عکس از حمید عینی خراسانی - شرق پارسی

عکس از حمید عینی خراسانی – شرق پارسی

محمود زنده رودی هنرمند ایرانی مقیم فرانسه بیش از ۵۵ سال است که به صورت جدی در عرصه هنرهای تجسمی فعالیت می کند، اما در ایران کمتر شناخته شده است. او از دوران کودکی با طرح و رنگ و نقش که به نوعی ملهم از هنر خیاطی و تکه ‌دوزی است، آشنا شد و آثاری هم در این دوره با تکنیک پارچه و کلاژ خلق کرد. در ۱۵ سالگی برای نخستین بار یکی از آثار محمود زنده ‌رودی در بینال نقاشی تهران انتخاب شد و اثرش در کنار آثار بزرگان به نمایش در آمد.

این هنرمند منظومه هفت پیکر نظامی را در۸ تابلو در سال ۲۰۰۴ به تصویر درآورده است و اخیرا (۲۰ اردیبهشت) این آثار را طی مراسمی به موزه هنرهای معاصرتهران اهدا کرد.

به گفته او «منظومه هفت پیکر نظامی داستان عاشقانه بهرام گور با ۷ شاهزاده ازهفت اقلیم است که تاکنون دستمایه هنرمندان کشورهای فارسی زبان در تئاتر و صفحه آرایی شده است؛ ولی تا کنون این منظومه به صورت تابلوی مستقل در نیامده بود، آن هم به صورت تابلوهایی مدرن از موادی نو.»

محمود زنده رودی با نام هنری “زنده” سالهاست به فعالیت هنری می پردازد و نمایشگاه های متعددی درنیویورک، واشنگتن، مراکش، هنگ کنگ، اسپانیا، سوئیس،الجزایر، کانادا، قبرس و فرانسه برگزار کرده است.

گفتگوی شرق پارسی با این هنرمند که به تازگی به ایران سفر کرده است را در ادامه می خوانید:

***

شرق پارسی: داستان شکل گیری آثار هنری منظومه “هفت پیکر” نظامی از کجا شروع شد و چگونه به موزه هنرهای معاصر تهران راه یافت؟

محمود زنده رودی: می دانید که هفت پیکر نظامی یکی از ۴ منظومه عاشقانه نظامی است وبه نظر من یکی از رویایی ترین اشعار این شاعر است. این اثر به صورت نمایشنامه، تئاتر و نقاشی در کتاب منتشر شده ولی تاکنون کسی به این فکر نیفتاده که از آن به عنوان موضوعی برای تابلو استفاده کند. در واقع این آثار کارهای نو و تازه ای هستند که تا کنون در کشورهای مختلفی به نمایش گذاشته شده‌اند.

ابتدا این آثار در پاریس همراه با تئاتری که رقصنده های مختلفی داشت و هفت پیکر را به صورت تئاتر در آورده بودند، به نمایش در آمد و بعد به نیویورک و واشنگتن رفت. بعد از آن به شهری منتقل شد که من در فرانسه زندگی می کنم به نام “مونپولیه” و بعد از اتمام نمایشگاه در آنجا به مونتروی سوئیس رفت و در آنجا به نمایش گذاشته شد.

بعد قرار بود به موزه هنرهای معاصر تهران بیاید که به دلایلی زمانش طولانی شد. تا حالا که “مجیدمولانوروزی” مدیریت موزه هنرهای معاصر تهران را عهده دارشدند و این آثار بالاخره در اینجا به نمایش گذاشته شدند.

چرا تصمیم گرفتید آنها را به موزه اهدا کنید؟

فکر کردم وقتی آنها را به موزه اهدا کنم اولا کل مجموعه با هم حفظ می شود و دوم اینکه، تکنیک کارم می تواند راهنمایی باشد برای هنرمندان جوان ایرانی که بدانند می توان این کار را هم انجام داد چون کاری است که تا کنون در ایران انجام نشده است. امیدوارم این آثار بتواند برای هنرمندان جوان ایرانی راهگشا باشد.

تا کنون هیچ سعی نکردم روی این تکنیک اسمی بگذارم ولی می توان به آن رنگ مقوا یا خمیر رنگین و یا سبک زنده گفت. به هر حال هر هنرمندی که در خارج از کشور زندگی می کند آرزویش این است که آثارش در مملکت خودش به نمایش درآید ومی ‌دانید که موزه هنرهای معاصر تهران یکی از غنی ترین و معتبرترین موزه های خاورمیانه و بلکه دنیا است.

برخورد مخاطبان با این آثار در کشورهای دیگر چگونه بود؟

برخوردها خوب بود. برای مثال در نیویورک غیر از اینکه تماشاگران علاقه مند بودند آثار را خریداری کنند شرکتهای بزرگی بودند که به من پیشنهاد دادند که این آثار را به صورت فرش در بیاورند حتی با یک شرکت بزرگ قصد داشتم در این خصوص قرارداد ببندم ولی بعد به این نتیجه رسیدم که نمی توانم آن را کنترل کنم و این کارا را انجام ندادم. در کشورهای دیگر هم که نمایشگاه داشتم، هر کدام از این تابلوها که مربوط به اقلیمی است مورد توجه مخاطبان برای خریداری بود.

به خصوص اقلیم اول که مربوط به شاهزاده ایرانی است بسیار مورد توجه بود، ولی من نمی‌خواستم آنها را از هم جدا کنم به خاطر اینکه مجموعه هفت پیکر باید کامل باشد. همچنین یکی از این تابلوها که هشتمین تابلو است، کل مجموعه هفت پیکر را نشان می دهد که برای روی جلد یک کتاب به نام «هفت پیکر» ساخته ام و در واقع تکمیل کننده کل این مجموعه است.

آثار شما همچون رنگین کمانی است که از واژه ها و رنگ ها ساخته می شوند، از چه نوع تصویر سازی و تکنیک کاری برای خلق این آثار بهره برده اید؟

من قبلا خبرنگار بوده ام و سالها در ایران قبل از انقلاب در روزنامه کار کرده ام. اگر به هر کدام از این هفت پیکرها هم نگاه کنید، شما گویی یک صفحه روزنامه را می‌بینید که صفحه بندی شده است. یعنی کار گذشته من دوباره در این آثار به صورت تابلو درآمده است. درهر کدام از این هفت اثر یک گنبد می بینید که نشان دهنده قصری است که بهرام برای یکی از شاهزاده های اقلیم های مختلف ساخته است. مثلا برای اقلیم سوم که مربوط به شاهزاده مراکشی است، رنگ سبزانتخاب شده است.

به علاوه از تکنیک و موادی استفاده کرده ام که به طور معمول در آثار نقاشی از آن استفاده نمی شود؛ مثل کاغذ یا مقوای کارتن، به طور کلی موادی که دور ریختنی است را دوباره زنده کرده ام و به تابلو بازگردانده ام.

خوشنویسی و خط نیز به آثار شما راه یافته است، آیا استفاده از آن به عنوان یک نشانه، برای شما دلیل خاصی دارد؟

من در همه کارهایم از شعر استفاده می کنم ولی هیچ گاه خود را خطاط نمی دانم برای اینکه خطم زیاد جالب نیست. من از خط به عنوان یک عامل در اثرم استفاده می کنم. اگر شما به این تابلوها نگاه کنید هیچ کدام از این خط ها، خوشنویسی نیست و شاید بدخطی هم باشد. مثلا در تابلوی اقلیم چهارم، انگار یک بچه کلاس اولی آن را نوشته است. از قصد این کار را کردم چون نمی خواهم بگویم که من خطاطم بلکه می خواهم بگویم خط هم می تواند وارد اثر شود.

پیوند میان هنر و ادبیات و تاثیر این دو روی یکدیگر به خصوص در هنر مدرن ایران را چگونه می بینید؟

خیلی زیاد. ادبیات ما آنقدر غنی است که دنبال هر کدام از آنها برویم می توان آن را تصویر کرد و روی تابلو آورد. می دانید که در ایران برای نقاشی های مختلف، اسمی وجود ندارد فقط یک اسم برای بعضی از نقاشی ها درست شده به اسم سبک “سقاخانه ای”، چون شبیه کارهایی است که در سقاخانه ها می بینیم. ولی هیچ وقت نیامدند به این فکر کنند که می شود سبک دیگری هم بوجود آورد.

شاید بتوان از ادبیات کمک گرفت برای ابداع سبک های متفاوت‌تری از نقاشی ایرانی. من وقتی کتاب نظامی را می خواندم به هفت پیکر رسیدم و آن را بسیار شاعرانه دیدم. همچنین کتابی به نام هفت پیکر هست که خانم “حوریا یاوری” نوشته و هفت پیکر را با بوف کور صادق هدایت مقایسه کرده است. وقتی این کتاب را مطالعه می کنیم، می بینم که چقدر این دو کتاب از نظر مفاهیم به هم نزدیک هستند. “هفت پیکر” نظامی برای چند قرن پیش است و بوف کور صادق هدایت متعلق به دوران معاصر است. بنابراین جا دارد هنر معاصر نیز به آن بپردازد.

گویا قرار است نمایشگاهی از آثار جدیدتان هم در گالری ساربان برگزار کنید، در مورد آثار این نمایشگاه هم توضیح دهید..

بله، آثار مجموعه هفت پیکر مربوط به سال ۲۰۰۴ است ولی من همیشه آثارم در حال تغییر و تحول بوده است. مثلا در دوره ای کاشی کاری با مقوا انجام میدادم. آثاری که در گالری ساربان به نمایش خواهم گذاشت نیز شامل خط نگاره های من است. چون من همیشه در فستیوال خط در الجزایر شرکت می کنم و یکی از داوران آن هستم به این خاطر به طرف این هنر کشیده شده ام.

در ایران گویا به این هنر “نقاشی‌خط” می گویند ولی به نظر من بهتر است “خط نگاری” گفته شود برای اینکه نگار از نگارستان و نقاشی می آید و خط هم که خط است. این آثار در واقع بازی با خط است نه به عنوان خوشنویسی بلکه به عنوان فرمی از الفبای فارسی که در هم آمیخته است و فضایی را به وجود آورده که زیباست.

بعد از اتمام نمایشگاهم در گالری ساربان، به الجزایر می روم و در فستیوال آنجا شرکت می کنم، بعد در نمایشگاهی در ژنو و بعد از آن در مونتروی سوئیس آثار جدیدم را به نمایش خواهم گذاشت.