جمعی از اعضای سپاه پاسداران ایران در نماز جمعه در جولای 2010 – عکس از گتی ایمجز

جمعی از اعضای سپاه پاسداران ایران در نماز جمعه در جولای ۲۰۱۰ – عکس از گتی ایمجز

چند باور اشتباه در مطالعات مربوط به ایران از زمان انقلاب حاکم بوده است. یکی از این باورها، ادعای اینکه سپاه پاسداران جمهوری اسلامی قاضی نهایی اتفاق ها در ایران است. سپاه و نقش آن در دولت منشا افسانه هایی شده است که سایه طولانی مدت خود را بر روی همه تحلیل های سیاستمداران ایرانی انداخته است.

برای بیش از یک دهه، کنگره آمریکا و دولت های گوناگون، سپاه پاسداران را از جلوی چشم خود دور نگه نمی دارند، و از سوی دیگر مطالعاتی روی این نهاد انجام گرفته است. در نتیجه، بسیاری از آمریکایی ها درباره سپاه پاسداران بیشتر از آنچیزی که باید و شاید، اطلاعات دارند. در سال ۲۰۰۸، اکثریت سنای ایالات متحده جرج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا را تحت فشار گذاشت تا این نهاد را به عنوان سازمان تروریستی قلمداد کند. و وی چنین کرد. این موضوع تا تحریم های سخت جدید که هدفش جلوگیری از فعالیت های تجاری این گروه بود ادامه پیدا کرد. به طوریکه «هنری پالسون» وزیر خزانه داری به رسانه ها گفت: « این احتمال فزاینده ای است که اگر شما با ایران در حال تجارت هستید در واقع این تجارت را با سپاه پاسداران انجام می دهید». بعد از آن، «باراک اوباما» هم رویکردی غیر حزبی را در این موضوع پیش گرفت و حتی تحریم های سنگین تری علیه سپاه را اعمال کرد به طوریکه برخی از فرماندهان سپاه در لیست سیاه این تحریم ها قرار گرفتند.

سیاست های انقلابی، قدرت اقتصادی

سپاه پاسداران نهاد منحصر به فردی است که اغلب ناشناخته مانده است. این نهاد، ارتشی است که به هیچ کس پاسخگو نیست جز رهبری، و از کسی جز آیت الله علی خامنه ای رهبری جمهوری اسلامی دستور نمی گیرد. از سوی دیگر، تجارت با این گروه جوش خورده است به طوریکه مدیریت بیش از پانصد شرکت فعال در طیف وسیعی از صنایع- از انرژی هسته ای تا بانکداری، از بیمه عمر تا اقامتگاه های تفریحی و فروشگاه های بزرگ- در اختیار این نهاد است. تخمین زده می شود که سپاه پاسداران سومین شرکت بزرگ بعد از شرکت ملی نفت ایران و موقوفات حرم امام رضا در شهر مشهد است.

تجزیه و تحلیل های جامع درباره سپاه پاسداران را باید بر مبنای واقعیت ها انجام داد. نخست، این نهاد را نباید یک ارتش انقلابی به مانند جبهه آزادیبخش ملی (FLN) در الجزایر یا ویتنام معرفی کرد. به طوریکه اینها در خلال جنگ های انقلابی شکل گرفتند که در آن نقش کلیدی را بازی می کردند. هر دو نهادهای این کشورها می توانند این ادعا را بکنند که پیروزی های نسبی را در میدان جنگ کسب کرده اند بدین معنی که وظیفه حفاظت از وضعیت حاکم را در این نظام های انقلابی در حال ظهور برعهده داشتند.

در مقابل، سپاه پاسداران که بعد از انقلاب خمینی شکل گرفت، موفق های خود را به دست آورد. این واقعیت از اهمیت حیاتی برخوردار است. انقلاب خمینی قدرت خود را بعد از یک مبارزه کوتاه مدت در حدود چهار ماه به دست آورد که در آن تظاهرات های خیابانی – مبارزات مسلحانه – نقش مهمی را بازی می کرد.

در موارد اندکی که گروه های مسلح در بخشی از انقلاب دخالت داشتند، بازیگران آن از اعضای سازمان های چپ بودند که در همان مراحل اولیه انقلاب از خمینی بریدند. کسانی هم که به سپاه پاسداران پیوستند پیشینه های گوناگونی داشتند. در ایران، بسیاری گمان می برند که استخدام در سپاه یک فرصت بوده است. با پیوستن به سپاه پاسداران، آنها تنها اعتبارنامه انقلابی به دست نمی آورند بلکه این مسئله به یک تضمین شغلی و درآمدی در زمانه ای است که اقتصاد در حال فروپاشی و پیدا کردن کار دشوار است. در اوایل انقلاب بسیاری از افسران ارتش شاه به سپاه پیوستند همانگونه که تعدادی از مارکسیست های سابق و نظامیان اسلامگرای مارکسیستی این کار را انجام دادند.

پیوستن به سپاه باعث می شد تا کسانیکه که در رژیم گذشته نقش داشتند، رزومه خود را بازنویسی کنند و به یک «بکارت انقلابی» دست یابند. عضویت در سپاه تضمین کننده دسترسی به کالاها و خدمات کمیاب از تلویزیون رنگی گرفته تا خانه های مناسب بود. هر سالی که می گذشت، اعضای سپاه پاسداران مسیر سریع دسترسی به موفقیت های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را طی می کردند. امروز، نیمی از اعضای کابینه دولت «محمود احمدی نژاد» از اعضای سابق سپاه پاسداران هستند. رئیس جمهور نیز خود، به عنوان یکی از مهندسان سپاه در دهه ۱۹۸۰ فعالیت کرده است. اعضای سابق سپاه حدود یک سوم کرسی های نمایندگی مجلس را در اختیار دارند؛ مجلسی که در سال ۱۹۷۹ توسط خمینی ایجاد شد. بیست استان از سی و دو استان ایران توسط اعضای سپاه پاسداران اداره می شود و اعضای این نهاد سمت های کلیدی را در سرویس دیپلماتیک کشور در اختیار گرفته اند. هم اکنون، عضو سابق سپاه پاسداران نماینده و سفیر جمهوری اسلامی در یکی از مهمترین نهادها مانند سازمان ملل در نیویورک است و سفیران تعدادی از پایتخت های غربی نیز از اعضای سابق سپاه پاسداران هستند.

نخود هر آش

با وجود همه اینها، در سیاست ایران، وزن سپاه پاسداران به عنوان یک قدرت اقتصادی بسیار سنگین است. در سال ۲۰۰۴، طبق تحقیقی که در دانشگاه تهران انجام گرفت، تخمین زده شد که گردش مالی سالانه کارهای اقتصادی سپاه پاسداران ۱۲ میلیارد دلار آمریکا است که کل سود خالص آن یک میلیارد و ۹۰۰ میلیون دلار برآورد شده است. طرح خصوصی سازی که توسط احمدی نژاد اجرا شد به احتمال زیاد قدرت اقتصادی سپاه را افزایش داد. تقریبا تمام شرکت های بخش دولتی که به سمت خصوصی شدن گام برداشتند- با ارزش کلی ۱۸ میلیارد دلار آمریکا- در دست سپاه یا فرماندهان شخصی آن قرار گرفتند.

گل سرسبد امپراطوری تجاری سپاه پاسداران برنامه هسته ای جمهوری اسلامی است که در آن تاکنون بیش از ۱۰ میلیارد دلار آمریکا هزینه شده است. قاعدتا، برنامه هسته ای- به فرض اینکه برای اهداف صلح آمیز مانند تولید برق طراحی شده باشد- توسط سازمان انرژی هسته ای ایران که رئیس آن منصوب شده رئیس جمهور است کنترل می شود. در واقع سپاه پاسداران کل طرح را از زمان شکل گیری راهبردها تا تولید و مدیریت آن را تحت نظارت رهبری جمهوری اسلامی پیش می برد.

طرح گسترده و گران قیمت هسته ای ایران، بخشی از برنامه وسیع خرید و ساخت تسلیحات نظامی است که در مجموع حدود ۱۱ درصد بودجه سالانه ملی را شامل می شود. ایران از دهه ۱۹۶۰ میلادی شروع به ساخت تسلیحات نظامی کرده است و از زمانیکه انقلاب رخ داده طیف وسیعی از سلاح ها ساخته شده است. این سلاح ها شامل تانک های بریتانیایی و موشک های کوتاه برد مدل طراحی شده فرانسوی بود. از آن زمان به بعد، سپاه پاسداران در گسترش صنعت تسلیحاتی با وجود تحریم های اعمال شده توسط قدرت های غربی با موفقیت عمل کرده است و هم اکنون انواع سلاح ها شامل قایق های نظامی تندرو کوچک، هواپیماهای بدون سرنشین، زیردریایی های کوچکی که در آب های عمیق مورد استفاده قرار می گیرند توسط این نهاد ساخته شده است. در سال ۲۰۱۰، ایران طیف وسیعی از سلاح های خود را به بیست و دو کشور در سراسر جهان صادر کرد.

صنعت تسلیحاتی ایران تمرکز خاصی روی طراحی و ساخت موشک هایی با دانش و کمک های فنی بسیاری از کشورها مانند هند، چین، روسیه، کره شمالی، برزیل و آفریقای جنونی دارد. چندین نسل از موشک های شهاب در حال حاضر به عنوان یک تولید منظم در زراتخانه های ایران ساخته می شود و گسترش می یابد. شهاب ۵، آخرین نسل از این تولیدات است که بیش از دو هزار کیلومتر برد دارد و برای دسترسی به هدف های اروپایی طراحی شده است.

سپاه پاسداران همچنین نقش مهمی را در صنعت ساخت و ساز ایران بازی می کند که بسیاری از قراردادهای بزرگ بخش دولتی در این حوزه مربوط به این نهاد است. این اقدامات در شرکت های مشاوره ای فنی و ساخت و ساز چند منظوره که به قرارگاه خاتم الانبیا معروف است انجام می گیرد. این قرارگاه کیلومترها خط راه آهن و بزرگراه را ساخته است و به عنوان یک شریک اصلی در ساخت فرودگاه ها، بنادر و پروژه های بزرگ عمومی مسکن شناخته می شود. قرار گاه خاتم در سال ۲۰۱۰ برنده یک قرارداد چند میلیارد دلاری برای ساخت شش پالایشگاه جدید نفتی شده است چراکه از این طریق شکاف ایجاد شده توسط قدرت های غربی برای ممنوعیت صادرات فراورده های نفتی تصفیه شده را پر کند. سپاه پاسداران تمهیدات خاص خود را برای واردات کالا از همه جای دنیا دارد و خدمات بندرگاهی را در خلیج فارس، دریای خزر و خلیج عمان بدون کنترل های معمولی قانونی اداره می کند. در چند جزیره خلیج فارس، در مناطق آزاد تجاری ، سپاه پاسداران بدون نظارت دولت یا با نظارت اندک دولتی فعالیت های خود را اداره می کند. طبق آماری که روزنامه شرق اعلام کرده است بیش از ششصد هزار نفر در سراسر کشور در شغل هایی فعالیت دارند که مرتبط با سپاه پاسداران است و این موضوع باعث شده تا دومین نهاد استخدام کننده و کارفرما بعد از دولت باشد.

سپاه پاسداران همچنین تجارت پرسودی را در اختیار دارد که به «صدور انقلاب» معروف است که ارزش این تجارت سالانه یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار آمریکا تخمین زده می شود. آنها در حداقل بیست کشور بر روی شاخه های جنبش حزب الله سرمایه گذاری می کنند که شامل برخی در اروپا نیز می شود و همچنین تهیه پول، تسلیحات و آموزش برای گروه های رادیکال با پیشینه چپ که در بین آنها گروه «فارک» در کلمبیا و «راه درخشان» در پرو مشاهده می شود نیز از دیگر فعالیت های این نهاد است. سپاه پاسداران همچنین نقش مهمی را در رابطه ایران با یکسری از کشورها با رژیم های متمایل به چپ بازی می کند که این کشورها شامل ونزوئلا، اکوادور، نیکاراگوئه، بولیوی، کوبا و کره شمالی می شوند.

در سال های اخیر، سپاه به عنوان یکی از بزرگترین حامیان جناح مسلح جنبش فلسطینی ها از جمله حماس و به طور خاص تر جهاد اسلامی فلسطین شناخته شده است. سپاه همچنین کنترل تعدادی از گروه های مسلح سنی و شیعه در عراق، افغانستان و پاکستان را در اختیار دارد. در مناقشه غزه در نوامبر ۲۰۱۲، موشک های فجر ۵ ساخته شده توسط سپاه پاسداران که به «جهاد اسلامی» و «حماس» عرضه شده بود به هدف هایی در تلاویو و بیت المقدس شلیک شدند. ابزاری که سپاه پاسداران به وسیله آن انقلاب را صادر می کند یک واحد ویژه است که «سپاه قدس» نام دارد. این سپاه شامل پانزده هزار زن و مرد آموزش دیده و متخصص در «عملیات های شهادت طلبانه» (انتحاری) است که در واقع در نوعی جنگ چریکی، شورش مسلحانه و تروریستی درگیر می شوند. طبق گزارشی که در روزنامه شرق در سال ۲۰۰۹ منتشر شد، جمهوری اسلامی از سال ۱۹۸۳ به میزان ۲۰ میلیارد دلار در لبنان سرمایه گذاری کرده است. در اغلب موارد مشاهده شده است برخی از شرکت های لبنانی در کنترل سپاه پاسداران قرار دارند.

تحولات سوریه و پس از آن جنگ های داخلی که از سال ۲۰۱۱ آغاز شده است نشان می دهد که سپاه پاسداران (از طریق سپاه قدس) نقش مهمی را در چنین بحرانی خارجی بازی می کند. طبق برخی منابع در تهران، «قاسم سلیمانی» فرمانده کل سپاه قدس مرتب از دمشق بازدید دارد تا راهنمایی ها خود را به دولت محاصره شده سوریه اعلام کند. در ۱۸ نوامبر ۲۰۱۲، روزنامه کیهان گزارش دارد که هزاران نفر از «مبارزان متعهد علوی» توسط سپاه پاسداران با مشارکت حزب الله لبنان آموزش دیده اند. پیش از شروع بحران در سوریه، گزارش شده بود که سپاه پاسداران از دفتر «آرایش دفاعی» در دمشق با بیش از چهارصد پرسنل نظامی پشتیبانی می کند.

سپاه پاسداران چهره پرقدرتی در ایران دارد. نمایندگان این نهاد تقریبا در هر بخش دولتی حضور دارند. سپاه پاسداران همچنین نقش مهمی در شبکه وسیع اطلاعاتی و بخش های امنیتی جمهوری اسلامی ایفا می کنند: اعضای سابق این نهاد پست های کلیدی در وزارت خانه اطلاعات و امنیت را برعهده می گیرند که در ظاهر زیر نظر رئیس جمهور است اما در واقعیت مسئولیت این نهاد در دستان رهبری ایران است. به علاوه سپاه پاسداران دو نهاد امنیتی خاص خود را دارد که یکی در ارتباط با امور داخلی است و دیگر در ارتباط با مسائل اطلاعاتی خارجی است.

ارتش موازی

حضور سپاه پاسداران در همه جا ممکن است گمراه کننده باشد. تا چند سال پیش، سپاه پاسداران به عنوان یک وزارتخانه زیر نظر وزیر کابینه اداره می شد. با حذف آن وزراتخانه، بسیاری از مسئولیت های سپاه به وزارت دفاع که آن هم یک نیروی مسلح نظامی است، منتقل شد. نیاز به گفتن نیست که نیروهای مسلح(ارتش) فرهنگ سیاسی و نظامی متفاوتی نسبت به سپاه پاسداران دارند. تلاش های دوره ای برای ادغام سپاه با ارتش شکست خورده است به طوریکه یک وضعیت عجیب را پدید آورده که ایران دو ارتش دارد. تفاوت در این است که نیروهای مسلح(ارتش) شامل نیروی های هوایی و دریایی در کنار یک فرماندهی مرکزی و سازمان کنترلی ایجاد شده است که وظیفه مشخص آنها دفاع از کشور در مقابل حملات خارجی است. در مقابل سپاه پاسداران از چنین شفافیتی در وظایف برخوردار نیست. به نظر می رسد آنها به عنوان نیروی امنیتی داخلی، سازمان اطلاعاتی، شرکت چند منظوره تجاری، و نهادی برای انجام عملیات های تروریستی در خارج مرزها عمل می کنند. این اغتشاش در وظایف در ساختار این سازمان منعکس شده است.

سپاه پاسداران شامل پنج ستاد با ماموریت های متفاوت است که هر یک از این بخش ها به طور مستقیم تحت نظر آیت الله خامنه ای است. به گفته «حشمت جعفری»، یک عضو سابق سپاه پاسداران که هم اکنون در تبعید به سر می برد، برای به حداقل رساندن خطر کودتا، افسران ارشد سپاه پاسداران اجازه وارد شدن به «ارتباطات مداوم» با یکدیگر در «موضوعات حساس» را ندارند. از پنج بخش اصلی سپاه، دو بخش آن توسط وزارت امور خارجه ایالات متحده به عنوان بخش های «تروریستی» معرفی شده و (نیازی به گفتن نیست) این موضوع توسط جمهوری اسلامی رد شده است.

یکی از این ستادهای فرماندهی که قبلا عنوان شد، سپاه قدس است که در حال حاضر در جنگ غیر مستقیم با ایالات متحده و نیروهای متحدین در افغانستان قرار دارد، و تا سال ۲۰۱۱ این اقدامات را در عراق انجام داده است. این ستاد در کنار حزب الله و حماس با تعداد دیگری از گروه های رادیکال در سراسر دنیا همکاری دارد. دومین ستاد که در بین گروه های تروریستی قرار گرفته است ستادی است که سرکوب های داخلی را هدایت می کند. این ستاد با کمک تعداد دیگری از نیروهای کمکی شامل تیپ های الزهرا(تمام واحدهای زنان) ، عاشورا و کربلا شورش های داخلی را سرکوب می کنند. بسیاری از ایرانی ها این گروه ها را به عنوان نهادهایی برای ایجاد وحشت و ترور می شناسند.

به مانند ارتش، سپاه پاسداران نیروهای زمینی، دریایی و هوایی خود را دارد. همچنین سپاه، بسیج مستضعفان را نیز اداره می کند؛ جایی که شامل نیروهای متعصب و ۹۰ هزار نیروی تمام وقت داوطلب و رزمنده است. طبق اظهارات سرتیپ «محمد حجازی» فرمانده بسیج، این نیرو در زمان نیاز می تواند تعداد نیروهای خود را به یازده میلیون افزایش دهد. قدرت سپاه پاسداران با ۱۲۵ هزار نیرو تامین می شود.

برخی از فرماندهان سابق سپاه که نمی خواستند در مقاصد جمهوری اسلامی سهیم باشند به آمریکا پناهنده شدند. صدها نفر به یک زندگی بی سروصدا تبعید شدند، بسیاری به عنوان تجار در امارات متحده عربی، مالزی و ترکیه فعالیت می کنند. تعداد نامعلومی برای اینکه از کشتن مخالفان نظام در شهرهای کشور سرباز زدند پاکسازی شدند. علاوه بر این، بسیاری از فرماندهان برجسته سپاه ممکن است اول به عنوان تاجر بعد به عنوان رهبر نظامی شناخته شوند. آنها معمولا برادر یا فامیلی در اروپا یا کانادا دارند که کار تجاری آنها را پیگیری می کند و کانالی را برای زمانیکه شاید رژیم سقوط کرد برای خود باز نگه می دارند.

تعداد کمی از فرماندهان سپاه، شامل برخی از افراد حاضر در راس این نهاد تمایل به درگیری با آمریکا را ندارند چراکه این درگیری ها می تواند بدون اینکه پیروزی ای در میدان نبرد برای آنها به ارمغان بیاورد، امپراطوری تجاری آنها را خراب کند. در واقع، هیچ تضمینی وجود ندارد که تمام بخش های سپاه پاسداران یک درجه تعهد به این نهاد را در زمان جنگ اصلی نشان دهند. فرماندهان سپاه پاسداران شاید حاضر به کشتن ایرانی های غیر مسلح باشند یا برای کشتن دیگران افراد رادیکال لبنانی، فلسطینی و عراقی را استخدام کنند. با این حال هیچ راه اطمینانی وجود ندارند که نشان دهد آنها خود را به خاطر خامنه ای به کشتن می دهند. در سال ۲۰۰۸، این ملاحظات باعث شد تا خامنه ای کمیسیون برنامه دفاعی که توسط بیت خودش کنترل می شد را ایجاد کند.

پشت افسانه ها

اینکه به بسیاری از نهادهای دولت ایران و سازمان های تجارتی برچسب سپاه پاسداران بزنیم، نمی تواند ما را به این اعتقاد برساند که این نهاد نیرویی هماهنگ است که جمهوری اسلامی را کنترل می کند. در واقع میزان وفاداری سپاه پاسداران به رژیم خمینی در دنیای واقعی امتحان نشده بود تا اینکه در زمان تظاهرات تابستان ۲۰۰۹ این اقدام صورت گرفت. بسیجی هایی که توسط بیت خامنه ای کنترل می شدند، سرکوب جنبش سبز را برعهده گرفتند. سپاه پاسداران به این خاطر به وجود آمد که روحانیون به ارتش اعتماد نداشتند (و حتی می ترسیدند). بسیج به این خاطر ایجاد شد که روحانیون مطمئن نبودند که می توان روی سپاه پاسداران در دفاع از کشور حساب باز کرد.

احتمال کودتا توسط سپاه پاسداران به چه میزان واقعی است؟ طبق بهترین اطلاعاتی که در حال حاضر در دسترس است، این احتمال باید به عنوان یک اتفاق بعید ارزیابی شود. سپاه پاسداران نیروی هماهنگی نیست و نمی تواند یک طرح بزرگ سیاسی را تحت کنترل رهبری مرکزی برنامه ریزی و اجرا کند. از همه مهمتر، شاید، در تاریخ ایران سنت کودتای نظامی وجود ندارد. در سال ۱۹۲۲ تغییر دولت در زمان پادشاهی احمد شاه برچسب کودتا خورد. این اتفاق توسط یک خبرنگار به نام «سید ضیا الدین طباطبایی» رخ داد. استفاده از حضور نیروهای قزاق در دوازه تهران باعث شد سید ضیا از احمد شاه این امتیاز را بگیرد که با تمام اختیارات به نخست وزیری منصوب شود؛ در هر صورت این تغییر نمایشی در دولت پای هیچ عملیات مسلحانه را به ماجرا باز نکرد و هیچ خونریزی ای در پی نداشت- و اینگونه هم نبود که نظام سلطنتی فروپاشد یا قانون اساسی باطل شود.

این اتفاق در سال ۱۹۵۳ و تغییر نخست وزیری بار دیگر رخ داد یعنی زمانیکه شاه، «محمد مصدق» را برکنار کرد و به جای او «فضل الله زاهدی» را نشاند که به اشتباه به این اقدام هم برچسب کودتا زده شد. در اینجا هم ارتش نقشی را بازی نکرد چراکه مبارزه برای قدرت میان حامیان مصدق و کسانی بود که شاه آنها را در خیابان های تهران مستقر کرد؛ جاییکه رقیبان کار را با دعوا فیصله دادند. خلاف بسیاری از کشورهای در حال توسعه، ایران هرگز توسط ارتش اداره نشده است- حتی اگر نیروهای نظامی در بسیاری از نمونه ها نقش مهمی را همیشه در دولت کشور بازی کرده باشد.

امروز، این افسانه که سپاه امکان تصرف قدرت نظامی را در ایران داشته باشد بیشتر از هر زمان دیگری بعید است. از طرف دیگر، در سیاست دخالت نمی کند اما هزگز به عنوان یک جبهه تنها شناخته نمی شود. فرمانده هان مختلف نظرات متضادی را حتی در موضوعات مهم درباره احتمال جنگ با ایالات متحده بیان کرده اند. یکی از نمونه های قابل توجه از این نظرات متضاد به اظهارات سردار «محمد علی عزیز جعفری» فرمانده سپاه پاسداران در تابستان ۲۰۱۲ برمی گردد که در سخنرانی های عمومی و گفت و گوها نسبت به «جنگ قریب الوقوع» با آمریکا هشدار داد. در مقابل، سردار «حسن فیروزآبادی» فرمانده ستاد کل نیروهای مسلح (که شامل سپاه هم می شود) علنا نسبت به «کسانیکه شایعه جنگ را پخش می کنند» انتقاد کرد و اظهار داشت: «به این اظهارات که باعث ناآرامی در کشور می شود پایان دهید».

تقریبا در تمام مسائل مهم سیاسی، سپاه پاسداران منعکس کننده اختلاف های عمیق در جامعه ایران است. همانطور که ایران برای انتخابات آینده ریاست جمهوری در ژوئن ۲۰۱۳ خود را آماده می کند، سپاه پاسداران پیش از این بین حامیان نامزدهای بالقوه ریاست جمهوری تقسیم شده اند. بسیاری از این افراد از اعضای سابق سپاه پاسداران هستند اما این بدین معنا نیست که آنها منعکس کننده دیدگاه ها و منافع سپاه هستند. منتقدان نظام که از جمله آنها «میرحسین موسوی» نخست وزیر سابق است ، ادعا کرد که سپاه به یک حزب سیاسی تبدیل شده است. این موضوع تا حدی درست است. در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۵، آنها از سه کاندیدای مختلف حمایت می کردند که یکی از آنها «محمود احمدی نژاد» بود. در سال ۲۰۰۹، اغلب اعضای سپاه پاسداران از احمدی نژاد حمایت کردند چرا که می خواستند از پیروزی موسوی جلوگیری کنند؛ با این حال، اظهارات آنها دیکته شده بود البته نه توسط فرماندهانشان بلکه توسط خامنه ای یعنی کسی که امکان پیروزی موسوی را تهدیدی برای قدرت خود می دید.

سه افسانه ای درباره سپاه پاسدارن درحال دور برداشتن است که شامل یک نیروی هماهنگ، تاثیر گذار روی دولت، و یک نیروی بالقوه برای کودتا در آینده مطرح می شود. برای درک سپاه پاسداران و نقشی که این نهاد بازی می کند و می تواند در آینده بازی کند، نخست باید از افسانه های سه گانه فراتر رفت.