جان برد، وزیر امور خارجی کانادا

جان برد، وزیر امور خارجی کانادا

خیلی پیش نمی آید که در موافقت با علی اکبر صالحی، وزیر امور خارجی ایران سر تکان دهم. اما روز دوشنبه هفته جاری وقتی صالحی با خشم و عصبانیت تصمیم ناگهانی دولت کانادا در تاریخ ۷ سپتامبر برابر با ۱۷ شهریور مبنی بر قطع روابط کانادا را زیر سوال برد، استیون هارپر نخت وزیر دولت حاکم بر کانادا را «نومحافظه کار با رویکردهای افراطی» خواند، دریافتم که کاملا با او موافقم. با اعلام تصمیم عجولانه کانادا برای محدود کردن روابط با ایران من و بسیاری سر می خاراندیم و می پرسیدیم چرا؟

منطق دولت کانادا برای محدود کردن روابطش با ایران در یک بیانیه روز جمعه اعلام شد. جان برد وزیر امور خارجی کانادا که این بیانیه را صادر کرد توضیحات بیشتری در بیانیه اش آورد: « رژیم ایران به طور روز افزون برای رژیم اسد (در سوریه) کمک های نظامی فراهم می کند؛ به طور مرتب وجود اسرائیل را تهدید می کند؛ با سازمان ملل در راستای برنامه هسته اش همکاری نمی کند؛ دست به لفاظی های نژادپرستانه و ضد نژاد سامی می زند و نسل کشی را تهییج می کند. ایران را از جمله بدترین ناقضان حقوق بشر جهان است؛ به گروه های تروریستی پناه می دهد و از آنها به لحاظ مالی حمایت می کند.»

این بیانیه از جهت هایی کمی گیج کننده است. البته این عادلانه است که از ایران به سبب پشتیبانی از دولت بشار اسد انتقاد کرد، پایدار نبودن به معاهده های سازمان ملل درباره برنامه هسته ای اش و پشتیبانی این کشور از حماس و حزب الله و البته نقض حقوق بشر نیز کاملا درست و منطقی است. اما سیاست خارجی دولت کانادا چه ربطی به همه این ها دارد؟ سیاست خارجی ایران و اسراییل هیچ ربطی به سیاست خارجی کانادا ندارد. حتی دولت اوباما هم تمام تلاش خود را می کند تا از بنجامین نتانیاهو نخست وزیر اسراییل و رتوریک مضحکش درباره ایران فاصله بگیرد.

کی و چه زمانی ایران کسی را به نسل کشی تشویق کرده است؟ به سادگی می توان گفت هیچ مبنا و داده ای برای این ادعای کانادا وجود ندارد. چنین ادعاهای بی پایه و اساسی تنها از اعتبار دولت هارپر کم می کند و هیچ نتیجه ای جز آن ندارد.

دلیل دیگری که کانادا برای این تصمیمش ارائه داده آن است که «ایران به کنوانسیون ژنو متعهد نبوده و به قطعنامه های شورای امنیت عمل نمی کند… امنیت دیپلمات هایمان برای ما در اولویت قرار دارند.» البته که امنیت شهروندان و دیپلمات های ما در اولویت قرار دارد. اما دیپلمات های ما کی در تهران در معرض خطر بودند؟

اوتاوا روابط درخشانی با تهران نداشته است. به ویژه آن که در زمان بحران گروگان‌گیری در سفارت آمریکا، این دیپلمات های کانادایی بودند که شش تن از دیپلمات های آمریکایی را از ایران فراری دادند. این شش تن توانستند با گریختن از قرارگاهشان، ارتباط گرفتن با دیپلمات های کانادایی، از ایران خارج شوند. پس از این واقعه ایران دیپلمات های کانادایی را از کشور اخراج کرد و برای هشت سال اجازه ورود مجدد آن ها به خاک ایران را نداد. در سال ۱۹۹۱ دو کشور روابط دیپلماتیک را از سر گرفتند اما تنها در سال ۱۹۹۶ بود که روابط را به حد تبادل سفیر رساندند.

روابط ایران و کانادا ارام بود تا سال ۲۰۰۳ که زهرا کاظمی در زندان اوین تهران در جلسه بازجویی کشته شد. در این سال روابط کمی بالا و پایین شد. کانادا سفیر خود را از تهران فراخواند. با بازگشت سفیر به تهران همچنان سفارت فعال ماند.

سال ۲۰۰۷ کانادا اجازه ورود دو نامزد احراز پست سفارت ایران در اتاوا را صادر نکرد؛ تهران در پاسخ به این اقدام کانادا سفیر وقت جان ماندی را از کشور اخراج کرد. از آن زمان روابط تهران و اتاوا در حد تیم دیپلماتیک باقی ماند و به حد سفیری نرسید.

یکی از دلایلی که این روابط هرگز به طور کامل قطع نشده بودند ریشه در مشترکات فرهنگی میان دو کشور دارد. کانادا با ۱۲۰ هزار شهروند ایرانی تبار و ۴۰۰ هزار ایرانی مقیم یکی از پرجمعیت ترین جامعه ایرانی را در خود جای داده است. با وجود اتخاذ سیاست های جدید از سوی دولت فعلی کانادا، شهروندان کانادایی دیگر به سادگی نخواهند توانست به ایران سغر کنند و آن دسته از شهروندان کانادایی که در ایران هستند به سادگی به خدمات کنسولی دسترسی نخواهند داشت.

با شرح آن چه بوده و آن چه فعلا رخ داده است، فرض کنید که در ایران زندانی هستید، چه حسی به شما دست می دهد؟ حال اگر جرم شما جاسوسی باشد یا به اعدام محکوم شده باشید چطور؟ به ویژه این که در کشور خودتان شما را بدون کوچکترین کمکی در ایران تک و تنها رها کند. این شرایط دقیقا شرایطی است که دوتن از شهروندان کانادایی، حمید قاسمی شال و سعید ملکپور در آن قرار دارند.

اتخاذ این سیاست اشتباه از سوی هارپر تنها شرایط را برای این دو شهروند کانادایی وخیم تر می کند و حتی اگر کانادا بخواهد از «همپیمانانش» کمک بگیرد هم این بی خیالی کانادا نسبت به شهروندانش توجیه پذیر نیست.

من در روز شنبه ایمیلی به دبیر روزنامه گلوب اند میل، یکی از پرخواننده ترین روزنامه های کانادا فرستادم و در آن این حرکت دولت کانادا را محکوم کردم. در این ایمیل که در روزنامه منتشر شد، من به عنوان فرد آکادمیک و شهروند کانادا این اقدام دولت هارپر را “ناشی از یک ایدئولوژی کوته نظر و به دور از سیاست واقعی و منافع ملی» خواندم. به باور من اگر دولت هارپر به سیاست واقعی می اندیشید اجازه می داد دیپلمات های کانادایی در ایران بمانند و تحولات داخلی کشوری به این مهمی را از نزدیک زیر نظر بگیرند.

جان ماندی آخرین سفیر کانادا در ایران که در سال ۲۰۰۷ از کشور اخراج شده بود، از این سیاست ابراز نگرانی کرد. وی اظهار داشت: «در دهه های گذشته این اولین باری است که نخست وزیر کانادا – چه لیبرال چه محافظه کار – در چنین برهه زمانی و با وجود چنین بحران های بین المللی چنین تصمیمی اتخاذ می کند. چنان تصمیم سنگینی به راحتی خنثی نمی شود.»

کنت تایلور نیز یکی دیگر از سفرای کانادایی در ایران بود. او به سبب نقش به سزایی که برای آزادی دیپلمات های آمریکایی در ۱۹۷۹ بازی کرد در جامعه جهانی شهرت ویژه ای کسب کرد. وی درباره تازه ترین سیاست دولتش به شبکه کانادایی سی تی وی گفت: «من نمی توانم هیچ منطقی پشت این تصمیم گیری ببینم. این قدم بسیار محکم و تند بود که در عرض ۵ روز سفارتخانه مان را ببندیم.» تایلور بر این باور است که اگر حتی ایران برای کانادا خطری ایجاد می کرد، حضور دیپلمات های کانادایی در خاک ایران ضروری تر از پیش می بود تا آنان بتوانند وخامت اوضاع را از محل وقوع حادثه گزارش دهند.

دانیل ماگلت سفیر سابق کانادا در اسپانیا نیز در ایمیلی به دبیر روزنامه گلوب اند میل این حرکت هارپر را محکوم کرد. در ایمیل وی که در روزنامه چاپ شد امده است: «سفارتخانه های کانادا، مثل همان سفارتخانه ای که در ایران وجود داشت و اکنون بسته شده است، به دلایل گوناگون در کشورهای مختلف بنا می شوند. یکی از دلایل آن است که از جانب کانادا سخن بگویند و گوش دهند. وقتی شما سفارتخانه ای را می بندید، یعنی آن که چشم و گوش خود را می بندید و جلوی دهان خود را می گیرید.

ماندی در مقاله ای که در زمستان ۱۳۹۰ در روزنامه گلوب اند میل منتشر شده بود قطع روابط با ایران را زیر سوال برده بود: «با قطع روابط با ایران ما دیگر قادر نخواهیم به طور مستقیم با دولت ایران در ارتباط باشیم؛ دیگر دیپلمات کانادایی در خاک ایران نداشته باشیم دیگر نمی توانیم از ارتباطات داخلی استفاده کنیم و به منابع داخلی دسترسی نخواهیم داشت که بتوانیم سیاست ایران نسبت به کشورهای دیگر را بهتر بسنجیم. انتخابات جدید ریاست جمهوری در سال ۲۰۱۳ رئیس جمهور جدیدی را به کرسی خواهد نشاند و ما آن جا نخواهیم بود که بتوانیم با بازیگران سیاسی جدید در ارتباط باشیم. دست آخر و از همه مهم تر آن که دیپلمات های ما دیگر قادر نخواهند بود از حقوق شهروندانی کانادایی در ایران حفاظت کنند.»

اگر همه این نکته ها و سخنان را کنار هم بگذاریم، به این نتیجه می رسیم که: تصمیم دولت کانادا برای محدود کردن روابط با ایران تماما برپایه ایدلوژی است نه بر مبنای منافع ملی کانادا. این تصمیم بی پایه است و جان شهروندانی را به خطر می اندازد که باید از آن ها محافظت کند. و برای چه کانادا این کار را می کند؟ دولت کانادا می خواهد تصویر بهتری از کانادا در برابر رهبر تندروی اسراییل بسازد، سیاستی که به همان اندازه علاقه اسراییل به حمله به ایران بی معنا است. در این زمان که هیچ تصویر واضحی از آینده نداریم، مردممان از آن می ترسند که ما هم کاری که آمریکا در سال ۲۰۰۳ کرد را بکنیم – حمله به کشوری که هیچ کاری به ما نداشته است – این تصمیم دولت هارپر بسیار اشتباه بوده است. دست کم وقتی بریتانیا و آمریکا روابطشان را با ایران قطع کردند دلیل خوبی برای این کارشان داشتند.