صدیقه وسمقی

صدیقه وسمقی

صدیقه وسمقی از چهره های شاخص نواندیش دینی در ایران محسوب می شود. کسی که به بازخوانی آموزه های سنتی اسلام برخواسته و می گوید که نحوه استدلال فقها برای او قانع کننده نبوده است. وسمقی به فاصله کوتاهی پس از انقلاب ۵۷ جذب “حوزه های علمیه خواهران” در مدرسه شهید مطهری شد. او سه سال در این مدرسه به تحصیل علوم مذهبی پرداخت. در سال ۶۲ اما وارد دانشگاه تهران شد و دکترای خود در رشته فقه و مبانی اسلام را از آنجا گرفت. صدیقه وسمقی که به عنوان شاعر نیز شناخته شده است سالها عضو هیئت علمی دانشگاه تهران بود. با پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری ۷۶ او نیز به طور فعال پا به عرصه سیاست گذاشت و در اولین و آزادترین انتخابات شورای شهر تهران که در سال ۷۷ برگزار شد به عنوان نماینده مردم این شهر انتخاب شد.

طی سالها فعالیت، کتابهای بسیاری از وسمقی منتشر شده است.آخرین کتاب او “زن، فقه و اسلام” نام دارد. کتابی که در سال ۸۶ منتشر شد و وسمقی در آن اندیشه های خود را جسورانه مطرح کرده است. آنهم در کشوری محافظه کار که روحانیون شیعه نقش اصلی را در تبیین نظام سیاسی، حقوقی آن ایفا می کنند.

وسمقی در سال ۲۰۱۱ و با بالاگرفتن فشارها بر فعالیت روشنفکران و منتقدان، ایران را ترک کرد و به عنوان استاد میهمان در دپارتمان اسلام شناسی دانشگاه جورج آگوست گوتینگن آلمان مشغول به فعالیت شد. او که اکنون ۵۲ سال سن دارد ساکن سوئد است و ضمن همکاری با دانشگاه اوکسالا به پژوهش های خود ادامه می دهد. اخیرا مجموعه ای از اشعار او نیز به زبان سوئدی ترجمه و منتشر شده است. با او گفتگویی تلفنی داشتم تا با نگاه متفاوت او با آموزه های سنتی اسلام آشنا بشویم.

پرسش: خانم وسمقی، شما بسیاری از احکام اسلام به ویژه در خصوص زنان را به چالش کشیده اید. در کتاب “زن، فقه واسلام” به رد نظر فقها پرداخته اید و قرائت های متفاوت تری از احکام اسلامی ارائه دادید. مثلا می گویید که حجاب برای زن مسلمان اجباری نیست، سهم ارث زن و مرد مساوی است، سنگسار را حکمی اسلامی نمی دانید و موارد بیشتری از این دست. چگونه شد که شما به چنین برداشت هایی دست یافتید؟

پاسخ: در طول دوران تحصیل فقه، دربسیاری از موارد نحوه استدلال فقها و استفاده آنان از احادیث و آیات ذهن مرا به خود مشغول می کرد. به عبارت بهتر استدلال آنها مرا مجاب نمی ساخت. در طول دوران تدریس نیز این مشکل به طور جدی تری وجود داشت . زیرا من باید برای دانشجویان توضیح می دادم که مثلا چرا زن نمی تواند قاضی باشد و یا اینکه چرا شهادت زن همانند شهادت مرد معتبر نیست و یا اینکه چرا دیه زن نصف دیه مرد است و مواردی از این دست. این مشکل در بخش های دیگر فقه نیز وجود دارد مثلا وقتی می خواستم توضیح دهم که سنگسار حکم شرعی است دلایل کافی نمی یافتم .

واقعیت اینست که در مواردی که به عنوان نمونه به آنها اشاره کردم دلایل و استدلال فقها را قانع کننده نمی دانستم . در تحقیقات خود که با تاملات بیشتری همراه بود به این نتیجه رسیدم که مبانی فقه اسلامی با مشکلات جدی مواجه است. اصول فقه بسیار قابل نقد است. مبانی نظری و کلامی که فقه بر آن استوار شده بسیار قابل مناقشه است. تفسیر بسیاری از آیات قابل قبول نیست. با بررسی و باز نگری این مبانی نتایج دیگری به دست آوردم که بسیار متفاوت است با آنچه که فقها بیان کرده اند.

پرسش: لطفا با چند مثال بحث را روشن تر کنید.

پاسخ: مثلا من به این استدلال فقها که می گویند تمامی قول و فعل و تقریر پیامبر کاشف از حکم شرعی است و برای ما حجت است نقد جدی دارم و معتقدم که این ادعا اساس محکم عقلی و شرعی ندارد. بسیاری از آداب و سنن مسلمانان اولیه تحت عنوان احکام امضائی و تقریری به فقه اسلامی راه یافته و احکام شرعی خوانده شده است. در حالی که این سنت ها و قوانین از پیش از اسلام در میان اعراب حجاز رایج بوده و پس از اسلام نیز جریان داشته و فقط مختص به مسلمانان نیز نبوده است.

مثلا شهادت زن در میان یهودیان و مشرکان نیز قابل قبول نبود ویا دیه زن فقط در میان تازه مسلمانان نصف دیه مرد نبود، بلکه در اکثر قبائل حجاز اعم از یهودیان ، مشرکان و تازه مسلمانان وضعیت چنین بود. این که تازه مسلمانان با این قوانین زندگی می کردند و پیامبر به این قوانین اعتراض نکرد نمی توان گفت مفهومش این است که پیامبر این قوانین را امضا کرده و در نتیجه همه انسان ها در همه اعصار و جوامع ملزم به رعایت آنها هستند، با اینگونه استدلالها نمی توان اثبات کرد که این قوانین احکام شرعی هستند. به علاوه در برخی از موارد مثل سنگسار به نظر من شیوه استدلال فقها حتی از آنچه که بیان شد نیز سست تر است.

پرسش: و سنگسار را حکمی غیر اسلامی می دانید؟

پاسخ: من معتقدم سنگسار یک قانون غیر اسلامی و مخالف قرآن است. استدلال های خود را در رد نظر فقها در موارد گوناگون در کتابها و مقالات خود به تفصیل آورده ام. حکم شرعی یعنی حکم و دستور خداوند. فقها با حکم شرعی که به نظر من بار سنگینی دارد بسیار راحت برخورد کرده اند. در بسیاری از موارد با استدلالهای ضعیف وبر پایه مدارک و اسناد سست چیزی را حکم شرعی می خوانند که واقعا قابل قبول نیست. مثلا قرآن برای زنا و لواط مجازات های دیگری را به مخاطبان خود یعنی مسلمانان اولیه پیشنهاد نموده و برای هیچ جرمی مجازات سنگسار را تعیین نکرده است.

فقها براساس روایات و داستان های تاریخی و با استدلال هائی غیر قابل قبول مجازات سنگسار را وارد فقه کرده و حکم شرعی خوانده اند. آنان در این رابطه داستان های تاریخی و روایات سست را به آیات قرآن ترجیح داده اند. اشکالات بسیار است و جای بحث آن کتاب ها و مقالات تخصصی است.

پرسش: شما در خصوص حجاب معتقدید که حجاب امری اجباری برای زنان نیست. ولی بسیاری از فقها به آیات قرآن در این زمینه استناد می کنند، این تفاوت اساسی در فهم و برداشت از کجا ناشی می شود، در حالی که هر دو به یک منبع – قرآن – رجوع می کنید؟

پاسخ: در مورد حجاب با رجوع به آیات قرآن و مجموعه احادیث نمی توان به آن نتیجه ای رسید که بسیاری از فقها به ویژه فقهای متاخر به آن قائل هستند. فقها بینش، فرهنگ و تعصبات خود را در مورد پوشش زنان دخالت داده اند. آیات قرآن صراحت ندارد که زنان موظفند موی سر خود را بپوشانند. مراجعه به بسیاری از روایات و تاریخ زندگی مسلمانان صدر اسلام نیز حاکی از آن نیست که پوشاندن موی سر و همه بدن بطور کامل بر زنان تکلیف شده باشد. هیچ مدرکی حکایت از آن ندارد که زن مسلمانی در زمان پیامبر به خاطر نوع پوشش و یا برهنه بودن سر و حتی برخی اندام ها مجازات شده و یا مورد اهانت قرار گرفته باشد. حتی پس از پیامبر نیز صحابه در کشور گشائی ها زنان را به پوشش خاصی به عنوان پوشش اسلامی دعوت نمی کردند.

آنچه معلوم است اینست که قرآن و پیامبر اسلام مردم را به استفاده از لباس دعوت کرده اند. چرا که همه ی تازه مسلمانان با لباس که یک پدیده مدنی است آشنا نبودند. اختلاف در اینجا است که فقها تفاسیر خود را از آیات مربوط به پوشش که صرفا برداشت های شخصی است و شواهد تاریخی و حتی روائی مغایر با آن نیز وجود دارد، حکم قطعی شرعی می دانند.

در حالی که حکم شرعی چیزی است که قطعیت داشته باشد یعنی صراحت و نیز استحکام سند و بلا معارض بودن آن چنان باشد که نتوان در باره آن مناقشه کرد. تا زمانی که قطع و یقین نداشته باشیم که اراده خداوند به چیزی تعلق گرفته، نمی توانیم برداشت های خودرا حکم خداوند بخوانیم. من معتقدم که حکم شرعی باید مدرک و سند معتبر قطعی و صریح داشته باشد. برداشت فقها از کلماتی مانند جلباب و خمار و مانند آن برداشت قطعی و اجماعی نیست. به علاوه در اصل دلالت آیات بر وجوب نیز می توان مناقشه کرد. به نظر من قدر متقن این است که اسلام مردمان را به استفاده از لباس دعوت نموده است اما رویه اسلام هیچگاه در هیچ موضوعی از جمله پوشش سخت گیرانه نبوده است.

پرسش: خب دقیقا قرآن در خصوص حجاب چه نظری داشته است؟ و اینکه بالاخره حجاب مسئله ای شرعی است یا عرفی؟

پاسخ: از آنجا که پوشاندن موی سر برای زنان در فرهنگ مسلمانان در حال حاضر متعارف است من نیز به این پوشش احترام می گذارم. بحث من این است که پوشاندن سر واجب شرعی نیست و نمی توان آنرا بر زنان تحمیل کرد اما نمی گویم که پوشاندن سر با اختیار و اراده بد است. تاکید می کنم که ما دلیل قاطع شرعی برای اثبات وجوب پوشاندن موی سر نداریم ونمی توانیم بگوئیم زنان مکلف به پوشاندن موی سر خود هستند و اگر این کار را رعایت نکردند مستحق مجازات هستند. مجازات زنان و توهین به آنان به دلیل نپوشاندن موی سر، کاری ظالمانه و غیر شرعی است.

زمانی که شما اندیشه های نوگرایانه خود را درجامعه ایران، جایی که روحانیون محافظه کار بسیار قدرتمند و پرنفوذ هستند، مطرح می کردید، بازخوردها چگونه بود؟ آیا شما به راحتی میتوانستید اندیشه های خود را مطرح کنید؟ اینکه ایران را ترک کرده اید و اکنون ساکن سوئد شده اید، آیا ربط مستقیمی به این فشارها و محدودیت ها داشت؟

تا آنجا که توانستم نظرات خود را مطرح کنم بازخورد مثبت آن در میان زنان، روشنفکران و حتی حوزه های علیمه در سطح طلاب جوان بسیار خوب بوده است. البته تهدیدها و محدودیت های بسیاری نیز از طرف نهاد های رسمی دینی و امنیتی وجود داشته است. اما من به قصد ترک کشور، از ایران بیرون نیامدم بلکه برای کار آکادمیک و تدریس به آلمان و از آنجا به سوئد آمدم و به زودی هم به ایران باز خواهم گشت.

پرسش: در سالهای اخیر حوزه های علیمه زیادی در ایران راه اندازی شد تا زنان هم وارد دستگاه روحانیت بشوند. فکر می کنید حضور زنان در مرکز تفسیر دین می تواند به احقاق حقوق زنها کمک کند؟

پاسخ: حضور زنان در حوزه های علمیه و تحصیل علوم دینی به معنای حضور زنان در دستگاه روحانیت نیست . روحانیت یک دستگاه مردانه است و خود را بی هیچ دلیل موجهی متولی دین می داند . این دستگاه در طول تاریخ آداب و تشریفاتی برای خود ساخته و قدرتی کسب کرده است که تاثیرات منفی بسیاری بر زندگی و عقاید مردم داشته است. زنان و حقوق آنان همواره توسط این دستگاه تهدید شده اند . من معتقدم زنان باید به دانش دینی مجهز شوند و با اعتماد به نفس از حقوق خود دفاع کنند و اجازه ندهند که با استفاده ابزاری از شریعت حقوق آنان پایمال شود. زنان به طور جدی به این توانائی نیازمندند.

دستگاه روحانیت در طول تاریخ به یک دستگاه قانون گذاری تبدیل شده است و مدعی است قوانینی را که وضع می کند قوانین الهی است. مردم نیز این ادعا را پذیرفته اند و همین پذیرش به دستگاه روحانیت قدرت داده است. زنان از ناحیه قوانینی که روحانیت همواره علیه آنان وضع کرده آسیب فراوان دیده اند و هنوز هم از حقوق انسانی خود محرومند. این شرایط در جوامع اسلامی زمانی به طور اساسی حل خواهد شد که مردم به ویژه زنان باور کنند که دستگاه روحانیت ، شارع نیست . این یک بحث تاریخی است که چگونه روحانیت در طول تاریخ توانسته است قوه قانون گذاری و قضائیه را در اختیار بگیرد. تعالیم و آموزش های سنتی مدارس دینی تامین کننده حقوق زنان نیست.

به عقیده من جهان اسلام نیازمند اصلاح شریعت یعنی تعریف دوباره شریعت و کوچک کردن دامنه آن است. من قوانین جزائی و مدنی را جزء شریعت نمی دانم . قانون گذاری کاری بشری است . چرا که قانون در هر جامعه ای مرتبط با شرایط زندگی مردم در همان جامعه است. به نظر من در آینده مردان و زنان مسلمان باور خواهند کرد قوانینی که به شریعت نسبت داده شده احکام شرعی نیستند. این تحول بزرگ در دیدگاه مسلمانان تاثیرات مهمی بر زندگی آنان خواهد داشت. از آنجا که زنان بیشتر تحت ستم بوده اند و با استفاده ابزاری از شریعت محرومیت های زیادی بر آنان تحمیل شده لذا زنان با انگیزه بیشتری باید در این جهت تلاش کنند.

پرسش: فکر می کنید تصور و برداشت جامعه ایران امروزی، جامعه ای که بیش از سه دهه تحت حکومت فقهای شیعه بوده است، با تصوری که سی سال پیش از اسلام و حکومت مذهبی داشتند یکسان است؟

پاسخ: سی و چهار سال پیش مردم ایران ازحکومت دینی و اسلام فقاهتی صرفا یک تصور ذهنی داشتند اما امروز تجربه عملی سی و چهار ساله را در اختیار دارند. آنان نتیجه اجرای نظرات فقهای حاکم را به نام اسلام و شریعت در ابعاد گوناگون زندگی خود به طور ملموس درک می کنند. مطمئنا این تجربه عملی بر دیدگاه همگان اعم از روشنفکر ، سنتی ، طرفدار و یا مخالف اسلام تاثیر داشته است.

من نتیجه عملی حکومت بر مبنای شریعت را در طول سی و چهار سال گذشته مثبت و موفق ارزیابی نمی کنم. بسیاری از مردم به ویژه نسل جوان به دلیل این عملکرد نا مطلوب به اسلام بدبین شده اند. زیرا برای همگان ممکن نیست که تحقیق کنند و میان آنچه به اسلام نسبت داده می شود و آنجه که مدارک و منابع حکایت می کند تفکیک قائل شوند. این تجربه عملی اما برای روشنفکران و پژوهشگران دستاورد های ذی قیمتی داشته است که امیدوارم در آینده کشور به کار گرفته شود.

در هر حال کشور ما باید این مرحله تاریخی را طی می کرد . تا قبل از انقلاب حکومت دینی به عنوان یک رقیب و آلترناتیو برای حکومت سلطنتی واستبدادی حتی نزد برخی روشنفکران مطرح بود . بسیاری از مردم نیز با اعتماد به اسلام و روحانیت گمان می کردند حکومت دینی می تواند راه نجات از استبداد و بیداد باشد. اما امروز ارزیابی عملکرد سی و چهارساله حکومت فقهی ، نگاه عده زیادی اعم از روشنفکر و غیر آن را تغییر داده است . از دل همین تجربه های عملی، برداشت ها و دیدگاه های جدیدی نسبت به اسلام متولد می شود که در دراز مدت تاثیرات مهمی بر فرهنگ ایران خواهد داشت.

پرسش: فکر می کنید باید در آینده منتظر نگرش متفاوتی از اسلام و جایگاه اسلام در جامعه ایران باشیم؟

من فکر می کنم نگاهی که در حال رشد و نمو است و در آینده نگاه غالب نسبت به اسلام و جایگاه آن خواهد بود اینست که اسلام یک دین فردی و اخلاقی است و باید آن را از قدرت منفک نمود . این نگاه، اسلام را از حوزه قانون گذاری نیز دور خواهد کرد. بسیاری از قوانین مدنی ما حتی پیش از انقلاب نیز برگرفته از منابع فقهی بود به اعتبار اینکه این ها قوانین شریعت است. به گمان من در آینده بخش اعظم این قوانین نیز تغییر خواهد کرد. نگاه جدید ، قوانین جاری در یک کشور اعم از قوانین جزائی و مدنی را مرتبط با شرایط و ضروریات جامعه دانسته قانون گذاری را کاری علمی و کارشناسی می داند.