محمد علی صالح، الشرق الاوسط، واشنگتن – “استثناگرایی” در لغتنامه میریِم وبستر به معنای “متمایز بودن از نرم است و همچنین به نظریهای که این حالت را مختص یک ملت یا منطقه میداند، اطلاق میشود” اما اگر از لغتنامه نرمافزار ورد آفیس معنی این لغت را بپرسی آن را شناسایی نمیکند و در عوض گزینههایی چون “استثنایی” و “استثنا” را به کاربر معرفی میکند. این طور که پیدا است زبان انگلیسی هنوز به مقوله ملتهای استثنایی نپرداخته است.
استثناگرایی یک ملت از ملیگرایی اروپایی در قرن ۱۸ و ۱۹ نشات میگیرد. برخی از فیلسوفهای آلمانی در متون خود از واژه “مردم” بیهمتا استفاده کردهاند، البته نه صرفا مردم متعلق به یک کشور بلکه مردم بیهمتا در مفهوم کلی به همراه زبان و رسم و رسومشان.
اما حتی در آن زمان تنها غربیها مدعی این بیهمتایی نبودند؛ عثمانیها و امپراتوری چین هم دم از بیهمتایی در جهان میزدند. به همه اینها تعابیری چون “مردم برگزیده” (ادعای مذهبی)؛ “استثناگرایی فرهنگی” (در رقابتهای زبان)؛ “قوممداری” (خودستایی)؛ و حتی “نژادپرستی” را هم اضافه کنید.
بنابراین به نظر میرسد “استثناگرایی آمریکایی” با این مفاهیم و همچنین “آمریکا محوری” فرهنگی (که به نظر میرسد خودش با مفهوم ترس از بیگانه مرتبط باشد) ارتباط داشته باشد. “استثناگرایی آمریکایی” در واقع همان “آمریکا محوری” فرهنگی است که مفاهیم سیاسی، نظامی و اقتصادی به آن افزوده شده.
مصاحبهای که در اینجا میخوانید، مصاحبه الشرق الاوسط با دکتر ویلیام گالستون است. دکتر گالستون جانشین عزار کی زیلخا در موسسه برنامه مطالعات حکومتی بروکینگز است و یکی از اعضای ارشد این موسسه هم محسوب میشود.
از دیگر سمتهای دکتر گالستون میتوان به مشاور امور سیاسی بیل کلینتون، رئیس جمهور سابق آمریکا و همچنین سایر نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا اشاره کرد. او همچنین نویسندگی ۸ کتاب را در کارنامه خود دارد و بیش از ۱۰۰ مقاله در زمینه نظریههای سیاسی، سیاست عمومی و سیاستهای آمریکا نوشته است. تازهترین کتابهای او عبارتند از : “کثرتگرایی لیبرال”، “تمرین کثرتگرایی لیبرال” و “امور مردمی”.
الشرق الاوسط: شما نوشتهاید که “استثناگرایی آمریکایی” در سه چیز ریشه دارد: مذهب، خود حاکم پنداری مبتنی بر حقوق فردی و تجربه مهاجران در این کشور.
جوانب منفی و مثبت “استثناگرایی آمریکایی” از نگاه شما چیست؟
ویلیام گاستون: استثناگرایی آمریکایی کمکهای زیادی به جهان کرده است. به حالت ایدهآل دموکراسی حیات بخشیده و آن را مدیریت کرده و همچنین حقوق فردی را به این شکلی امروز شاهدش هستیم، درآورده؛ در واقع یک زبان بینالمللی اخلاقی به وجود آورده.
اما دفاع از ایده رهبری اخلاقگرایانه موجب شده مردم و کشورها اتهام ظاهرسازی به آمریکا بزنند. متحدان ما در خاورمیانه مدتها است که ثبات داخلی و سیاستهای خارجی از نوع آمریکایی را در اولویتهای خود قرار دادهاند. اما تردید و واکنش مردد ما به بهار عربی منجر به ایجاد این تنش شد.
بدترین حالت استثناگرایی آمریکایی زمانی است که به خودرایی متکبرانه تبدیل میشود. گفته میشود دیدگاه آمریکا دیدگاهی ناب از ایجاد دهکدهای جهانی است که این خودش دلیل دیگری است برای نشر خود دیدگاه.
با شعارهای این چنینی سعی بر توجیه حمله به عراق داشتند.
یک دهه مداخله نظامی در خاورمیانه این حقیقت را از یاد آمریکا برد که صدور دموکراسی، حتی در زمان جنگ و کشمکش، کار سختی است.
اما ما در حال حاضر در معرض خطر سوء برداشت از این حقیقت هستیم. به عنوان مثال عملکرد دولتها در مقابل مردمانشان به ما ربطی ندارد.
شما نوشتهاید، “استثاگرایی آمریکایی” را اغلب با تعبیر تکبر ملی اشتباه میگیرند، در حالی که صرفا به معنای یک حقیقت جامعهشناسانه است.
منتقدان به خصوص منتقدان خارجی میگویند، تکبر، این طور نیست؟
انسانهای متکبر در میان مردم هر کشوری وجود دارند. همان گونه که پژوهشگران میگویند “استثناگرایی آمریکایی” بیانگر ویژگیهای بارز فرهنگ و جامه آمریکایی است که شامل نقش مهم مهاجران در این کشور، میزان بالای کثرتگرایی مذهبی و نژادی، سوءظن نسبت به قدرت مرکزی حاکم، و همین طور تاحدی دیدگاه مذهبی میشودکه البته اندازهاش در آمریکا در مقایسه با استانداردهای جوامع توسعه یافته تا حد زیادی بالا است.
وقتی ایالات متحده در قرن ۱۸ تبدیل به کشوری مستقل شد، با بنیاد کردن دولتش بر اساس حقوق فردی و خاستگاه مردم دست به اقدام تازهای زد. از آن زمان تا کنون، چنین دیدگاهی طرفداران زیادی پیدا کرد و از سوی کشورهای زیادی مورد قبول واقع شد.
شما نوشتهاید که ایالات متحده از دو جهت با سایر دموکراسیهای پیشرفته تفاوت دارد: مذهب و سوء ظن نسبت به قدرت دولت.
بسیاری از مردم جهان سوم بازتاب این مذهب را در سیاستهای خارجه آمریکا نمیبینند. برای آنها مذهب بیشتر به معنای انسانیت داشتن است اما اکثر محافظهکاران مذهبی آمریکایی از سیاستهای خارجه سیاسی و نظامی تند و خصمانه حمایت میکنند.
مذاهب گوناگونی در آمریکا وجود دارد با دیدگاههای سیاسی متفاوت. به عنوان مثال، بسیاری از سازمانهای آمریکایی که در راستای معضلاتی چون فقر، بیماری و عدم تساوی در ایالات متحده و سایر کشورها فعالیت میکنند، تحت هدایت افراد و نهادهای مذهبی هستند.
موسسههای خیریه خصوصی در ایالات متحده هم که بر اساس استانداردهای جهانی در سطح بالا قرار دارند، اکثرا با انگیزههای مذهبی فعالیت میکنند.
محافظهکاران مذهبی در اکثر کشورهای جهان وجود دارند. در تعدادی از کشورها، آنها آزادی فردی را سرکوب میکنند و اقلیتهای مذهبی را هم از به جا آوردن عادات دینی خود باز میدارند. من با خوشحالی اعلام میکنم که چنین اتفاقی در ایالات متحده رخ نمیدهد.
در اینحا هم مثل سایر کشورها، محافظه کاران مذهبی شبیه هم نیستند. بسیاری از آنها بر این باورند که کار مذهب مراقبت و تقویت روح انسان است و نه درگیر شدن در سیاست.
شما نوشتهاید، بیعدالتی اقتصادی در آمریکا در وضعیتی قرار دارد که از دهه ۲۰ میلادی تا کنون این کشور شاهدش نبوده.
اما پس از سقوط کمونیسم، به نظر میرسد کل جهان به سرمایهداری روی آورده است. آیا بیعدالتی هم جهانی خواهد شد؟ آیا بیعدالتی یک از ویژگیهای جدانشدنی سرمایهداری نیست؟
طی چهار دهه پس از “رکود بزرگ” دهه ۳۰ میلادی، از میزان بیعدالتی در آمریکا کاسته شد اما از آن زمان تاکنون افزایش یافته. هنوز مشخص نیست وجه جدانشدنی نظام سرمایه داری واقعا چیست. در واقع به این بستگی دارد که قوانین نظام اقتصادی یک کشور چگونه تعریف و هدایت میشود.
در تحقیقی که در سال ۲۰۱۰ از سوی سیانان انجام شد، ۵۶ درصد بر این نکته توافق نظر داشتند که “دولت فدرال آنقدر قدرتمند و بزرگ شده که میتواند تهدیدی برای حقوق و آزادی شهروندان عادی محسوب باشد. ”
آیا افشا شدن جاسوسیهای آژانس امنیت ملی بر احساس خطر مردم آمریکا نسبت به آزادیها و حقوق فردیشان افزوده است؟
بله مردم آمریکا بابت شنودهای دولتی که آنرا تجاوز به حریم خصوصی و خطری برای آزادی میدانند، بسیار نگران هستند. گزارش شده که اوباما، رئیس جمهور آمریکا به زودی میخواهد لایحهای را برای محدودکردن برخی از این قبیل اقدامات پیشنهاد کند.
ادوارد لیوس در کتاب خود “چالشی استثنایی”، از کم شدن گزینههای آمریکا در جهانی که قدمهایش در جای دیگری برداشته میشود، حرف زد.
اگر فرضیه “استثناگرایی آمریکایی” درست باشد، آیا آمریکا در حال حاضر با چالشی استثنایی مواجه است؟
به نظر من ما با چالشهایی به خصوص در زمینه اقتصادی مواجه هستیم؛ چالش از نوعی که بیش از یک قرن است، با آن مواجه نشدیم. سرعت اشتغالزایی پایین آمده، دستمزدها افزایش نمییابند و درآمد خانوارها هم روبه کاهش است.
این در حالی است که طبقه متوسط آمریکا بیش از همیشه در حال کار کردن است تا بتواند هزینه مراقبتهای بهداشتی و طی کردن مدارج تحصیلی بالاتر را بپردازد.
با این حال، ایالات متحده از امتیازات اسثتنایی نیز برخوردار است؛ از جمله دانشگاههای در سطح استانداردهای جهانی، داشتن سرمایه کافی برای سرمایهگذاری، جمعیتی نسبتا جوان و سرشار از انرژی و بلندپروازیهای نسل مهاجر و روح کارآفرینی.
دیوید روبل در کتاب خود” پایان استثناگرایی آمریکایی: تشویش غرب وحشی از اولد وست تا نیودیل” میگوید استثناگرایی آمریکایی متعلق به گذشته است.
آیا نظر شما هم همین است؟
نه، من با این نظر مخالفم، چرا که استثناگرایی آمریکای نظریهای درباره تفاوتهای جامعهشناسی و فرهنگی است و از بین هم نرفته است.