در پی انقلاب ۱۳۵۷ در ایران، مبارزه با غرب و نگرانی از نفوذ فرهنگ و تمدن غربی تا به امروز جزء جدائی ناپذیر سخنان و جهت گیری های مقامات سیاسی جمهوری اسلامی بوده است؛ سخنان و جهت گیری هایی که تنها جنبه ایدئولوژیک و تبلیغاتی نداشته و با اختصاص بودجه های عظیم برای سازمان های گوناگونی که در دوره های مختلف (سازمان های تبلیغاتی، گشت ارشاد، افسران جنگ نرم) یکی از وظایف شان را مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب تعریف کرده اند، جنبه های اقتصادی یافته است.

دکتر ابراهیم فیاض، عضو هیات علمی گروه مردم شناسی دانشگاه تهران درباره علل نگرانی از نفوذ تجدد، در مصاحبه ای اختصاصی به شرق پارسی می گوید: “ما متاسفانه در یک جهل مرکب نسبت به غرب و مدرنیته هستیم و این جهل باعث نگرانی از تجدد شده است. جهل ما هم نسبت به مدرنیستم و هم نسبت به مدرنیته است وگرنه فقه ما یک فقه گشوده نسبت به جهان است. قرآن هم مانند نظریه پردازان علوم جدید معتقد به سیر تکاملی علم و جامعه است. همچنین دین اسلام دین امضایی است و هر چیزی که مشکلی نداشته را از جوامع گوناگون امضا کرده، حال از هر دین و مکتبی که بوده باشد. بنابراین مشکل ما با دین و مذهب نیست. مشکل این است که غربی ها خوب عمل نکردند و مشخص نیست مدرنیته و مدرنیستم چیست و چون روشن نشده علمای ما هم نمی دانند با چه چیزی روبرو هستند. نه دانشگاه ما آگاهی روشنی نسبت به مدرنیته دارد و نه حوزه و این جهل انحراف ایجاد کرده است.”

از سویی دیگر از نگاه جعفرسعیدی پژوم پژوهشگر دینی، این نگرانی نسبت به تجدد از نوعی کم کاری حاکمیت سرچشمه می گیرد. وی در این باره در گفتگویی اختصاصی به شرق پارسی می گوید: “به نظر من نوعی کم کاری شده و حکومت توانایی کافی برای مقابله با غرب را ندارد. مثلا محسن قرائتی با برنامه اش می خواهد با تجدد مقابله کند. صدا و سیمای ما هم از نظر محتوا و هم شکل در برابر غرب بسیار ضعیف است. امروزکسانی که مدعی فرهنگ و دین هستند کورانی هستند عصا کش کورانی دیگر. هیچ کدام نه از دانشگاهی ها امروز ما و نه از آیت الله ها هیچ کدام کارشان محتوایی ندارد. از نظر من اگرمیدانی داده شود برای آنانی که می توانند و کارشان کیفیت دارد، می توانند در برابر غرب مقاومت کنند.”

نگرانی از چیست؟

پرسش اصلی در بحث تجدد (مدرنیته) برای مقامات رسمی ایران بر این مبناست که عناصری در سبک زندگی و تفکر مدرن وجود دارد که مخالف طرز تفکر مذهبی، سیاسی و فرهنگی حاکمیت و ایدئولوژی مورد نظر آنهاست. از نظر آنها این عناصر نگران کننده توسط سیاستمداران و محافل غربی بطور برنامه ریزی شده برای نابودی فرهنگ بومی و اسلامی در ایران تبلیغ و ترویج می شود.

با این حال این پرسش هنوز باقی است که کدام بخش هایی از مدرنیسم و مدرنیته با تفکر و سازوکارهای اجتماعی، فلسفی و حقوقی مورد نظر جمهوری اسلامی همخوانی ندارد و چه بخش هایی را به ناگزیر یا با علاقه می پذیرند. از این منظر در یک سر طیف بخش های از مدرنیته جای می گیرند که غیر قابل قبول و پذیرش هستند، مواردی مانند: حقوق بشر، دموکراسی لیبرال، آزادی های فردی خصوصا آزادی زنان. در بخش میانی این طیف مواردی جای می گیرند که کم و بیش ناگزیر به پذیرش آنها هستند گرچه گاه موانعی ( پارازیت، فیلترینگ، گشت ارشاد) بر سر راه آنها ایجاد می شود مانند: ماهواره، تغییرات سبک زندگی ( مد، موسیقی، مواد روانگردان و مخدر، پارتی ها) و مصرف گرایی عمومی خانواده ها. و در سر دیگر طیف بخش هایی است که با علاقه پذیرفته می شود که بیشتر در حوزه تکنولوژی قدرت و کنترل هستند مانند: تمامی موارد مربوط به تجهیزات صنعتی، نظامی و نظارتی.

همین مورد سوم یعنی علاقه به کنترل و قدرت ابزارهای ناشی از مدرنیته است که بیش از همه در غرب مورد نقد و بدبینی است و در ایران مورد ستایش و علاقمندی است. به همین دلیل استفاده از این ابزارها به شکل غیر انتقادی مورد بهره برداری قرار می گیرد بدون آنکه برچسب غربزدگی را برای استفاده کنندگانش به دنبال داشته باشد. به عنوان نمونه جریان سد ساختن در ایران بعد از جنگ ایران و عراق همچون عملی افتخارآمیز و قهرمانانه مورد ستایش قرار می گرفت. سدهایی که محصول قدرت و ابزارهای مدرنیستی بودند و بدون بررسی انتقادی برای کنترل طبیعت و بالابردن سود مورد استفاده قرار گرفتند و اکنون بعد از دو دهه آثار مخرب آن بعنوان بحران ملی در ایران مورد بحث است.

سعیدی پژوم درباره ماهیت نگرانی حکومت از نفوذ تجدد به شرق پارسی می گوید: “نگرانی از نفوذ تجدید چندان نگرانی از مذهب و سنت نیست بلکه نگرانی بیشتر از این است که مهار از دست حکومت خارج می شود و آنها بیش از همه ترس از دست دادن مهار قدرت را دارند که از تجدد می ترسند.”

پیشینه نگرانی از نفوذ تجدد

نگرانی از نفوذ تجدید تنها به جمهوری اسلامی و مقاماتش محدود نمی شود. این نگرانی همراه است با تاریخ نسبتا طولانی مناقشات میان گروه های مختلف اجتماعی (روحانیون ، روشنفکران و حاکمان) بامسئله تجدد. با این حال بعد از انقلاب اسلامی، رهبران سیاسی در ایران آشکارا و به کرات از نفوذ تجدد ابراز نگرانی کرده اند.

آیت الله خمینی در سخنانی نوع نگرانی خود از تجدد غربی را با این جملات بیان کرده است: “عزیزان من! ما از محاصره اقتصادی نمی¬ترسیم، ما از دخالت نظامی نمی¬ترسیم. آن چیزی که ما را می¬ترساند، وابستگی فرهنگی است.”

بااین حال با آغاز رهبری آیت الله خامنه ای بحث نفوذ غرب ذیل مفاهیم “تهاجم و شبیخون فرهنگی” شکل جدی تری به خود گرفت. سخنرانی مرداد ماه ۱۳۷۱ وی بحث تهاجم فرهنگی را به موضوعی تبدیل کرد که از آن پس در میان نهادهای مختلف مورد توجه قرار گرفت. وی در آن سخنرانی گفت: “تهاجم فرهنگى این است که یک مجموعه – سیاسى یا اقتصادى – براى مقاصد سیاسى خود و براى اسیرکردن یک ملت، به بنیان هاى فرهنگى آن ملّت هجوم مى‌برد. … تبادل فرهنگى در هنگام قوّت و روزگار توانایى یک ملت انجام مى‌گیرد؛ ولى تهاجم فرهنگى در دوران ضعف یک ملت است ”

با برجسته شدن مسئله تهاجم فرهنگی، تا به امروز این موضوع بطورمستمر از سوی مقامات حکومتی طرح و برای رویارویی با آن سازمان ها و بودجه های مختلفی به تصویب می رسد.

در آخرین اظهار نظر ها دراین مورد صادق لاریجانی رییس قوه قضائیه ایران با ابراز نگرانی از نفوذ تجدد در ایران گفته است: “کشورهای غربی عامدانه در حال گسترش اندیشه‌های مدرنیته به مشرق زمین هستند. … شبیخون فرهنگی دارای دو مرتبه است: یکی از این مرتبه‌ها ظاهر است که ما مظاهر آن را در پوشش مردم، رفتار جوان‌ها و فرهنگ آپارتمان نشینی مشاهده می‌کنیم اما بحثی که مهم تر از ظاهر است این است که سیطره مبانی فکری و فلسفی آنها در باطن و ضمیر ناخودآگاه مردم تاثیر می‌گذارد.”

چرایی نگرانی از نفوذ تجدد و راه حل ها

از نظر نگرانی نسبت به نفوذ تجدد نیز طیف های گوناگونی در ایران وجود دارد. در یک سوی طیف کسانی هستند که کل تمدن غربی را “انکار ولایت الهی و تسلط نفسانی بر عالم” می دانند. شهریار زرشناس عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی از این دیدگاه دفاع می کند و می گوید: “تاریخی که در غرب از قرن هشتم قبل از میلاد شروع شد با انکار ولایت الهی با نادیده گرفتن وحی با نادیده گرفتن ظهور و هدایت قدسی شروع شده و در مسیر تطورش … به شکل غرب مدرن ظهور می کند. ظهور هدایت قدسی در تمام تاریخ غرب نفی شده اما در صورت بعد از رنسانس صریح تر شده است.”

راه حلی که این تفکر جستجو می کند به این شکل بیان می شود: “من بعنوان منتقد مدرنیته بحثم این نیست که نباید سوار هواپیما بشوم و غیره. در برابر مظاهر این عالم مدرن اومانیستی از موضع انتقادی روبرو شویم و تکیه گاهمان را میراث دینی و اندیشه اسلامی قرار دهیم … تا صورت عالم خودمان را بر این مدرنیته حاکم بکنیم.”

محصول عملی ارائه شده از سوی طیف بالا نفی کلی سبک زندگی مدرن و مظاهر فلسفی و فرهنگی آن است.

از سوی دیگر کسانی چون دکتر ابراهیم فیاض با اشاره به اینکه سبک آپارتمان نشینی نسبتی با فرهنگ سنتی ما که در خانه های بزرگ و ویلایی زندگی می کردیم ندارد می گوید: “مشکل این است که ما هنوز نتوانسته ایم رابطه معرفتی خودمان را با مدرنیته و مدرنیسم روشن کنیم و یک نوع ابهام وجود دارد و این ابهام باعث شده که ترس ازتجدد وجود داشته باشد و این فضای وهم آلود باعث ترس شده. متاسفانه چون دانشگاه های ما متفکر نیستند و مقلد غرب هستند نمی توانند خودشان را دریابند که کجا هستند.”

وی درباره راه حل عبور از این نگرانی ها می افزاید: “راه حل این است که اول از همه غرب را بشناسیم و بعد بدنبال این باشیم که رابطه معرفتی ما این پدیده چیست. ولی متاسفانه کسانی مثل دکتر شریعتی، مطهری، محمد تقی جعفری، فردید و غیره غالبا دنبال نقد غرب بودند تا فهم غرب و بخاطر همین متاسفانه نقد غرب تبدیل به چیزی مبتذل و سطحی شده است. متاسفانه این جهالت در حال تکرار شدن است و راه بیرون رفتی هم نداریم و امیدوارم که این جهالت ها تبدیل به جنگ نشود چرا که جنگ ها ناشی از جهالت هاست.”

طیف دیگری از اندیشمندان ایرانی که بیشتر نحله هایی از روشنفکران دینی و اصلاح طلبان را شامل می شوند بیشتر نگرانی شان نسبت به گسترش ظواهر تمدنی غربی و تقلید ناآگاهانه از غرب است. جعفری پژوم پژوهشگر دینی در این باره می گوید: “نگرانی ها از دو جنبه است. یکی بعد ملی و دیگری بعد مذهبی. جوانان امروز ما خصوصا در سالهای پس از انقلاب ذهنشان خالی از هویت فرهنگی خودش است و از این هویت بهره آنچنانی ندارد. خصوصا بعد از انقلاب، آنها که مرزبانان این فرهنگ کهن بودند میدانی برای تعلیم فرهنگ و شناسایی این هویت ایرانی برای نسل امروز نداشتند. مثل اساتیدی که رانده شدند.”

وی می افزاید: “در حوزه مذهب هم دیگر جوانان خریدار مذهب نیستند. چون شناختی هم از مذهب ندارند. با اینحال با این همه سانسور و پارازیت انداختن و غیره هنوز نتوانسته اند که جلوی این روند را بگیرند و اگر این دروازه باز باشد و آزادانه باشد دیگر نه از تاک نشان خواهند بود و نه از تاک نشان. این طبیعی است که غرب فرهنگش را ارائه کند این مشکل از داخل است که نتوانسته ایم فرهنگ اصیل را به جوانان طوری عرضه کنیم که آنها بپذیرند.”

این پژوهشگر دینی با اشاره به اینکه علاوه بر ناتوانی حکومت در ارائه بدیل های مورد قبول جوانان نوعی سانسور در ارتباط با شخصیت های دینی هم توسط حاکمیت اعمال می شود می گوید: “ما یک سانسورخودی هم داریم و آن این است که حکومت نمی خواهد سیمای امام علی آنطور که هست ارائه شود چون اگر به جوانان گفته شود که علی با مخالفانش چطور رفتار می کرده یا در تواضع چطور بوده آنوقت رفتارهای حاکمیت زیر سوال می رود. بخاطر همین حکومت علاقه دارد به جای این حرف ها نوحه خوانی ارائه کند.”

با اینکه سعیدی پژوم با اشاره به فقه پویای کسانی چون مرحوم آیت الله منتظری درباره جواز دست دادن دیپلمات ها با زنان در دیدارهای خارجی معتقد است که این فقه می تواند مشکلات میان فرهنگ اسلامی و مدرنتیه را حل کند با این حال پرسش های دشواری در برابر بومی گرایان و تطبیق دهندگانی وجود دارد که معتقدند می توانند در برابر مظاهر فرهنگی و سبک های به سرعت در حال تغییر مدرنیته الگوی متفاوتی ارائه کنند.