقاید مختلف حاکم است. در این میان حکومتهای دیکتاتوری برای اعمال کنترل خود حد و مرزی را نمیشناسند.
در سالهای میانی دهه شصت خورشیدی، نگهداری و استفاده از دستگاه پخش ویدیو میتوانست تبعات سنگینی را برای شهروندان ایران به همراه داشته باشد.تا جایی که رفتار این حکومتها در بسیاری از موارد نقض کننده قوانین بنیادین وضع شده توسط خود آنها است. گاهی نیز آنچنان عجیب و مضحک مینماید که بیشتر به طنزی تلخ شبیه است.
حکومت جمهوری اسلامی ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. این حکومت گرچه جنبههای شبه دموکراتیکی را در خود دارد اما با این حال نمیتواند دشمنی خود را با آزادی بیان و انتشار آزادانه اطلاعات مخفی کند.
سه دهه کشمکش میان حکومت و شهروندان
در سالهای میانی دهه شصت خورشیدی، نگهداری و استفاده از دستگاه پخش ویدیو میتوانست تبعات سنگینی را برای شهروندان ایران به همراه داشته باشد. شاید برای نوجوانان آن روزها جابه جایی مخفیانه دستگاههای پخش ویدیو پیچیده شده در پتو و یا با استفاده از کارتنهای محصولات دیگر چندان جای سوال نداشت.
اما برای نوجوانان دهه نود خورشیدی شنیدن از سختیهایی که دهه شصتیها برای تماشای یک فیلم ویدیوی هالیوودی و بالیوودی و یا شوها و ترانههای لوس آنجلسی متحمل میشدند، غیر قابل باور و مضحک است.
دو دهه بعد، خواستههای شهروندان و سیاستهای حکومت ایران تغییری نکردهاند و تنها ابزارها به روز شدهاند. دستگاههای پخش ویدیو جای خود را به ماهواره، اینترنت و تلفنهای همراه دادهاند، ابزار سرکوب و کنترل نیز کم و بیش مدرنتر شده است.
با افزایش دیشهای ماهواره بر بامهای خانه و پیوستن شمار بیشتری از نسل جوان ایران به کاربران اینترنت، حکومت نیز قدم در یافتن راههای تازه کنترل شهروندان گذاشت.
تبلیغات حکومت ایران بر جنبههای منفی این ابزارها استوار شد. ماهواره و اینترنت متهم به سست کردن بنیان خانوادهها، افزایش اعتیاد و خشونت در میان جوانان و ناهنجاریهای دیگر اجتماعی هستند.
اما تنها ابزار حکومت در این مبارزه تبلیغات یک جانبه نیست. عملیات ضربتی نیروهای نظامی در جمعآوری ماهوارهها، ارسال پارازیت، کنترل سرعت اینترنت و فیلتر صدها هزار وب سایت و اعمال محدودیت بر برخی امکانات تلفنهای همراه در دستور کار قرار دارد.
دیگر نوع زیستن، چالشی برای حکومتهای تمامیتخواه
اما این پرسش قابل طرح است که دلایل تصمیم گیرندگان جمهوری اسلامی برای پرداخت هزینه هنگفت اینگونه سیاست گذاریها، ایجاد نارضایتی در میان شهروندان و تحمیل خواستی که به نظر میرسد بخش قابل توجهی از جامعه با آن سر سازگاری ندارند، چیست؟
وجه مشترک بسیاری از حکومتهای ایدئولوژیک و تمامیتخواه تشویق و ترویج ساختار تودههای اجتماعی است. فرد در حجمی از شهروندان معنا میگیرد و این توده بیشکل با نوای حکومت در خدمت ایدئولوژی غالب جهتگیری خود را مییابد.
[inset_right]در سالهای میانی دهه شصت خورشیدی، نگهداری و استفاده از دستگاه پخش ویدیو میتوانست تبعات سنگینی را برای شهروندان ایران به همراه داشته باشد.[/inset_right]
حکومت ایران در ترویج صدای رسمی نمونه موفقی نیست. اما از هیچ کوششی برای کمتر شنیده شدن صداهای مخالف فروگذار نکرده است. حتی دراین میان اگر قرار است حرفی متفاوت بیان شود، منبع انتشار تغییری نمیکند تا کنترل حداکثری بر همه چیز ممکن باشد.
ظهور ماهواره و اینترنت اما بازی تک صدایی حکومت را بر هم زد. صداها و تصاویر رنگارنگی که از کانالهای مختلف ماهوارهای میتوان دید و سبک متفاوت از زندگی که در جامعه مجازی دنبال میشود بر خلاف همه آموزههای حکومت است.
این سبکهای متفاوت، حامل خواستههای متفاوت خواهد شد و میتوانند در شرایطی، تغییرات اجتماعی را رقم بزند که در پی آن تغییرات سیاسی غیر قابل اجتناب گردد.
مهم نیست آنچه که میشنوید و میبینید و یا در فضای اجتماعی به اشتراک میگذارید حامل پیام سیاسی باشد. شنیدن و دیدن موسیقی متفاوت، نوعی دیگری از زندگی و روابط انسانی برای حکومتهایی با ساختار مشابه جمهوری اسلامی قابل تحمل نیست.
در ستایش «برادر بزرگتر»
اما از همه این موارد مهمتر شاید غیاب ظاهری حکومت در این فضاها است. در بیشتر کشورهای نسبتا دموکراتیک شما در عرصه اجتماعی کمتر شاهد حضور حکومت به عنوان یک واحد ناظر و جدا از شهروندان هستید.
طراحی هوشمندانه اجتماعی این حس را القا میکند که این حکومت نیست که کشور شما را اداره میکند، این شما هستید که به عنوان شهروندان، آن را میسازید و اداره میکنید. حاکمان میآیند و میروند و این شهروندان هستند که در نهایت میمانند.
اما حکومتهای تمامیتخواه برای اثبات خود نیاز به حضور تمام وقت در همه عرصهها دارند. ورزش حکومتی، سینمای ایدئولوژیک، هنر آرمان خواه و علم نظامی شده، پیامد همین تفکر است.
ثبات در این نوع حکومتها در یادآوری مدام به تودهها است که «ما» در همه جا هستیم. ناظر و مراقب رفتار شما. این حکومت است که میماند و در نهایت سرنوشت شما به عنوان جزئی از کل فاقد ارزش است.
شکل اغراق شده این ماجرا را میتوان در کتاب ۱۹۸۴ جورج اورول یافت که «برادر بزرگ» و یا «ناظر کبیر» در همه مکانها در قابهای تصویر حاضر است. در قابهای تلویزیونی به شهروندان رهنمون میدهد و به یادشان میآورد که وجود «پیشوا» را لحظهای فراموش نکنند.
نسل اینترنت و فیسبوک، نسلی متفاوت
اما نسلی که در فضای مجازی، حقیقیترین رفتارهای اجتماعیاش را بروز میدهد، نسلی که برای گریز از تصاویر ایدئولوژی زده، خود را به شوهای بعضا کم مایه شبکههای ماهوارهای میسپارد یک پیام روشن برای حکومت مخابره میکند:
من «ناظر کبیر» و «برادر بزرگتر» را از لیست دوستانم حذف کردهام. خواستههای شما را لایک نمیکنم و اگر هم بیش از این اصرار کنید جایتان در «بلاک لیست» است.
این زبانی متفاوت است از آنچه کنشگران سنتی جامعه مدنی ایران، حکومت را مورد خطاب قرار میدادند. این نسل، نه تنها حضور حکومت را تا حد امکان کمرنگ میکند بلکه دیگر گونه زیستن را در فضای مجازی زندگی میکند.
اگر حکومت ایران در پی راه اندازی شبکه ملی اطلاعات و سرویسهای ملی خدمات اینترنتی (یا با عنوان درستتر اینترانتی) است و یا «افسران جنگ نرم» خود را سازماندهی میکند، خطر را به درستی در یافته است.
کاربران اینترنت و مخاطبان ماهواره در میان ایرانیان، شهروندان جامعهای هستند که از سطحیترین مفاهیم تا با اهمیتترین جنبههای زندگی مدنی را با هم به اشتراک میگذارند. جامعهای جهانی مجازی که تنها ۹۰۰ میلیون از شهروندانش در شبکهی اجتماعی فیسبوک عضو هستند.
گرچه تصاویر لوگوی فیسبوک، توئیتر و شبکه ایرانی اشتراک لینک بالاترین بر روی ماشینهای نظامی در روز رژه نیروهای مسلح به عنوان دشمنان نظام جمهوری اسلامی مضحک به نظر میرسد اما به واقع رگهای ترس «برادر بزرگ» است از آنچه به وقوع خواهد پیوست.