تصویری از سربازان اسیر سوری

تصویری از سربازان اسیر سوری

من متوجه شدم این تنها من نیستم که با دیدن خبرها در توییتر، فیسبوک یا یوتیوب، احساس ترس و نگرانی می کنم. مخصوصا وقتی تصویری از یک سر بریده یا جسد در زیر خبر می بینم… هر بار به محض دیدن چند سر [بریده] که در مقابل دوربین گذاشته شده اند و در آن شخصی انتقال این تصاویر را به صفحه نمایش من و صدها نفر دیگر توجیه می کند، نفسم حبس می شود.

در این روزهای پر از خون و کشتار، انگیزه آنهایی که این عکس و کلیپ های ویدئویی بریدن سرها، به صلیب کشیدن و اعدام را ارسال می کنند از توزیع خبر و انتقال ترس تا حتی، مباهات به این اقدامات متفاوت است.

از آنجا که این تصاویر تقریبا عادی شده است، انگیزه های متفاوت آنهایی که آنرا منتشر می کنند در یک کفه قرار می گیرد. ما در مقابل تغییراتی که در درون ما رخ داده، کور بوده ایم – تنزل انسانیت مان که آنرا پذیرفته ایم به گونه ای که به این اندازه حساسیت خود را در مقابل این تصاویر از دست داده ایم.

اکنون ما در آستانه پایان چهارمین سال همزیستی با واقعیت مرگ و تخریب گسترده ای هستیم که به ویژه در دو سال گذشته با انتشار آنلاین تصاویر خشونت بار به اوج خود رسیده است.

ما اکنون چنین بدبختی را حس می کنیم، در حالی که در سال ۲۰۱۱ اغفال شدیم، زمانی که به یاد داریم تصور می کردیم به سوی رویاهایمان حرکت می کنیم و آرزوی آزادی در کشورهایمان تحقق می یابد.

اکنون تاریکی و خون و مرگ آنچنان فراگیر شده که اگر کسی فقط یک چشمش را باز کند می خواهد به سرعت آنرا ببندد.

در مقابل این نقض فاحش حقوق اولیه ما یعنی حق زندگی، چه می شود کرد؟ چطور این حق با چنین آسانی و گستردگی از میان می رود آنچنان که ما نمی توانیم معنای مرگ یک شخص را، هر که باشد، درک کنیم؟

گواه این مساله بحث ها بر سر تصاویری است که داعش از اعدام سربازان سوری پس از تصرف پایگاه هوایی طبقه است. این واقعه شرایط کنونی ما را نشان داد، شرایطی که در آن دیگر آن احساسات و سوالات مربوط به این وقایع را در ذهن ما ایجاد نمی کند. در آنجا سربازان سوری، در حالی بدون لباس نظامی به زمین کشیده می شدند، بعضی ها به ضرب گلوله کشته می شدند و با بعضی دیگر به گونه ای رفتار می شد که فقط داعش در آن مهارت دارد.

اما بعد از آن، سیل نظرات درباره عکس ها سرازیر می شود، در حالی که شمار زیادی از آنهایی که عکس ها را منتشر می کنند، این اقدامات جنایتکارانه را محکوم و از آن اعلام انزجار می کنند، و سربازان سوری را هم بهتر از اعدام کنندگان آنها نمی دانند.

دیدیم که برای بعضی، چقدر پذیرش وقوع این مسائل آسان است، و حتی رضایت از آنها بدون نفرت از سربازانی که خود شریک جرم بودند. ما همه می دانیم این شرکای جرم برای شرکت در جنگ سوریه چقدر حق انتخاب دارند و چطور رژیم آنها را برای جنگ به کار می گیرد و به قتلگاه هایشان می فرستد بدون آنکه کسی از رژیم به سرنوشت آنها کوچکترین اهمیتی بدهد.

در چنین لحظاتی متوجه می شویم که ما چه هستیم و به چه اعتقاد داریم. حق حیات مساله ای تجملاتی نیست و مساله حقوق بشر تنها کتابی نیست که در اوقات فراغت باز کنیم و آنرا ورق بزنیم. محکوم دانستن رژیم بشار اسد در سوریه به هیچ شکل، اقدامات مبارزان داعش و سربازانش را توجیه نمی کند.

صدام حسین، دیکتاتور عراق در آخرین لحظات قبل از مرگ در دستان جلادان بیرحم، یک قربانی بود. معمر قذافی، دیکتاتور لیبی نیز در آخرین دقایق زندگی اش که بر روی زمین کشیده و شکنجه می شد، یک قربانی شد. اینها حقایق ساده ای است که نمی توانیم نادیده بگیریم.

مبارزه علیه خطاهای رژیم های سیاسی، و قاتلان و منحرفانی که آنها برای انجام اعمال کثیف خود استخدام می کنند، مستلزم چارچوبی اخلاقی و ارزش هایی است که کاملا منفور آن رژیم ها و جنایاتی است که انجام می دهند.

بله، رژیم سوریه به کشتار مردم خود می پردازد و همچنان به این کار ادامه می دهد. اما جنایات داعش نمی تواند عدالت را محقق سازد. این کارها تنها کشتار و خرابی را گسترش می دهد. آنچه توسط داعش علیه سربازان سوری صورت گرفت، دهشتناک است. پذیرش و جایزشماری آن ما را برای دقایقی کرخ می کند.. وقتی این بی حسی تمام شد می توانیم برگردیم و به نوشیدن قهوه با دوستان ادامه دهیم.