جمال الغیطانی - عکس از الشرق الاوسط

جمال الغیطانی – عکس از الشرق الاوسط

قاهره، صفاء عزب؛ الشرق الاوسط – جمال الغیطانی را به رمان های جسارت آمیزش می شناسند. رمان هایی که با الهام از میراث تمدن مصر، دنیای داستان نویسی معاصر مصر را می سازد که امروز بیش از هر کشوری در جهان عرب در این زمینه تجربه دارد.

او علاوه بر رمان نویسی در مطبوعات ادبی نیز فعالیت دارد و سردبیری روزنامه «اخبار الادب» با بیش از ۱۷ سال سابقه انتشار را در کارنامه خود دارد؛ روزنامه ای که در حال حاضر به تریبون فرهنگی جهان عرب و مصر بدل شده است. فرورفتن در زندگی ادبی موجب گردیده تا خالق آثاری چون «برگ های جوانی که هزار سال زیستند»، «زینی برکات» و مجموعه سه جلدی «کتب پیدایش» و آثار متعدد دیگر به کارهای سیاسی و مسائل جاری رو نیاورد.

اما ما در این گفتگو مسائل سیاسی و فرهنگی بسیاری را با ایشان مرور کرده ایم.

***

الشرق الاوسط: برای آغاز بفرمایید اوضاع کنونی را چگونه می بینید؟

جمال الغیطانی: خوشبینی من با تردید همراه است، و این تردید از آن جا نشأت می گیرد که اصرار بین المللی زیادی برای کمک به عناصر محلی داخلی برای سرنگونی حکومت وجود دارد. من از تغییر نظام صحبت نمی کنم، این اولین بار در تاریخ مصر جدید و یا شاید قدیم است که ما با سرنگونی نظام مواجه می شویم و نه تغییر نظام. حکومت ها می آیند و می روند. به عنوان مثال انقلاب ژوئیه که یک نظام را سرنگون کرد اما دستگاه های دولتی را نابود نکرد بلکه جمال عبدالناصر اقداماتی برای تقویت حکومت انجام داد.

اما درباره انقلاب ژانویه حقیقت ماجرا در آینده روشن خواهد شد و معلوم می شود که در روند براندازی حکومت، شیطنت هایی رخ داده و این مردم بودند که از دولت حمایت کردند. اگر بخواهیم بدانیم الان در چه وضعیتی هستیم بایستی از لحظه آغاز انقلاب که مردم به خیابان ها آمدند به آن بپردازیم.

عناصر مشکوکی وارد صحنه شدند که علنی و آشکار نبودند و برخی از آنها همچنان حضور دارند. همانگونه که در انقلاب ژانویه نیز چهره هایی به یکباره از خارج مصر وارد صحنه شدند که بارزترین آنها محمد البرداعی است. بعد هم عنوان شد که آنها با گروه هایی در ارتباط هستند که محدود به مصر نمی شود. این چهره ها همچنان تحت عناوین و دستاویزهایی چون لیبرالیسم و دموکراسی وجود دارند.

یکی از این گروه ها اخوان المسلمین است که در میدان التحریر حضور یافتند و یا در جمعه قندهار با برافراشتن پرچم سیاه القاعده اعلام حضور کردند و در نهایت موجب ریاست مرسی گردیدند. بعد هم سرنگونی اخوان در این انقلاب جدید که به هیچ عنوان نمی توانیم بگوییم عناصر مشکوک در آن حضور داشتند.

زمانی که مردم متوجه شدند دست هایی در کار است که منطقه را به سمت خاصی سوق می دهد شرایط ویژه ای پدید آمد. مردم واقعاً انقلاب کردند و ارتش نیز به مردم پیوست. مردم مصر ثابت کردند که در نابودی نقشه طراحی شده زیر نظر آمریکا نقش و گفتمان خاص خود را دارند. اما چیزی که ما الان می بینیم تلاش برای به چالش کشیدن دولت مصر و ایجاد بحران برای آن است.

آن روح مصری که ما در ۳۰ ژوئن شاهد آن بودیم رفته رفته کمرنگ تر و ضعیف تر می شود. این همان چیزی است که من درباره آن واهمه دارم. در عین حال چیزی که موجب دلگرمی من می شود این است که شعور و هشیاری مردم مصر بسیار بالاتر از نخبه نماهایی است که با شعار آزادی و میهن پرستی بازی می کنند.

شما این ها را از آثار و پیامدهای بهار عربی می دانید؟

من چندان با این کلمه میانه خوبی ندارم، چون این واژه مشکوک است و خیلی با آن بازی می شود. کما اینکه ما این واژه را عنوان نکرده ایم. ماجرا از تونس آغاز شد، اما هدف اصلی آن مصر بود چرا که مصر نقطه ثقل منطقه است.

چقدر معتقدید که یک ادیب باید وارد مسائل سیاسی شود و این که چگونه می تواند بین سیاست و مسلتزمات نویسندگی نظیر خلوت با خود هماهنگی برقرار کند؟

یک ادیب نمی تواند از جریانات سیاسی به دور باشد. چرچیل در جنگ جهانی دوم ادبا را دعوت می کرد و به صحبت های آن ها گوش می کرد. خواندن ادبیات و گوش دادن به صحبت های ادبا به شناخت آینده بسیار کمک می کند. اگر عبدالناصر رمان های نجیب محفوظ را خوانده بود به طور قطع از ماجرای شکست اعراب در سال ۱۹۶۷ دور می ماند. ادیب با چشمان باز و از افقی وسیع تر نگاه می کند، اما سیاستمدار بیشتر بر جزئیات متمرکز می شود. من از ابتدای کارم از واقعیت ها به دور نبوده ام و در آثارم خیال و واقعیت را با هم آمیخته ام .

اما بسیاری از کارهای شما از جمله «کتب پیدایش» آثاری درون گرا هستند…

حوادث و شرایطی وجود دارد که انسان را در خود فرو می برد. من نیز با بالا رفتن سن و برای مراقبت از خودم این مرحله را تجربه کرده ام. درک من از معنای کوتاه بودن عمر و مرگ موجب شد تا تمام تلاش خود را با بیشترین سرعت برای ساختن زندگی به کار گیرم. مجموعه «کتب پیدایش» نیز مربوط به این دوران من است.

آثار خلق شده در انقلاب ژانویه را چطور می بینید. آیا با حجم حوادث تناسب دارند؟

برعکس. در حال حاضر وضعیت نویسندگی به گونه ای است که حتی با دهه ۶۰ که به وسعت خلق آثار شهرت دارد نیز قابل مقایسه نیست. بی تردید در دهه ۶۰ علیرغم سرکوب موجود، آثار بسیار گسترده ای در زمینه های گوناگون پدید آمده است اما با این همه من کتاب های فراوانی را دیده ام که حتی بیشتر از آن دوره است. ولی نیاز به ارزیابی دارد یعنی خلق آثار یک سویه بوده است.

یعنی اینکه در نقد کوتاهی صورت گرفته است؟

دقیقاً. هیچ حرکت انتقادی متناسبی صورت نگرفته است و آثار بر اساس سلیقه شکل گرفته است. تحولات پیرامونی جدیدی بوجود آمده که در این میان نقش دارند، به عنوان مثال جوانان امروزی رمانی را در اینترنت منتشر می کنند و جماعتی از جوانان را به خود جذب کرده که پس از چاپ نیز آن را خریداری می کنند.

اگر میزان تیراژ رمان ها را ببینیم متوجه می شویم که تیراژی به مراتب بیشتر از کتاب های سیاسی و تاریخی دارند. در حالی که شعر دقیقاً برعکس است و کمترین شمارگان انتشار را دارد. علیرغم اینکه در دهه نود شکوفایی قابل ملاحظه ای در شعر عامیانه پدید آمده است. تا جایی که ما نمی توانیم دنباله این حرکت را به دلیل وسعت و فراوانی در شعر و قصه کوتاه بیابیم و دنبال کنیم.

استعدادهای زیادی وجود دارد و این امر بسته به توانمندی نهادهای فرهنگی است که از این استعدادها بهره گیرند. اما متاسفانه می بینیم که نهادهای فرهنگی بر اساس منطق مخالف من و یا موافق من عمل می کنند. مسئولان فرهنگی بر اساس سلیقه و علائق ادبی خود رفتار می کنند و با حضور برخی تنها به دلیل اینکه از آن ها خوششان نمی آید مخالفت می کنند. در حالی که می بایست وزارت فرهنگ پشتیبان فرهنگ باشد و نه خود متولی و پدید آورنده آثار فرهنگی.

به همین دلیل است که جوانان به این نهاد پشت کرده اند. شاهد گفته های من این است که آثار بهترین نویسندگان جوان زیرنظر این سازمان منتشر نمی شوند بلکه توسط انتشاراتی چون «میریت» چاپ می شوند. آثار ابداعی جدیدی توسط جوانان خلق شده است که نیازمند نگاه متفاوت است و آن ها را می بایست مورد تشویق قرار داد.

از گرایشات جدیدی که در رمان نویسی پدید آمده راضی هستید؟

من به علت سال ها تجربه در روزنامه اخبار الادب و کشف نسل جدیدی از نویسندگان و ادبا معتقدم پس از ۲۵ ژانویه در نویسندگی انقلاب عظیمی توسط نویسندگان جوان رخ داده که نیاز به هدایت و پشتیبانی دارد.

حال که صحبت از نویسندگان جوان شد نظرتان را درباره انتشار کتاب هایی که به زبان کوچه بازاری نوشته می شوند و حاوی الفاظ زشت و خارج از مبادی آداب هستند بفرمایید.

از اول بگویم که من مخالف هرگونه ممیزی و ممنوعیت در انتشار کتاب هستم. ادبیات خود را بالذاته پالایش می کند. ما حتی در شورای عالی فرهنگی از برخی همکاران خود به علت استفاده از واژه های نامناسبی که در سریال های ماه رمضان به کار برده شده بود انتقاد کردیم. من با جدیت به آنها گفتم درصورتی که اعتراض دارید مقاله ای در این خصوص بنویسید. اما اقدامی برعلیه آن ها نمی کنیم و اگر این اتفاق بیافتد این تصور می شود که شورا برای نظارت و ممیزی بوجود آمده است. نوشته خوب خود ماندگار و پایا می شود. هر قدر میزان آزادی بیشتر شود ما ارزش بالاتری خواهیم یافت.

اینکه شعر میدان را به نفع رمان واگذار کرده است چگونه می بینید؟

شاید از آن جا که شعرا بازخورد مناسبی نسبت به شعر نمی بینند پیگیر سرودن شعر نیستند. هرانسانی تا جایی می تواند مقاومت کند و صبور باشد. برعکس نسل ما که با مقاومت می کرد و مصرانه تا دهه ۸۰ به کار خود ادامه می داد. اما این نسل دیگر پیر شده است. گرچه این نسل را همچنان نسل جوان نامیده اند. تا زمانی که دیگر من مسئول روزنامه اخبار الادب شدم. من اولین مسئول چپ گرا در این روزنامه بودم. با آمدن من این رویه تغییر کرد. در روزنامه اخبار الادب اوضاع کاملا فرق می کند.

تجربه شما با این روزنامه چگونه بود؟

در طول ۱۷ سال با همکارانم توانستیم یک تریبون فرهنگی آن هم در دوره ای که فرهنگ مصر رو به عقب حرکت می کرد ایجاد کنیم . روزنامه اخبار الادب در سراسر جهان عرب، از مراکش تا یمن و حتی کشورهای خلیج توزیع می شد. تجربه به من ثابت کرده است که هر مطبوعات فرهنگی که به فرهنگ تمام جهان عرب اهتمام نداشته باشد محکوم به شکست است.

به علت ادبیات و متن شایسته روزنامه اخبار الادب شما هیچ نویسنده بزرگی را در جهان عرب نمی یابید که این روزنامه را مطالعه نکرده نباشد. حتی بزرگانی مانند ادونیس، عبدالوهاب بیاتی محمود درویش و یا سعدی یوسف نیز خوانندگان این روزنامه بوده اند.

به نظر شما دیگر مطبوعات تخصصی فرهنگی جهان عرب نیز در این زمینه موفق عمل کرده اند یا خیر؟

مجلاتی مانند «الآداب» که توسط مرحوم سهیل ادریس در لبنان چاپ می شد و همچنین در زمان رجاء النقاش در دوحه قطر و همین طور مجله «العربی» کویت که البته در حال حاضر کمی ضعیف تر از قبل شده است از جمله تجارب موفق در این زمینه هستند.

در این جا می خواهم به نقش بزرگ فرهنگی کویت تا پیش از حمله عراق اشاره کنم. هنگامی که زمان انور سادات در مصر نمایش نامه نویسی متوقف شده بود کویت اقدام به انتشار مجموعه نمایش نامه های جهانی نمود. در این جا باید به نقش فرهنگی عربستان سعودی نیز اشاره کنم که ما در روزنامه اخبار الادب نیز بسیار به آن می پرداختیم و آثار نویسندگان سعودی بسیاری را معرفی کردیم. متن خوب در هر کجا که باشد مدافعان خود را می یابد.

نظرتان درباره نویسندگانی که صرفاً برای کسب جایزه به مصر می آِیند و پس از دریافت جایزه، به شهرت می رسند و آثارشان از فروش بالایی برخوردار می شود چیست؟

متأسفانه مقوله پرفروش ترین که یکی از بزرگترین انتشاراتی های مصر آن را باب کرده است به خلق آثار لطمه زیادی زده است. من این موضوع را بسیار مضر می دانم. نمی توان یک نویسنده را با میزان تیراژ و فروش کتاب ارزیابی کرد و این دلیلی بر کیفیت یک اثر نیست. اما متاسفانه یکی از این کتاب ها به جایزه بوکر نیز راه یافته است. باید بگویم ایده جایزه بوکر بسیار ارزنده و قابل تقدیر است اما در ماهیت ادبیات عرب نوعی خلل ایجاد شده است.

این طور جا افتاده است که جایزه بوکر درانگلستان موجب رشد و ترقی ادبیات جدید شده است. در حالی که ما می بینیم اولین کسی که این جایزه را در منطقه عربی دریافت کرده نویسنده بزرگی مانند بها طاهر است اما بعد از ایشان نویسنده کم مایه و نه چندان توانمندی این جایزه را دریافت کرده و این نشانگر آن است اعطای این جایزه از روند با ثباتی برخوردار.

بوکر همچنین آثار را به زبان انگلیسی هم ترجمه می کند و این سنت بدی است که به نویسندگان توانایی که این جایزه را کسب نکرده اند و بودجه ای هم برای ترجمه آثار خود ندارند ضربه می زند. من به خاطر دارم که در دهه پنجاه آثار نجیب محفوظ در طول دو سال بیش از ۲۰۰۰ نسخه به چاپ نمی رسید و این در حالی بود که در همان زمان نویسنده ای به نام عزیز ارمانی ۲۵۰۰۰۰ هزار نسخه از رمانش را به فروش رساند. رمانی که عنوانی دهان پرکن و طرح جلدی بسیار جذاب داشت اما با همه این ها کسی او را به عنوان ادیب نمی شناسد.

حتی در حال حاضر به نظر من بهترین جایزه در زمینه ادبیات جایزه سلطان العویس کشور امارات است. این جایزه منصفانه ترین جایزه است، و به هیچ یک از انتخاب های آن در طول این سال ها نمی توان خرده گرفت چراکه دارای قوانین بسیار محکم و قاطعانه ای است. جایزه ملک فیصل هم وجود دارد که البته برای ادبیات نیست و جایزه علمی است.

من امیدوارم که این جایزه برای ادبیات هم درنظر گرفته شود چرا که جایگاه و شأن بسیار بالایی دارد و منصفانه عمل می کند. جوایزی ارزشمند و بزرگی مانند جایزه شیخ زاید هم وجود دارد که من از دست اندرکاران آن تقاضا دارم به گونه ای عمل کنند که شایسته شخصیتی که عنوان این جایزه بر آن نهاده شده باشد و آن را با جدیت پیگیری و حمایت کنند. به طور کلی باید بگویم منطقه خلیج نقش فرهنگ بسیار ارزنده و مهمی را در جهان عرب ایفا می کند و من این تلاش را ستایش می کنم.

با توجه به تجربه تان، به نظر شما کار مطبوعاتی برای یک ادیب مفید است با برعکس مضر؟

مطبوعات برای ادبیات بسیار خطرناک است اما اگر یک ادیب بتواند آن را در خدمت ادبیات در آورد می تواند از آن بهره گیرد، به شرط اینکه برای روزنامه نگاری محدودیت قائل باشد. اگر از من سوال کنید چه زمانی بیشترین بهره را از کار مطبوعاتی بردید به شما می گویم زمانی که خبرنگار جنگ بودم چرا که تجربه نادر و بسیار گران بهایی بود و برای من به عنوان یک ادیب فرصت بسیار مهمی محسوب می شد. دوران جنگ باارزش ترین دورانی بود که من در قلب آتش با وجود تمام خطرات و مشقات آن، بعنوان یک خبرنگار تجربه کردم.

اما با وجود این چندان از تجربه خود در این زمینه ننوشته اید؟

در حقیقت به خاطر صدماتی که از آن دوران دیده ام و به دلیل پیامد سیاست هایی که انور سادات بعد از جنگ اکتبر اتخاذ کرد چندان در باره آن نمی نویسم. «حکایت های غریب» به عنوان نمونه مرثیه ای است که برای جنگ نوشته ام.

شما نزدیک ترین فرد به نجیب محفوظ بودید. از آن دوران چه چیزهایی به خاطر دارید؟ و اینکه آن دوران چه تأثیری بر شما به عنوان یک نویسنده و انسان داشته است؟

شیوه نویسندگی من با نجیب محفوظ متفاوت است. علاقه من به نجیب محفوظ از بعد انسانی است و شیفتگی من به او به عنوان یک نویسنده بزرگ است. قبل از اینکه او را بشناسم شیفته نویسندگی اش بودم و در سن ۱۴ سالگی بود که با ایشان آشنا شدم. رابطه من به او یک رابطه پدر و فرزندی بود تا جایی که محرم اسرار من بودند. نجیب محفوظ نگاهی عمیق و جهان شمول داشت.

شاید این به خاطر مطالعات فلسفی او بوده است؟

ادیبان بسیاری بودند که فلسفه خوانده اند اما ادبای بزرگی نشده اند. نگاه جهان شمول نجیب به خاطر دغدغه های اساسی او بود. اگر یک ادیب دغدغه دورنی نداشته باشد چیز ارزشمندی نمی نویسد. دغدغه اصلی نجیب محفوظ که در تمامی آثار او قابل ملاحظه است خاستگاه فکری و اندیشه درونی است.

الثلاثیه، اولاد حارتنا و الحرافیش همگی براساس یک اصل و محور که پدر است شکل می گیرد. در «الثلاثیه» پدر به صورت حقیقی در شخصیت سید احمد عبدالجواد نمایان می شود و در «اولاد حارتنا» به صورت نمادین و رمزی در شخصیت الجبلاوی و در رمان «حرافیش» به صورت اسطوره در شخصیت عاشور الناجی. تمام هم او انسانیت و مسیری است که بشر در جهت آن گام بر می دارد.

رمان «صبح و شب» نجیب هم نمونه ای از این شیوه او است؟

این رمان به لحاظ ساختار شگفت انگیز است. زمانی که آن را به تلویزیون پیشنهاد دادم محسن زائد که یکی از بهترین سناریونویس هاست آن را به بهترین شکل به سناریو تبدیل کرد.

گفتید که نویسنده باید دغدغه داشته باشد تا دست به قلم شود. دغدغه ای که جمال الغیطانی را به نوشتن وا می دارد چیست؟

دغدغه من از ابتدا عنصر زمان بوده است. یعنی کوتاه بودن زمان که در عنصر مکان هم بازتاب می یابد، و این برمی گردد به حرص شدید من برای زندگی که از دستم می رود، بویژه با گذر عمر.