شاید از نظر بعضی، ایده های مطرح شده از سوی استافان دی میستورا، فرستاده سازمان ملل در امور سوریه، به رغم واقع بینانه و عملگرابودن آنها، آزار دهنده باشد.
پیشنهاد وی مبنی بر توقف درگیری در شمال سوریه پیش از روی آوردن به راه حل سیاسی برای کل بحران می تواند تنها طرح واقع بینانه موجود تلقی شود، اگر چه ممکن است این طرح مخالفان سوری را که با امید دستیابی به راه حلی بر مبنای جایگزینی رژیم بشار اسد، در کنفرانس های ژنو ۱ و ۲ شرکت کردند، خشمگین کند.
در عین حال طرح دی میستورا، هدف سیاسی روشن یا راهی به سمت جلو ارائه نمی کند. در عوض این طرح می تواند موجب تحکیم وضعیت ثابت کنونی شود که ویژگی آن ناتوانی هر دو طرف در تغییر شرایط علیه طرف مقابل است.
مبنای این طرح به حداقل رساندن تلفات انسانی و متوقف کردن خونریزی است اما تا هنگامی که تغییر اساسی در زمینه انتقال سلاح و یا حمایت های منطقه ای و بین المللی از طرفین ایجاد نشود، درگیری ادامه خواهد یافت و تنها به کشتار و تخریب بیشتر بدون دستیابی به راه حل می انجامد.
مشکل در سوریه اینست که این بحران بیش از حد پیچیده شده، آنقدر که هیچ کس نمی تواند آنرا کنترل کند. جنگ رفته رفته به درگیری میان دو طرفی تبدیل شده که هر دو به یک اندازه بد هستند، از جمله شبه نظامیان هوادار سازمان های افراطی که تروریسم را به تمامی منطقه صادر می کنند.
واقعیت آنست که دولت سوریه مسئول پیچیده شدن این بحران است. اگر دولت سوریه در سال ۲۰۱۱
با روش های سیاسی با معترضان برخورد می کرد و خواسته های آنان را برآورده می کرد، مسائل به وضعیت کنونی نمی رسید.
پیچیدگی مناقشه سوریه به اوضاع بر روی زمین محدود نمی شود، بلکه می تواند در هوا نیز دیده شود، با حملات هوایی که به صورت همزمان توسط دولت سوریه و ائتلاف بین المللی به رهبری آمریکا، و همینطور اخیرا اسرائیل، صورت می گیرد.
به رغم اینها، اختلافات میان طرفین درگیر در بحران سوریه فراتر از موارد مشابه است، به ویژه زمانی که نوبت به ترکیه می رسد، کشوری که رییس جمهورش رجب طیب اردوغان هر از چند گاه از واشنگتن به خاطر پاسخ ندادن به درخواستش مبنی بر اعمال منطقه پرواز ممنوع در طول مرز سوریه انتقاد می کند.
باید در اینجا مکث کنیم و میزان تغییر گفتمان در قبال سوریه در دو سال گذشته را در نظر بگیریم. اگر همه طرف های درگیر در بحران سوریه این مساله را بررسی کنند، این کار می تواند آغازی برای راه حل باشد.
مبنای آنچه در کنفرانس های ژنو ۱ و ۲ مطرح شد ظاهرا اطلاعات نادرست و برداشت های اشتباه بود. مسلما، این اشتباهی بزرگ برای بسیاری در میان مخالفان یا در منطقه بود که باور کنند ممکن است مداخله بین المللی مشابه مداخله ناتو در لیبی در سوریه هم صورت گیرد، به طوری که معادله را علیه اسد تغییر دهد.
معمر قذافی آنچه را اسد دارد، نداشت: شبکه ای از متحدان که آماده ارائه حمایت و سلاح به او در جریان سه سال درگیری شدید بوده اند.
همه اینها اکنون بخشی از تاریخ است، امروز با چیزی روبرو هستیم که همگان آنرا تهدید تروریستی جهانی می دانند، تهدیدی که اگر قرار است شکست داده شود، مستلزم پاسخ فراگیر است.
چنین پاسخی شامل آموزش جناح های میانه روی شورشی و برخورد با هجوم فزاینده آوارگان است، که شمار آنها به میلیونها نفر می رسد.
بسیاری از کشورهای همسایه سوریه، به ویژه لبنان از بار این مشکل ناله می کنند و در این میان سازمان های کمک بشردوستانه با کمبود منابع روبرو هستند.
در هر دو مورد، صرف برخورد با عوارض بحران به راه حلی فراگیر نخواهد انجامید. حملات هوایی برای مبارزه با تروریست هایی که از شیوه های چریکی استفاده می کنند و از خلاء امنیتی در مناطق عملیاتی شان بهره می گیرند، ممکن است سالها طول بکشد.
بدترین سناریوی ممکن برای هر کسی می تواند زندگی در خارج و در اردوگاه آوارگان باشد، در شرایطی که ندانی چه زمان، اگر بتوانی، خواهی توانست به خانه برگردی، و به تدریجی باری برای دیگران می شوی.
با توجه به این شرایط، رسیدن به راه حلی سیاسی که رنج های مردم سوریه را کاهش دهد، ضرورتی فوری دارد. شاید، توقف مناقشه به هر حال بتواند راه را برای چنین راه حلی هموار کند.