قدیری ابیانه

قدیری ابیانه

محمد حسن قدیری ابیانه محل تولد ۲۹ آذر سال ۱۳۳۲ در تهران است. او دارای دکترای علوم استراتژیک با گرایش مدیریت استراتژیک است. در طی سالیان گذشته سمت های متعددی را در ایران عهده دار بوده است که از آن جمله می توان به مشاور وزیر امور خارجه این کشور، عضو ستاد ۵۹۸ ( قطعنامه صلح بین ایران و عراق)، نماینده وزارت امور خارجه در مجمع تقریب بین مذاهب اسلامی، نماینده وزارت امور خارجه در کمیته مدارس علمیه خارج از کشور، نماینده وزارت امور خارجه در کمیته تعاون جهانی اسلام، عضو و رییس ستاد اطلاع رسانی الگوهای مصرف، رییس کمیته شفاف سازی یارانه‌ها، رییس مجمع روابط عمومی‌های کشور، کارشناس ارشد اقتصادی و اجتماعی وزارت امور خارجه، مشاور ارتباطات و اطلاع رسانی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام اشاره کرد.

قدیری ابیانه همچنین در دولت نهم و دهم به عنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران در مکزیک، گواتمالا و بلیز و عضو و دبیر کارگروه شورای هم اندیشی جهاد اقتصادی بود و هم اکنون نیز کارشناس عالی وزارت امور خارجه ایران است.

فعالیت های وی در ایران از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون سبب شد تا بیش ۷۰ دقیقه به پای صحبت هایش بنشینیم تا از نظرات او در برخی از بخش های آگاه شویم.

شرق پارسی: چرا امروز در اقتصاد ایران وضعیت بحرانی اعلام شده است؟ آیا این بحران نتیجه فعالیت هشت سال دولت های نهم و دهم است؟ همچنین بنا برآمار و صحبت های کارشناسان دولت محمود احمدی نژاد بیشترین زیان ها را به اقتصاد وارد کرده است. آیا جنابعالی به عنوان یکی از همکاران او اصل این آمارها و گفته ها را قبول دارید؟ چرا که دولت او بیشترین درآمد نفتی را در اختیار داشت؟

قدیری ابیانه: ابتدا باید به این نکته اشاره کنم که ما در کشور دچار اقتصاد وابسته به نفت هستیم. اما مشکل بزرگتری نیز وجود دارد و آن وابستگی ذهنی مردم به نفت و درآمدهای حاصل از آن است که بنده از آن به عنوان “توهم نفتی” یاد می کنم. در طی سالهای گذشته نیز در جلسات متعددی سخنرانی کرده ام و همواره از حاضرین پرسش می کنم که شما فکر می کنید، حداقل و حداکثر درآمد نفتی برای هر ایرانی چه میزان است؟ پاسخ هایی که از آن ها دریافت می کنم بسیار جالب است و به طوری که مخاطبان تفکر میلیونی در ذهن دارند. حال اگر به گزارش آقای دکتر روحانی که پس از یک صد روز اعلام شد، توجه داشته باشیم و آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم درمی یابیم که او گفته است درآمد نفتی ایران بالغ بر ۶۰۰ میلیارد دلار بوده است که البته در تاریخ این رقم بی سابقه بوده است. با اتکا به این رقم میزان دریافتی برای هر ایرانی ماهیانه ۸۳ دلار است که اگر ۱۳ دلار آن را بایت هزینه هایی از جمله تولید و استخراج حذف کنیم، سهم هر ایرانی در ماه ۷۰ دلار خواهد بود.

پرسش: شما بیشتر در حال بیان آمارهایی هستید که از سوی هیچکس اعلام نشده است؟ منبع این گفته های آماری از کجا سرچشمه می گیرد؟

پاسخ: اگر اجازه بدهید در این خصوص نیز صحبت می کنم، اما در ادامه باید بگویم که به خاطر تحریم نفتی دلار در بازار آزاد از مرز ۳ هزار تومان گذشت. در حالی که در بودجه سال ۱۳۹۱ قیمت هر دلار ۱۲۲۶ تومان بود و براساس این نرخ درآمد نفت بیش از ۶۱ هزار میلیارد تومان در بودجه پیش بینی شده بود که البته محقق نشد. حال اگر این رقم را تقسیم کنیم میان ۷۵ میلیون نفر در ۱۲ ماه باید به هر نفر در ماه ۶۷ هزار تومان پرداخت شود. حال هدف از ضرب و تقسیم این بود که هیچ یک از مردم و مسئولان از این رقم آگاهی ندارد. البته اشاره به این نکته نیز ضروری است که ما در ایران فقط درآمد نفت نداریم بلکه کشور با داشتم منابع دیگری همچون گاز ، برق ، مس و … در آمدهای دیگری نیز دارد. اگر از منابع طبیعی نیز بگذریم دولت در آمدهایی نظیر مالیات، جریمه ها، وام های خارجی، درآمدهای حاصل از اجرای اصل ۴۴ و همچنین ۶۵ درصد سود شرکت های دولتی اگر سودی داشته باشند به خزانه ریخته می شود را در اختیار دارد و به طور کلی مجموع این درآمدها است که بودجه عمومی کشور را تشکیل می دهد.

با این حال چون مردم در خصوص درآمد نفت متوهم هستند و تصورشان از درآمد نفت صدها برابر واقعیت است و به همان نسبت نیز وابستگی ذهنی به آن پیدا کرده اند که درآمدها اختیار دولت است و این دولت است که باید مسکن، معیشت، درمان و دیگر هزینه ها را تامین کند و صد البته برای خودشان کمتر نقش قائل هستند به گونه ای عموم مردم مطالبه گر شده اند و می گویند اگر بودجه درست هزینه بشود دیگر مشکلی برای کشور باقی نخواهد ماند برای بهبود و آگاه سازی آن ها راه دشواری را در پیش خواهیم داشت.

پرسش : جنابعالی در دو بخش مردم ایران را متوهم خواندید و تنها اشاره ای کوچک به توهم مسئولین این کشور داشتید. آیا فکر نمی کنید این مسئولین هستند که با گفته های خود تصورات را در ذهن مردم شکل می دهند؟

پاسخ: بله. این گفته را قبول دارم و در این خصوص باید بگویم که فقط مردم گرفتار توهم نیستند بلکه مسئولین کشور ما نیز “توهم زده” هستند. آن ها حتی یکبار هم ضرب و تقسیم نکرده بودند تا متوجه اعداد حقیقی شوند. به طور حتم اگر آن ها تنها یکبار این اقدام را انجام داده بودند، برایشان مشخص می شد که سهم هر ایرانی چه میزان است و در شعارهای خود رقم اصلی را بیان می کردند تا مردم نیز با میزان سهم خود از درآمدها به درستی آشنا می شدند.

پرسش: آیا این به معنای فریب دادن مردم که صاحبان رای هستند نبوده است؟

پاسخ: اگر واقعیت را بدانند و اعلام کنند آری فردم فریبی است.

پرسش: یعنی شخص رییس جمهور واقعیت ها را نمی داند؟

اگر شما از رییس جمهور، وزرا و نمایندگان مجلس پرسش کنید میزان صادارت نفت به میزان هر نفر چه مقدار است، اعداد درشت را می دانند، اما به طور دقیق آن ها هم نمی دانند سهم هر ایرانی در ماه چه میزان است. چرا که آن ها یکبار نیز تقسیم نکرده اند که ببیند سهم هر ایرانی چه میزان است. من در این زمینه با خیلی از مسئولین صحبت کرده ام، البته با آقای روحانی در این زمینه هنوز صحبتی نداشته ام اما مطمئن هستم که یک بار ضرب و تقسیم نکرده اند.

پرسش: با دکتر محمود احمدی نژاد در این خصوص صحبت کرده بودید؟

پاسخ: بله با احمدی نژاد صحبت کرده بودم.

پرسش: آیا او در این خصوص اطلاع کافی داشت؟

پاسخ: آری! در این خصوص اطلاع داشت ( با کمی مکس ).

پرسش : بنابراین این خود نمونه ای از مردم فریبی نبوده است؟

پاسخ: آقای احمدی نژاد در دور اول ریاست جمهوری مخالف هدفمندی یارانه ها بود و یکی از شعارهایی که در مصاحبه های خود مطرح کرد، این بود که حقوق ها ریالی است، اما یارانه ها را دلاری محاسبه می کنند. من زمانی که به عنوان سفیر ایران در مکزیک معرفی شدم ملاقاتی با او داشتم و دو نکته را در قالب دو گزارش به احمدی نژاد ارائه کردم. یکی همین امر بود که باید بوجه را براساس هر نفر ماه تومان حساب کنیم تا مردم اندازه بودجه را بدانند و او این موضوع را قبول کرد و قرار شد در این خصوص دولت تلاش کنند ولی در این زمینه ندیدم که او و دولتمردانش کاری را انجام بدهند.

اما نکته دوم در خصوص یارانه سوخت بود و اینکه وضعیت موجود چه فاجعه ای در اقتصاد کشور ایجاد کرده است. در گزارشی به او گفتم و اخیرا هم تحت قالب یک کتاب منتشر کرده ام که به طور مثال یارانه یک باک بنزین ۶۰ لیتری اگر آزاد زده شود، معادل است با قیمت برنج مصرفی یک نفر در سال و یا یارانه یک خودرویی که هفته ای ۶۰ لیتر بنزین آزاد بزند معادل یارانه نقدی ۱۳ نفر است، حالی که مردم و مسئولین هم همچنین تصوری از یارانه ها ندارند. این در حالی است که فقط یارانه بنزین ما معادل ۲ تن طلا در روز است، یعنی ما دو تن می دهیم برای اینکه بنزین را لیتری ۴۰۰ تومان و ۷۰۰ تومان عرضه کنیم. اما در صورتی که قیمت واقعی آن حدود یک دلار است، یعنی هر لیتر بنزین ۳۰۰۰ هزار تومان.

گفتنی است که ما سالی حدود ۲ تن طلا از معدن طلا کشور استخراج می کنیم یعنی یارانه یک روز بنزین ما به اندازه یکسال تولید طلا کشور است و اگر اینگونه محاسبه کنیم در یکصد روز اول دولت یارانه ای که برای ارزان ماندن بنزین پرداخت شده است معادن تولید یک قرن طلا کشور است. این را نیز باید بگویم که چنین گزارشی را سال ۱۳۷۶ به آقای خاتمی داده بودم و این گزارش که به آقای خاتمی دادم در سایت بنده موجود است تحت عنوان «نامه سری به خاتمی».

پرسش : بنابراین شما مشابه ارقام آن وقت را به محمود احمدی نژاد ارائه دادید. نتیجه چه بود؟

پاسخ: بله. من در آن زمان این کار را انجام دادم و بعد از مدت زمان کوتاهی شنیدم که او در پاراف گزارش بنده برای وزرا نوشته اند که “هرچند بعید است این آمار صحت داشته باشد اما نظرات خود را اعلام کنید”. اما بعد از اینکه او متوجه شد آمار صحت دارد تصمیم گرفت که هدفمندی یارانه ها را کلید بزنند و او تا روز آخر نیز بر روی این مسئله تاکید داشت.

پرسش: درست است که اجرای قانون هدفمندی یارانه ها از سوی هیچ یک از کارشناسان غلط خوانده نمی شود، اما اجرای آن انتقادهای بسیاری را به دنبال داشت. نظر شما در این خصوص چیست؟

پاسخ: بله. موافق هستم که در اجرا نقاط ضعف بسیار بود اما آنچه انجام شد بهتر از انجام نشدن هدفمندی یارانه ها بود. همان زمان پیش از سفرم به مکزیک به احمدی نژاد گفتم که بنده حاضرم در این مسئله کمک کنم، چرا که این مهم برای کشور حیاتی است و به جای اینکه به مکزیک بروم بهتر است بمانم. او گفت “جدی مایل هستی” و من گفتم بله، اما احمدی نژاد بیان داشت که بهتر است شما بروید مکزیک.

پرسش : چند سال است که در این زمینه مطالعه کرده اید؟

پاسخ: اگر بطور دقیق بخواهم اشاره کنم باید بگویم که از سال ۱۳۷۳ کار در زمینه مطالعه هدفمندی یارانه ها را شروع کرده ام و هیچ کس به اندازه من در بحث یارانه ها مطلب ننوشته است.

پرسش: دوباره به بحث توهم نفتی که مطرح کردید باز گردیم، خب سرانجام این توهم چیست؟

پاسخ: بحث توهم نفتی باعث شده است مردم نقش خود را نادیده بگیرند. تمام بحث ها در خصوص اختصاص عادلانه ثروت است با این توهم که اگر اینگونه بشود، مشکلات کشور برطرف خواهد شد. در حالی که با ماهی ۶۷ هزار تومان نمی توانید حتی مشکل مسکن کشور را برطرف کنید، در حالی که کلیه این بوجه برای تمامی بخش ها است از جمله بخش های آموزش و بهداشت، دولت نمی تواند هزینه بخش آموزش را تعطیل کند و آن را به مردم بدهد. لذا ما دچار یک تنبلی اجتماعی در کشور شده ایم و همه مطالبه گر هستند، کسی نمی پرسد سهم من در تولید ثروت چیست؟ همه می گوید سهم ما از درآمدهای عمومی چیست؟ این مهم سبب شده است در سال ۱۳۹۰ از نظر تنبلی ایرانیان در رتبه سوم، سال ۱۳۹۱ در رتبه دوم قرار گرفتند. با این روندی که پیش گرفته ایم مدال طلای جهانی تنبل ترین مردم دنیا را به خودمان اختصاص می دهیم. باید توجه کنیم که ساعت مفید کاری در ایران کمترین ساعت کاری مفید در جهان است. سال ۱۳۹۰ میزان ساعت کاری مفید ایرانیان ۶۴ دقیقه بوده است، سال ۱۳۹۱ به ۲۲ دقیقه رسیده است.

پرسش: شاید سیاست های غلط از سوی دولت این کشور سبب چنین تنبلی در میان ایرانیان شده است، به عنوان مثال هم ما پیشتاز بیشترین تعطیلی هستیم خب این مسئله را دولت می تواند برطرف کند نه مردم. آیا اینچنین نیست؟

پاسخ: با شما موافق هستم. باید توجه داشته باشم که میزان تعطیلات در ایران بالاترین میزان به نسبت دیگر کشورهای جهان است و ما ۲۵ روز تعطیلی به مناسب های گوناگون داریم، به علاوه “بین تعطیلی”هایی که از سوی دولت احمدی نژاد ابداع و اجرا شد. میزان تعطیلات در آمریکا ۷ روز، انگلستان ۸ روز و در آلمان و فرانسه که دو اقتصاد بزرگ جهانی هستند ۱۲ روز بود که اعلام کردند اقتصاد آن ها کشش این میزان تعطیلی را ندارد و سپس ۲ روز از حجم تعطیلات خود کاستند، اما در ایران هیچ کس جرات کاهش تعطیلات را ندارد.

پرسش: شما هم به خوبی می دانید که اقتصاد تک محصولی سبب رانت می شود و اقتصاد باید رقابتی باشد، اما ما در ایران شاهد چنین اقتصادی نیستیم و نتیجه آن ایجاد فسادهای مالی است. نمونه بارز آن فساد سه هزار میلیاردی، بیمه ایران در این کشور بود. فکر می کنید راهکارهای مبارزه با این زمینه ها چیست؟

پاسخ: یکی از استراتژی های غرب و استعمارگران در خصوص کشورهای نفت خیز از جمله ایران این بوده است که این کشورها باید وابسته به فروش نفت خام باشند و هرگز نباید تولید ثروت داشنته باشند و برای این اجرای این مهم باید فرهنگ کار آن ها تضعیف شود و باید قبول کرد که آن ها در این زمینه به خوبی پیشرفته هستند و ما اینک گرفتار برنامه ریزی های آن ها هستیم. حتی در بسیاری از فیلم هایی که در کشور (ایران) ساخته می شود ضربه زدن به فرهنگ کار موج می زند.

پرسش: شما تنها به یک جریان اشاره کرده اید. در بخش های دیگر چه اقداماتی انجام گرفته است؟

پاسخ: بخش دوم استراتژی غرب این بوده است که این درآمدهایی که از نفت به دست می آید صرف امور عمرانی و تولید ثروت نشود و برای اینکار باید مصرف کالا ها را دامن زد و پول ایرانیان باید در مصرف هزینه شود و نهایتا این پول بازگردد به کشور آن ها. غربی ها کاری کرده اند که واردات افزایش پیدا کند و تولید ایرانی ارزش خود را از دست بدهد. البته این اقدام آن ها حساب شده بود و برنامه ریزی های کلانی کرده اند که مصرف کالا خارجی در ایران نشانه شخصیت اجتماعی شود و هم اکنون نتیجه این اقدام آن ها را می توانید در سطح کشور به خوبی مشاهده می کنید و این به زیان اقتصاد و ارزش پول این کشور است.

پرسش: جنابعالی همه مشکلات ایران را به غربی ها متصل کردید، اما خود نیز می دانید که در ایران بخش تولید بسیار مشکل دارد و این دیگر به توان مدیریت در داخل باز می گردد؟

پاسخ: بسیاری از صاحبان صنایع در ایران، در زمان راه اندازی براساس یارانه ای بودن آن کالای تولیدی سرمایه گذاری می کنند به طوری که آن ها ابتدا میزان سود حاصل از یارانه ای که برای آن محصول تخصیص داده می شود را بررسی و سپس اقدام راه اندازی خط تولید می کنند. چرا که درصد حاصل از تخصصی یارانه برای آن ها سودهای کلان به همراه دارد و اگر هدفمندی یارانه ها به درستی ایجاد شود به طور حتم بسیاری از سودجویان از تولید فاصله می گیرند و روند منطقی در تولید کشور شکل می گیرد و در آن زمان است که تولیدات ایرانی می توانند با دیگر تولیدات کشور های رقیب رقابت کنند.

پرسش: بنابراین نقش بخش خصوصی در این زمینه غیر قابل انکار است. در خصوص اصل بخش خصوصی و واگذاری ها چی نظری دارید؟

پاسخ: ما می توانسیتم اصل ۴۴ را پیشتر در دستور کار قرار و خصوصی سازی را شکل دهیم، منتهی در ابتدای امر باید سهام شرکت ها را واگذار می کردیم و ضمن اینکه عرضه این سهام در بورس یکی از فوایدش این است که جلو فساد را بگیرد و بر فرض اینکه در خود بورس فساد نباشد.

متاسفانه در برخی از دولت ها به خصوص دولت آقای احمدی نژاد یک رسم بدی شکل گرفت که بدون تشریفات قانونی شرکت ها واگذار شد. این مسئله زمینه فساد زیادی را ایجاد کرد و ما باید با آن مقابله می کردیم. در نهایت باید بگویم که متاسفانه نطفه بخش خصوصی در ایران بد بسته شده است. باید توجه داشته باشیم همواره قرار است که کارخانه ها به اقتصاد کشورها کمک کنند، اما می بیند که در ایران آن ها دست نیاز دراز می کنند.

پرسش: باید به این نکته هم اشاره کنیم که ایران قرار است به سازمان تجارت جهانی WTO بپیوندد و آن ها نیز در تازه ترین اقدام خود اعلام کرده اند که باید تعرفه ۶ و ۴ درصدی نیز برداشته شود. براین اساس فکر می کنید دیگر تولید ایرانی می تواند به حیات خود ادامه دهد؟

پاسخ: صاحبان صنعت با سوخت یک دهم قیمت می گویند توان رقابت نداریم، فکر کنید در آن زمان چه فاجعه هایی رخ دهد. معتقد هستم با این فرهنگ کار در ایران اصلا نمی شود گامی در راستای توسعه برداشت. ضمن اینکه اگر ما عضو دائم تجرات جهانی نیز نشویم، دچار مشکل هستیم. صنعت ایران هم اکنون نمی تواند بدون کمک دولت به فعالیتش ادامه بدهد و مردم باید این را بدانند که اگر این رفتارها ادامه پیدا کند ایران دچار ریاضت اقتصادی می شود. کشورهایی همانند یونان و ایتالیا با وجود همه حمایت ها بدون اینکه تحریم باشند دچار ریاضت اقتصادی شده اند.

این نگاه که فکر کنیم همه چیز نیاز به مدیریت دارد باید اصلاح شود. ما فکر می کنیم وضعیت کلان کشور، شرایط موجود در بخش ها را به وجود آورده است، در حالی که این طرز فکر اشتباه است. بارها گفته ام که ما نیازی به دشمن نداری تا تولید ما را مختل کنند، بلکه خودمان با فرهنگی که از آن نام بردم و توضیح دادم، تولید را مختل کرده ایم.

پرسش: در بخش انرژی اتفاق های بسیاری در هشت سال گذشته رخ داد. حرکت استخراج کند شد حتی حضور چینی ها هم که برای پیشبرد اهداف آمده بودند تنها هزینه به همراه داشت و نه نتیجه در این خصوص چه می گوید؟

پاسخ: ما منابع انرژی مشترکی داریم که متاسفانه کشورهای مشترک با ما سهم بیشتری نسبت به ما می برند. یک دلیل که مسئولان دولت گذشته همواره اعلام کرده بودند این بود که ما سرمایه گذاری نکرده ایم، اما دلیل اینکه ما سرمایه گذری نکردیم چیست؟ آن ها می گفتند که دلیل این است که به طور کلی سرمایه ای در اختیار نداشتیم و یکی از دلایلی که از شرکت های خارجی مانند چینی ها دعوت می کنیم این است که ما با کمک آن ها حرکت کنیم. آیا ما واقعا سرمایه نداریم؟ من می گویم داریم، اما بد استفاده می کنیم. اگر به جای اینکه هزینه ای مانند دو تن طلا را در باک بنزین خودروهای کشور سوخت کنیم، در کارهای اصلی همانند ذخائر مشترک نفت و گاز می گذاشتیم، می توانستیم سهم خود را از آن محل ها برداشت کنیم و حالا اگر ما این مهم را رعایت می کردیم بطور حتم یا سهم برداشت مساوی بود و شاید هم بیشتر از شریک خود استخراج می کردیم.

پرسش: شما به بیشتر جریان ها و علت ها اشاره کردید، اما تحریم ها هم بی اثر نبود. سخنرانی رییس جمهور پیشین در سازمان ملل هم در تحریم ها اثر داشت و همین مجموع سخنان سبب شد که خیلی از تکنولوژی ها به دلیل تحریم ها به کشور وارد نشود و نتیجه آن در نهایت عدم رشد و توسعه اقتصاد بود.

پاسخ: زمانی که صحبت های کاغذ پاره مطرح شد، بنده سفیر ایران در مکزیک بودم . در آن زمان مرتب از وزارت امور خارجه (ایران) تلکس می آمد که ما تلاش کنیم برای اینکه این قطنامه ها صادر نشود، یعنی اینکه دولت اعتقادی نداشت که این قطنامه ها کاغذ پاره است، ولی همواره بیان می کرد که تماما کاغذ پاره است. آقای روحانی چیزی برعکس این گفت، اما من صحبت های آقای احمدی نژاد را ترجیح می دهم زیرا شما نباید از قطعنامه اعلام ترس کنید، چرا که این ترس موجب می شود تحریم های بیشتری اعمال شود.

پرسش: اما برای هر حرفی منبعی باید وجود داشته باشد، اگر بدون زیر ساخت ها و منابع حرف هایی بزنیم نتیجه آن دولت دیگری است همانند دولت احمدی نژاد و تاریخ تکرار می شود؟

پاسخ: اگرهم نداشته باشیم باید بر سر صحبت های خود بمانیم. با نه گفتن و ما می ترسیم، مشکل حل نمی شود و آن ها دست از قطنامه صادر کردن نمی کشند، بلکه قطعنامه بیشتری صادر می کنند. اینکه دشمن احساس کند که دولت و مردمی که رای داده اند از فشارها خسته شده اند، نتیجه منفی و در راستای تبلیغات آن ها در اثرگذاری تحریم ها به همراه دارد و به معنی آن است که فشارها سبب شد که ایران پای میز مذاکره حاضر و گفتمان و شرط های ما را پذیرفت. درحالی که ما همیشه با آن ها مذاکره داشته ایم. فقط حاضر نبودیم تلفنی و حضوری با آمریکا صحبت و دیدار کنیم. به همین دلیل است که می گویند فشارها را بیشتر کنیم. اگر تحریم برای آن ها حکم دارو را دارد آن ها هیچگاه آن را قطع نخواهند کرد و بنابراین حتی اگر زیر بار فشار هستیم، نباید حرفی از مشکلات بزنیم. لذا بحث های سر کاغذ پاره اشتباه مسئولان آن زمان در نوع بیان است.