ملک سلمان بن عبدالعزیز پادشاه عربستان به هنگام استقبال از باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا در ریاض (عکس از : بندر الجلعود)

ملک سلمان بن عبدالعزیز پادشاه عربستان به هنگام استقبال از باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا در ریاض (عکس از : بندر الجلعود)

در ۱۴ ماه می (اردیبهشت ماه) کمپ دیوید شاهد نقطه عطفی دیگر در تاریخ عرب ها خواهد بود: ملک سلمان و دیگر پادشاهان خلیجی اوضاع شبه جزیره عربی را با باراک اوباما مورد بحث و بررسی قرار خواهند داد. زمان تأسیس شورای همکاری خلیج، این اولین نشست گروهی با رئیس جمهوری آمریکایی خواهد بود و برای اولین بار قضیه مشترکی بین دو گروه مطرح خواهد شد که آن هم ایران است.

این مکان چیست که به بخشی از فرهنگ لغات ما تبدیل شده است؟ مکانی دور دست، در کوههای مریلند که مساحت آن بالغ بر نیم میلیون متر مربع است و ۶۰ مایل از کاخ سفید فاصله دارد. فرانکلین روزولت اولین رئیس جمهوری بود که آن را مورد استفاده قرار داد و آن را «شانگری لا» لقب داد. مکانی خیالی و مملو از آرامش و شادی.

در سال ۱۹۴۲، و در اوج جنگ جهانی دوم، روزولت به دنبال مکانی دور دست و محرمانه می گشت تا بتواند در آنجا ساعتی را در پایان روز بخوابد، و به مراقبت از کلکسیون تمبرهای خود بپردازد و یا میزبان رهبران کشورهایی باشد که از بودن با آنها لذت می برد. وینستون چرچیل اولین رهبری بود که در سال ۱۹۴۳ در نشستی که برای حمله بزرگ نورماندی بر ضد نیروهای هیتلر تشکیل شده بود در آنجا مهمان شد.

هنگامی که خبرهایی مبنی بر وجود مکانی به نام «شانگری لا» به بیرون درز پیدا کرد، فرماندهان امنیتی، روزولت را نصیحت کردند که مقر خود را به علت نگرانی از بمباران شدن، به پایگاه گوانتانامو منتقل کند، اما روزولت قاطعانه با رد این پیشنهاد گفت: «کوبا کشوری آلوده به شورشیان و قاتلان و کلاهبرداران و غیره است». هنگامی که دوایت آیزنهاور به ریاست جمهوری رسید، این مکان دور دست را به نام نوه خود، دیوید، نامگذاری کرد.

در سال ۱۹۵۹ در آنجا میزبان نیکیتا خروشچف رهبر شوروی در مذاکراتی بود که با هدف کاهش تنش بین دو قدرت بزرگ جهان برگزار شده بود. خروشچف در کتاب خاطرات خود می نویسد: «به راستی نتوانستم بفهمم این کمپ دیوید چه گونه جایی است، اما احتمالاً جایی است که در آن از کسانی که از آنها ترس داری دور می شوی». آن زمان روزنامه ها درباره آنچه آن را «روح کمپ دیوید» نامیده بودند، شروع به صحبت کردند. آیزنهاور گفت: «دقیقاً نمی دانم این چه معنایی دارد، اما احتمالاً آنجا جایی است که احزاب بدون آنکه به یکدیگر آسیب برسانند می توانند با هم معامله کنند».

لوارنس رایت این گونه روایت می کند که: هنگامی که جیمی کارتر، این کشاورز بی تجمل، به ریاست جمهوری رسید ، قصد داشت این تفریح گاه را که به ریاست جمهوری تصویری امپریالیستی می داد ، به فروش برساند. وی در اولین سال دوره ریاست جمهوری خود کشتی تفریحی ریاست جمهوری را فروخت و به دنبال تخفیف های دیگری بود. او از نمادهای لوکس و تجمل گرایی نفرت داشت، به همین علت هنگامی که وارد مبارزه انتخاباتی شد، چمدان لباس های خود را بر دوش حمل می کرد. به نظر او «کمپ دیوید» نمادی از نمادهای اسراف و افراط بود، برای همین دستور فروش آن را داد.

هنگامی که مسؤل امور نظامی کاخ سفید این دستور را دریافت کرد، نزد کارتر رفت و از او پرسید: آیا می دانی چه چیزی در کمپ دیوید وجود دارد؟

کارتر پاسخ داد: مسلماً می دانم. کلبه های ییلاقی.

به امید دیدار…..