«داعش» و «جبهه النصره» و «القاعده» و امثال آنها، در حقیقت کشورهایی با مفهوم واقعی که می شناسیم نیستند، بلکه ایده ای به نام افراط گرایی هستند، و هر کس که با آنها هم عقیده باشد، زیر پرچم آنها در می آید، و به شکل های مختلف، با گلوله، دلار، سخن و احساسات آنها را یاری می کند. افراط گرایانی هم وجود دارند که شاید مخالف به دست گرفتن اسلحه باشند، ولی هر چند در نوع ابزار با آنها اختلاف داشته باشند، اما در تفکر و هدف نهایی با این گروههای خشونت طلب، یکی هستند.
بر خلاف آنچه در تجزیه و تحلیل های سیاسی رایج است، افراط گرایی و افراط گرایان، همیشه بر عربستان سعودی خطر آفرین بودند. اما این واقعیت در دریای اتهامات گم شده و به علت اوضاع منطقه خاورمیانه، و علی الخصوص عربستان، در درک و فهم بیشتر مردم از این امر تصویر مبهمی جا گرفته است. این درک تاریخی نادرست دوستان و دشمنان، تنها بر خارجی ها و تبلیغات عوام فریبانه عربی خلاصه نمی شود بلکه با نفوذ به درون عربستان، بعضی ها آن را باور کرده و افراط گرایان آن را ترویج می کنند. به نظر من افراط گرایی بزرگ ترین دشمن، و بزرگ ترین خطر بر عربستان را تشکیل می دهد، و به نفع است که بصورت نظام مند و نهادینه و به طور منظم با آن مبارزه کرد.
از نظر تاریخی، تمامی نبرد های داخلی که عربستان مجبور به درگیری با آنها شد، بدون استثنا بر ضد تندرو های مذهبی بود. و تنها مورد استثنایی، تهدید جنبش ناصری بود که به سطح خطر نرسید.. اولین مبارزه با تندروهای مذهبی، ۱۷ سال پس از تأسیس پادشاهی عربستان سعودی صورت گرفت. آنها با نام «اخوان» شناخته می شدند و در اغراق و بیرحمی شبیه «داعش» امروزی بودند. آنها با رد مفهوم دولت امروزی و روابط بین المللی، تصمیم گرفتند از زیر سلطه ملک عبدالعزیز خارج شده و به عراق حمله کنند. با عشایر عراقی و نیروهای انگلیسی درگیر شدند، و توانستند ترس و وحشت را در آن مناطق بگسترانند. و بنا به گفته غلوب پاشا، یک فروند هواپیمای جنگی انگلیس را سرنگون کردند. افراط گرایان پس از ناتوان شدن، مجدداً بازگشتند و به مناطقی از عربستان حمله کردند و در مسیرهای تجارت راهزنی کردند. ملک عبدالعزیز پس از آنکه در قانع کردن آنها ناتوان ماند، با آنها جنگید تا زمانی که آنها را از بین برد.
پس از آن، هر بار که کاری برای توسعه و پیشرفت کشور انجام می شد موجهای اعتراضات پراکنده دولت را به چالش می کشید. از وارد کردن سیستم تلگراف و تلوزیون گرفته تا آموزش دختران. در دهه هفتاد، و در بامداد یک روز، با اشغال مسجد الحرام در مکه همه را شگفت زده کردند و اعلام انقلاب کردند. این بحران دو هفته به طول انجامید و سپس با شکست آنها و به جا گذاشتن صدها کشته به پایان رسید. استاد و همکارم مشاری الذایدی ، در این باره تحلیل فوق العاده ای در سری مقالات «ربع قرن بر جنبش جهیمان»، در این روزنامه منتشر کرد.
مبارزه سیاسی، رسانه ای و میدانی با افراط گرایان در دهه نود نیز ادامه یافت. بطوری که تعدادی از بمب گذاری های پراکنده را انجام دادند. اما بزرگ ترین مبارزه و خطرناک ترین آن در تاریخ عربستان، با سازمان القاعده در سال ۲۰۰۳ اتفاق افتاد. و این جنگ ۶ سال به طول کشید و بخش های زیادی از کشور را در بر گرفت و منافع دولتی، سفارت خانه های خارجی، تأسیسات نفتی و بطور کلی غیر نظامیان را هدف قرار داد. و باز هم افراط گرایان با لباس جدیدی به نام «داعش» باز گشتند، و با اجرای چندین عملیات، دوران خونین جدیدی را آغاز کردند.
یک بازنگری سریع به بیوگرافی افراط گرایی تروریستی در عربستان سعودی، نشان می دهد که چگونه افراط گری و افراط گرایان، به تنهایی و بدون هیچ کس دیگری، خطری دائمی برای عربستان سعودی فراهم آوردند. و آن طور که گفته می شود و این باور وجود دارد، آنها سند فکری و مردمی نیستند. آن هم بدون درک این مهم که افراط گرایی، به عنوان یک ایده و ابزار و جغرافیا و سیاست، نشان دهنده یک تهدید واقعی برای موجودیت است. باید درک کرد که افراط گرایی در حال نفوذ و گسترش افکار خود است، آنهم نه الزاماً به نام «داعش». بعضی ها تحت عناوین عادلانه و انسانی و یا دینی، به پیروان این نظریه تبدیل می شوند، مانند سوریه و فلسطین و پاریس و میانمار که برای گسترش افکار آنها مورد استفاده قرار می گیرند، آنها همیشه مسائلی پیدا می کنند که بهره برداری و سوء استفاده را بر آنها آسان تر کند.
غول خطر افراط گرایی در عربستان عمری نود ساله دارد، اما امروز از هر وقت دیگری خطرناک تر است، و مشکلی جهانی شده است، عربستان خواستار چیزی بیش از درمان امنیتی برای این پدیده است. مشکل اینک دوگانه شده است، مانند انبردستی با دو آرواره، در بین خطر افراط گرایان و خطر کسانی که از افراط گرایان خشمگین هستند قرار دارد.