«ارتش عربی سوریه» نبش قبر شد و بیانیه های روسی و سوری مجدداً شروع به سخن گفتن درباره این ارتش کردند که مخالفان را در سوریه دنبال می کند و با آن ها مبارزه می کند. در حقیقت، ارتش سوریه در این جا به معنای ترکیبی از قدرت های خارجی است که به نیابت از نظام مبارزه می کنند. که اکثر آن ها مبارزانی از «حزب الله لبنان»، و «گردان های اهل الحق» عراق، و «سپاه قدس» ایران، و شبه نظامیان «فاطمیون» شیعه افغانستان، و دیگر کسانی هستند که برای خدمت به پروژه های نظامی رژیم تهران، به خدمت گرفته شده و آموزش داده شدند تا در سوریه، و دیگر نقاط پر تنش در خاورمیانه مبارزه کنند.
این چیزی است که امروز، «ارتش عربی سوریه» نامیده می شود و نام آن در بیانیه های رسمی سوریه تکرار می شود و روس ها هم در بیانیه های خود ادعا می کنند که نبرد هوایی و موشکی خود را برای حمایت از ارتش سوریه به راه انداخته اند.
به طوری که یک بار وزیر خارجه روسیه، با زیر سؤال بردن وجود ارتش آزاد گفت: «آدرس ارتش آزاد را به ما بدهید تا با آن مکاتبه کنیم»، و «تمام کسانی که با اسد مبارزه می کنند، تروریسم هستند»، و «تمامی مخالفان سوری «داعش» و «قاعده» هستند»، و حتی دو روز پیش سفیر روس ها در ریاض گفت: «مخالفان سوری، آرایشی هستند»؛ اینک ما هم – با اعتماد به نفس – از آن ها می خواهیم به ما بگویند آدرس ارتش عربی سوریه، که از آن حمایت می کنند را به ما نشان دهند.
بیش از یک سال و نیم است که کارشناسان نظامی تأکید می کنند که اثری از آن باقی نمانده است، و این اولاً به علت روند از هم گسیختگی بزرگی است که از زمان آغاز انتفاضه، در صفوف آن به وجود آمد، و همچنین کشته شدن تعداد زیادی از آن ها در جنگ می باشد. علاوه بر این اکثر کسانی که از آن ها در سپاه نظامی باقی ماندند به حاشیه رانده شدند، زیرا اکثر سربازان آن از طایفه سنی بودند که نسبت به وفاداریشان به رژیم شک و تردید وجود داشت، و به خاطر ترس از فرار آن ها به سوی اردوگاه دیگر، مقدار کمی سوخت و مهمات در اختیار آن ها قرار داده می شد.
رژیم سوریه مجبور شد، به روش عراق، فضای خالی ایجاد شده را با نیروهای دفاع ملی پر کند، اما موفق نشد، زیرا اکثر آن ها آموزش ندیده بودند، و از جوانان کم سن و سال اقلیت ها، از جمله طایفه علویان، یعنی طایفه رئیس جمهور بودند. به طوری که بسیاری از آن ها ترجیح دادند از ارتش فرار کنند، و حتی پیوستن تعداد زیادی از آن ها به کاروان های پناهندگان در خارج از کشور ثبت شده است.
اکثر ارتش عربی سوریه، یا ارتش اسد را نیروهایی تشکیل می دهند که قاسم سلیمانی، فرمانده ایرانی، اقدام به گرد هم آوری و مدیریت آن ها کرد، به طوری که وی از صد هزار جنگجو سخن گفت که برای دفاع از اسد به سوریه آورده شدند.
اما درست است که ارتش آزاد معارض سوریه، نامی گسترده دارد، که گروه ها و جناح های مختلفی را در خود دارد که عمدتاً ملی و میانه رو هستند، و برخی از آن ها واقعاٌ افراط گرایان مذهبی هستند، اما مانند «داعش» و «جبهه النصره» در میان آن ها مبارزان خارجی وجود ندارد. ارتش آزاد در اصل زاییده طرح معارضه سوریه است که شورای ائتلاف سیاسی چتر آن است و تمامی اجزای مذهبی و قومی سوریه را در بر می گیرد، و ریاست دوره ای آن را، آن هم با انتخاب، افرادی سنی و کرد و مسیحی به عهده می گیرند، و در میان رهبران آن علوی، دروزی و دیگر فرقه ها نیز وجود دارند. اما اسد، که روس ها و ایرانی ها از او دفاع می کنند، دیگر حتی نماینده طایفه کوچک علویان نیز نیست، زیرا هنگامی که طی چهار سال جنگ وحشتاک کنونی آن ها را به مبارزه مجبور کرد، بزرگ ترین قتل عام را در حق فرزندان آن ها انجام داد.
در دمشق پلیس راه سوری وجود دارد، اما آن گونه که روس ها تکرار می کنند، در کشور هیچ چیز واقعی به نام «ارتش نظامی سوریه» وجود ندارد. حتی متحدان ایرانی آن ها هم از ذکر نام ارتش سوریه اجتناب می کنند، چرا که آنها خود را به عنوان نیروهای مسلح سوریه می دانند.
ما باید این را بفهمیم که هنگامی که طرف های درگیر جنگ در سوریه، از جمله دولت های مختلف خلیجی، ترکیه، روسیه، آمریکا و اروپایی، درباره نقش آینده ارتش و امنیت سخن می گویند منظور آن ها چیست. منظور آن ها مفاهیم نمادین از نهادهای رسمی دولت است. اما ارتشی که در حدود یک چهارم میلیون سرباز در آن بود، در حال حاضر چیزی بیش از چند هزار سرباز، و صدها افسر ارشد و ژنرال از آن باقی نمانده است. این تنها ارتش نیست که به هوا رفت، بلکه در طی چهار سال جنگ، تمامی ساختار نیروهای امنیتی و بسیاری از سرویس های اطلاعاتی متعدد، که به عنوان یکی از قوی ترین و سرسخت ترین در جهان توصیف می شدند، نابود شدند.
و در نتیجه روس ها و ایرانی ها نباید به منظور جلب یک تصویر مجازی در مورد آنچه که در سوریه اتفاق می افتد تلاش کنند. زیرا سوریه، در نتیجه تعدد نیروهای رزمی، دیگر یک راز بسته نیست.
امروز در سوریه، نه دولت، نه نظام، نه رئیس جمهور مشروع، و نه حتی ارتش یا سرویس امنیتی وجود دارد، علاوه بر همه این ها، می دانیم که ایرانی ها، و نه روس ها، بیشترین سود را از ورود روس ها بردند که نیروهای آن ها اکثر گلوله های خود را به سوی مخالفان سوریه نشانه می رود، نه بر ضد تروریست هایی مانند «داعش». روس ها بدین وسیله تلاش می کنند که با ایجاد توازن، مخالفان ملی مسلح سوریه را حذف کنند، بدین ترتیب همه جهان، از جمله ترک ها و خلیجی ها، مجبور می شوند برای مبارزه با جنگجویان خارجی «داعش» و دیگر گروه های تروریستی، از به اصطلاح نظام در دمشق حمایت کنند.
این نتیجه در نهایت به ایران خدمت می کند که توانست بر عراق و سوریه و لبنان تسلط یابد و از نفوذ خطرناک خود در خلیج لذب ببرد.