یوسف الدینی

نویسنده عربستانی

گویا رژیم آخوندی حاکم در تهران؛ چنانکه از گفتمان دوگانه اش آشکار است به ماهیت تحولات بنیادین در حال جریان پی نبرده. گفتمانی که به محض لحظه استثنایی مصالحه و امضای برجام در دوره پرزیدنت اوباما شدت گرفت. البته، این توافق به این معنا نیست که ایران را به حال خود رها کنیم تا به آزمندی ها و اهداف توسعه گرایانه خود در منطقه جامه عمل بپوشاند بلکه دقیقا باید دقیقا بر خلاف آن وارد عمل شد.

احیای پرونده “انقلاب فرامرزی ایران” به عنوان ارائه کننده چشم اندازی برای برون رفت از مشکلات منطقه ای همانند ماکرو (macro) است و از این جهت یکی از مهم ترین پرونده های مورد بحث و گفت و گو در دوره دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا می باشد. فرآیند سیاسی منطقه ای و نقش آفرینی تهران به عنوان عامل تنش زا و حمایت کننده اقلیت ها و شبه نظامیان و عامل بی ثباتی کشورها پایه و اساس نگرش ترامپ به خاورمیانه است. در دوره اوباما، اما، جزئیات مسائل منطقه ای، مو به مو و جداگانه مورد بررسی قرار می گرفت که نتیجه آن هم همین شد که می بینیم؛ هشت سالی که آمریکا در لاک خود فرو رفت و تاثیر منفی فراوانی بر نقش آمریکا داشت. خلأ ناشی از عدم نقش آفرینی آمریکا توسط روسیه پر شد. روسیه ای که با انگیزه ها و استراتژی تازه ای دوباره وارد صحنه منطقه شد. تاثیرات ناشی از حضور روسیه را هم ملاحظه کردیم که مهم ترین آن، طولانی شدن عمر حکومت سوریه به بهانه جنگ علیه تروریسم است. حالا هم این تروریسم دستخوش تحول شده چرا که فرآیند تروریسم که بر پایه تمرکز در مناطق تنش استوار بود حالا دیگر هدف گرفتن تمامی مناطق جهان را در برنامه خود قرار داده است. آنها هر منطقه در دسترس در جهان را فارغ از میزان نقش آفرینی اش در رویدادهای جاری در خاورمیانه مورد هدف قرار می دهند.

واکنش ایران را در ارتباط با رسیدن ترامپ به ریاست جمهوری و اصلاح روند سیاسی در برخی کشورهای اروپایی مؤثر و نهادهای بین المللی به دنبال بیداری از رویاهای آشتی و صلح منطقه ای و برقراری آرامش ملاحظه کردیم. البته، ناگفته نماند که همه این حرف های گفته شده اهداف والایی هستند که به محض توقف گسترش نفوذ ایران تحقق می یابند. گسترش نفوذ ایران در سوریه و لبنان و یمن به جنگ نیابتی تبدیل شده و در کشورهای اسلامی دیگری جنبه تسلط و سلطه گری پیدا کرده است. صدور انقلاب نه به معنای مذهبی بلکه از لحاظ فرقه ای در این کشورها رایج نبوده است. صدور انقلاب بر پایه فرقه ای در بطن خود از جنبه سیاسی برخوردار بوده و به اصطلاح اسلام سیاسی شیعی نامیده می شود. آنهم در شرایطی که اسلام سیاسی سنی به شدت ضربه خورده است چرا که این گرایش در چند کشور در چند قدمی قدرت قرار داشت اما موفق به دست یابی به آن نشد. ایران از این وضعیت به ذوق آمده تا از این توپی که به زمینش پرتاب شده بهره برداری کرده و از آن به عنوان ابزاری برای فشار به حکومت ها و کشورهایی که قاعدتا باید دارای حاکمیت فراگیر و مستقل باشند استفاده کند.

مجله آمریکایی “فارن پالیسی” در تازه ترین گزارش خود به این موضوع پرداخته که تحولات ترامپی تنها به دخالت های ایران در یمن محدود نمی شود. البته، یمن برای رژیم حاکم در تهران از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. چنانچه ایران موفق به پیشبرد اهداف یا دست یابی به موفقیت هایی در یمن شود، نه تنها منطقه خلیج در محاصره ایران قرار می گیرد که شماری از کشورهای آفریقایی بی ثبات هم تحت نفوذ ایران واقع می شود. ایران اصلا از چندین سال پیش در برخی از این کشورهای آفریقایی با کلید زدن پروژه هایی که در قالب صدور انقلاب اجرا می شوند حضور دارد. عملیات طوفان قاطعیت در توقف فعالیت های ایران مؤثر بوده است. در واقع، طوفان قاطعیت هشداری به جهان اسلام و قدرت های بزرگ بود که نباید گرایشات توسعه گرایانه ایران را نادیده گرفت.

گزارش “فارن پالیسی” تنها به موضوع یمن اشاره نکرده بلکه این مجله به نقل از تیم امنیت ملی ویژه دفتر ریاست جمهوری آمریکا گزارش داده که تحولات جاری در ارتباط با حوثی ها و ایران بازتولید “حزب الله” لبنان و طرح این گروه از سال ۱۹۸۲ به این سو است. طرح “حزب الله” که تبدیل شدن به حکومتی درون یک حکومت دیگر بود بخشی از برنامه تهران به منظور ایجاد ائتلاف شیعی سیاسی در برابر دشمنان منطقه ای خود بود. طرحی که حاکمیت و ثبات کشورها را در معرض تهدیدی واقعی قرار می دهد و در نهایت از “حزب الله” به عنوان یک متحد نظامی برای ابقای حکومت سوریه و بازگذاشتن مسیر ارسال اسلحه از طریق سوریه و اعزام نیرو به سوریه  استفاده می شود.

تحولات جاری در یمن خطرناک تر و اوضاع تیره تر از چیزی است که همگان تصور می کنند. حالا، در یمن، طرح انصار الله و حوثی ها بر ویرانه های پروژه سیاسی کلید خورده و رژیم رئیس جمهور مخلوع هم دوباره وارد صحنه شده است. به عبارتی دیگر، دولت عمیق و دولت ویترینی و دولت ائتلافات و شبه نظامیان و بهره برداری از القاعده و امکانات دولتی دوباره بازگشته تا جلوی به بار نشستن مشروعیت سیاسی نوپا گرفته شود. تجربه حاکمیت سیاسی مشروع به دنبال تسلط بر صنعا در سال ۲۰۱۴ از هم پاشید. با توجه به این داده ها، می توان به اهمیت عملیات طوفان قاطعیت پی برد. عملیاتی که نه تنها برای بازگشت حکومت مشروع به یمن بلکه به منظور متوقف کردن آزمندی های ایران در شبه جزیره عرب راه اندازی شد. ایران در این طرح از گروه های شبه نظامی به سرکردگی حوثی ها استفاده ابزاری کرده و به حمایت از دولت عمیقی پرداخت که تا به امروز به عنوان تکیه گاه صالح محسوب می شود. صالح در چندین دهه گذشته، سیاست تمرکزگرایی در صنعا و مناطق اطراف آن و به حاشیه راندن بقیه شهرها را در پیش گرفت. البته، مناطق وابسته به حزب مؤتمر حال و روز بهتری دارند؛ البته نه به این دلیل که توسعه یافته تر از بقیه شهرهای یمن هستند بلکه به این دلیل که رؤسای قبایل در آنجا مورد حمایت مالی قرار دارند. نکته مهم در ارتباط با تاکتیک صالح این است که حوثی ها و انصارالله تنها با استفاده از کلیه امکانات حزب المؤتمر و حزب دولت عمیق موفق به گسترش نفوذ خود شدند وگرنه اینها حتی با زور اسلحه هم نمی توانستند تا این اندازه پیشروی کنند. این پیشروی ها فرصتی در اختیار رژیم ایران قرار داده تا در یمن قدمگاهی حتی با شکل و شمایل زشت فرقه گرایانه برای خود ایجاد کند؛ چرا که فرقه زیدیه تا زمانی که سیاست زده نشده بودند از نظر مذهبی و اجتماعی به سنی ها نزدیک تر بودند. همچنین، مفهوم هویت در یمن در طول قرن های متمادی دستخوش تحول بوده و مناطق یمن هم مورد بی توجهی قرار داشتند؛ این بی اعتنایی به ویژه در صنعا و اطراف آن مشهود بود. حوثی ها هم در این مناطق موفق به تعمیم دادن تجربه اسلام سیاسی زیدی شدند. عوامل سیاسی و فرقه ای و کشمکش های بین دشمنان دیرینه با این تجربه انقلابی نوپا همسو بوده است و صالح از همه اینها در پیشبرد اهداف خود بهره گرفت. بنابراین، نمی توان گفت که این تجربه ناشی از یک جنبش واقعی در فرقه زیدیه بوده.

می توان گفت، عملیات طوفان قاطعیت دستاوردهای سیاسی کوتاه مدت و دراز مدتی به دنبال داشته؛ چه این عملیات نظامی در بازگشت هویت سلب شده یمن به دست انصار الله و احیای دوباره موقعیت استراتژیک و جغرافیایی مهم کشور و بازگشت آن به آغوش شبه جزیره عرب موفق عمل کرده است. آری، یمن یعنی همان کشوری که به قول جانشین ولیعهد عربستان در دیدار با روسای قبایل یمن، بخشی جدایی ناپذیر از شبه جزیره عرب و “عمق استراتژیک کشورهای عربی است.