
صادق هدایت حتی پس از مرگ نیز از تیغ سانسور در امان نماند
از سال ۱۳۱۳ که علیاصغر حکمت، نویسنده و وزیر فرهنگ وقت، با انتشار کتابی رسما از هدایت شکایت کرد و این نویسنده در اداره تأمینات مجبور به امضای تعهدنامهای شد که دیگر ننویسد و چاپ نکند، انتشار آثار هدایت، یکی از نخستین ممنوعالقلمهای تاریخ معاصر ایران، همواره با مشکلات و اما و اگرهای بسیار روبهرو بوده است.
این مشکلات نه تنها تا هفده سال بعد، یعنی زمان خودکشی مرگبار صادق هدایت در خانه اجارهای وی در پاریس، ادامه داشت، بلکه هنوز هم، شصت و یک سال پس از مرگ او، شدیدتر از پیش وجود دارد.
با استقرار حکومت سنتی جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۷ در ایران، انتشار آثار صادق هدایت، نویسنده مدرن ایرانی که همواره در دوره حیاتش به شدت از سوی جامعه سنتی طرد شده بود، سرگذشتهای متفاوتی را پشت سر گذاشته است، اما به طور کلی میتوان گفت که طی عمر سی و چند ساله جمهوری اسلامی، سانسور و برخورد با کتابهای این نویسنده روندی صعودی داشته است.
در چهارده سال نخست پس از انقلاب، انتشار آثار صادق هدایت در ایران ممنوع بود. تا اینکه صدور مجوز انتشار برخی از آثار او از سال ۱۳۷۰ صادر شد، اما به گفته جهانگیر هدایت، برادرزاده صادق هدایت در سالهای اخیر دوباره تلاشهای گستردهای برای محو نام و آثار این نویسنده از صحنه فرهنگ، کتاب و ادبیات ایران از سوی دولت انجام میشود. اما مشخص نیست که دولت با این تلاشهای دستوری بتواند به اهدافش برسد یا نه.
[inset_right]نخستین چاپ بوف کور از سوی ممیزان وزارت ارشاد ۶۴ مورد سانسور شد، تا جایی که «شراب ملک ری» به «شربت به لیمو» تغییر یافت.[/inset_right]
جهانگیر هدایت که مسئول دفتر صادق هدایت و نماینده وارثان اوست، درباره وضعیت انتشار آثار صادق هدایت در سالهای اخیر گفته است: «از سه سال پیش بار دیگر هدایت در ابعاد بسیار وسیعتر از اوایل انقلاب ممنوع شد. این انقلاب جدید حتی انقلاب اسلامی را که اتفاق افتاده قبول ندارد. یعنی میگوید کتابهایی را که از ۳۰ سال پیش تا سه سال اخیر چاپ شده، قبول ندارم؛ بیخود چاپ شده، اشتباه شده، اینها مغایر است با آنچه ما میخواهیم، در نیتجه هیچ کدام از آثار هدایت نباید تجدید چاپ شود.»
اما جهانگیر هدایت بر یک نکته تأکید میکند: «این آقایان یک چیز را نمیدانند؛ هدایت به دستور یک مقام به سمت بزرگترین نویسنده معاصر ایران منصوب نشده است. این حکم را میلیونها نفر مخاطبان ایرانی و خارجی آثارش صادر کردهاند.»
اکنون علیرغم گذشت دههها از مرگ صادق هدایت، اوضاع چاپ کتابهای او نه تنها از سال ۱۳۱۵ که وی مجبور شد شاهکار خود، بوف کور، را به دلیل ممنوعالقلم بودن در ایران، در پنجاه نسخه استنسیل در بمبئی چاپ کند، چندان بهتر نشده، بلکه برخلاف آن دوره، فضا برای نوشتن علیه هدایت مهیاتر شده است.
آثاری که ضد این نویسنده بزرگ ایرانی نوشته میشود نه تنها به راحتی مجوز میگیرد، بلکه با حمایتهای دولتی به چاپهای متعدد هم میرسد.
به علاوه جمعآوری کتابهای هدایت از نمایشگاههای کتاب، طی سالهای اخیر همواره یکی از دستورالعملهای وزارت ارشاد بوده است. به عنوان نمونه، در بیستمین نمایشگاه بینالمللی تهران در حالی که مجوز انتشار آثار صادق هدایت برای همه ناشران لغو شده بود، کتابهای از قبل چاپ شده نیز در نخستین روزهای این نمایشگاه از غرفهها جمعآوری شد.
از جمله ناشرانی که قربانی این سیاست شدند، «آوای مهر»، «ارمغان»، «مجید»، «سپهر ادب» و «نیک فرجام» بودند که قصد داشتند کتابهایی از هدایت را در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران عرضه کنند.
حمیدزاده، رئیس وقت اداره کتاب وزارت ارشاد، علت این امر را «حفظ آثار هدایت از تحریف» اعلام کرد، اما اقدامات گذشته و بعد وزارت ارشاد، درستی این علت را نشان نمیدهد.
[inset_right]وزارت ارشاد به جای بوسه دختر و پسر از علامت سه نقطه (…) استفاده کرد. جهانگیر هدایت گفته است:«هدایت با یک بوسه این قضیه را خاتمه داده بود، حالا با پایان سه نقطه من نمیدانم چه اتفاقی میافتد.»[/inset_right]
به گفته جهانگیر هدایت، در چهارده سال اول عمر جمهوری اسلامی، در کنار ممنوعیت چاپ آثار هدایت، نام بردن از هدایت در مطبوعات هم با برخورد شدید مواجه میشد و وزارت ارشاد حتی طرح نام هدایت را ممنوع کرده بود.
نخستین نشریهای که نامی از هدایت برد مجله آدینه بود که در سال ۱۳۶۶ در گفتوگویی با پرویز ناتل خانلری به موضوع هدایت و مطبوعات پرداخت.
بعدها هم چاپ آثار هدایت در حالی صورت گرفت که نه تنها شامل حذف و سانسور شد، بلکه تحریفهای فراوان، اصل کتابها را خدشهدار کرد.
مثلا نخستین چاپ بوف کور از سوی ممیزان وزارت ارشاد ۶۴ مورد سانسور شد، تا جایی که حتی به سلیقه این ممیزان واژهها هم تغییر پیدا کرد. مثلا «شراب ملک ری» در داستان بوف کور به «شربت به لیمو» تغییر یافت. این در حالی است که هر واژه این کتاب، مورد بررسی و تحلیل منتقدان و اهل ادبیات قرار میگیرد.
همچنین از نخستین آثار هدایت که پس از سالها ممنوعیت مجوز چاپ گرفت، سه قطره خون و زنده به گور بود. صادق هدایت در آخر «سه قطره خون» با این جملات داستان را به پایان میبرد: «پسر و دختر دست هم را گرفتند و رفتند توی حیاط و من از پشت شیشه آنها را میدیدم که همدیگر را بوسیدند.»
وزارت ارشاد به جای بوسه دختر و پسر از علامت سه نقطه (…) استفاده کرد. جهانگیر هدایت در واکنش به این سانسور گفته است که «اینجا ماجرا دارای ابعادی میشود که شما هر عملی، فعلی، جنایتی، هر کوفت و فسادی را میتوانید جای این سه نقطه بگذارید! به آنها گفتم شما بدتر کردید؛ هدایت با یک بوسه این قضیه را خاتمه داده بود، حالا با پایان سه نقطه من نمیدانم چه اتفاقی میافتد. ما چیزی حدود سه چهار سال با این مشکل مواجه بودیم.»
سهنقطهگذاری یکی از بزرگترین مشکلاتی بود که در اوایل چاپ آثار صادق هدایت در جمهوری اسلامی افزایش یافته بود؛ به گونهای که بیشتر آثار هدایت که در آن سالها چاپ میشد پر از سه نقطههایی بوده که به عقیه مسؤولان ارشاد قابل انتشار نبوده است.
[inset_right]جمهوری اسلامی همچنین در مخالفت با صادق هدایت کار را به جایی کشانده که او را «مرتد» مینامد؛ اتهامی که هیچگاه در دوران پهلوی مجال طرحش نبود.[/inset_right]
اما با همه اینها در دهه هفتاد و هشتاد آثار هدایت با مشکلات فراوان از تیغ سانسور گذشت و در دسترس خوانندگان قرار گرفت.
در عین حال کتابهای بسیاری هم در مورد هدایت نوشته و به چاپ رسید که از نخستین این آثار میتوان به کتاب «داستان یک روح» نوشته سیروس شمیسا اشاره کرد که در سال ۱۳۷۲ منتشر شد.
جالب است که با وجود ممانعت جمهوری اسلامی از مطرح شدن نام صادق هدایت، میل به نوشتن و انتشار کتاب درباره این نویسنده ایرانی بسیار بیشتر از دوره پهلوی است. به طوری که شمار همین آثاری که در مورد هدایت پس از انقلاب نوشته شده، بسیار بیشتر از سالهای قبل از آن بوده است.
اما در کنار وزارت ارشاد، نقش چند نویسنده و ارگان نزدیک به حکومت جمهوری اسلامی را در زمینه محدودیتهای به وجود آمده برای انتشار آثار صادق هدایت به ویژه در این سالها نباید نادیده گرفت.
این افراد و سازمانها نظیر محمدرضا سرشار و انجمن قلم ایران، تلاش میکنند جسته و گریخته موجهایی را علیه هدایت به راه اندازند.
سرشار، نویسنده نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی، طی سالهای اخیر از منتقدان دولتی سرسخت هدایت در ایران به شمار میآید؛ او کتابی با عنوان «راز شهرت صادق هدایت» منتشر کرده که دلیل معروف شدن هدایت را «حمایت بیبیسی و حزب توده و رژه لسکوی فرانسوی از او و نیز خوکشی جنجالی وی» میداند.
به گفته سرشار دلیل حمایت غربیها از این نویسنده بر اساس چند مورد است: بهتر نمایی فرهنگ ایران باستان و تحقیر فرهنگ اسلامی، مشارکت برای تغییر خط فارسی، اهانت به مقدسات اسلامی، تمسخر و تحقیر حجاب و خوارشماری توده مسلمان.
ادعای سرشار در مورد حمایت حزب توده از صادق هدایت در حالیست که احسان طبری در گفتوگویی به این موضوع اشاره و صریحا اعلام کرده بود که صادق هدایت هرگز عضو حزب توده نبود و فقط دوستانی در میان آنان داشت.
همچنین دکتر انور خامهای، روزنامهنگار و از اعضای قدیمی حزب توده هم در این باره در فیلم مستند «از خانه شماره ۳۷» که بر اساس زندگی هدایت ساخته شده، گفته است که این نویسنده «پس از ماجرای آذربایجان به شدت از دوستان تودهای خود فاصله گرفته بود.»
اما منتقدان صادق هدایت، از جمله سرشار، در اظهاراتشان هیچ اشارهای به محبوبیت هدایت در میان فارسیزبانها نمیکنند؛ محبوبیتی که ربطی به حمایت بیبیسی و حزب توده ندارد، زیرا با گذشت چند دهه از مرگ هدایت شمار خوانندگان آثار او که اغلب اطلاعی از دوستان تودهای هدایت مثل بزرگ علوی یا احسان طبری ندارند، روزبهروز بیشتر میشود.
با این حال، حمایت جمهوری اسلامی از کتابهایی که علیه هدایت نوشته میشود، تکمیلکننده سیاست سانسور کتابهای هدایت است، به شکلی که مثلا آثار هدایت در بیستمین نمایشگاه کتاب جمعآوری میشود و همزمان کتاب سرشار درباره هدایت در همین نمایشگاه به چاپ دوم میرسد و بعدا نیز کتاب دیگر محمدرضا سرشار در مورد این نویسنده مجوز انتشار میگیرد.
این در حالیست که حتی کتابهایی مثل فرهنگ عامیانه مردم ایران نوشته صادق هدایت که از سال ۱۳۷۰ تاکنون هفت بار تجدید چاپ شده دیگر مجوز چاپ نمیگیرد.
جمعآوری پوسترهای صادق هدایت، محدودیت برای برگزاری جایزه ادبی صادق هدایت و بیتوجهی به وسایل و لوازم باقیمانده از هدایت نیز از دیگر سیاستهای جمهوری اسلامی در این زمینه بوده است. سال گذشته جهانگیر هدایت خبر داد که وسایل و لوازم باقی مانده از صادق هدایت سی سال است که در انبار موزه رضا عباسی خاک میخورد و در معرض نابودی هستند.
جمهوری اسلامی همچنین در مخالفت با صادق هدایت کار را به جایی کشانده که او را «مرتد» مینامد؛ اتهامی که هیچگاه در دوران پهلوی مجال طرحش نبود. در واقع با وقوع انقلاب ایران، مخالفتها علیه هدایت رنگ و بوی ایدئولوژیک گرفت و به نظر میرسد که این دشمنیها اگر افزایش نیابد، فرو نخواهد خفت.