اردوغان رئیس جمهور ترکیه و عبد الله گل رئیس جمهور سابق این کشور در مراسم تشییع جنازه قربانیانی که طی کودتا در استانبول کشته شدند – عکس از خبرگزاری فرانسه

اردوغان رئیس جمهور ترکیه و عبد الله گل رئیس جمهور سابق این کشور در مراسم تشییع جنازه قربانیانی که طی کودتا در استانبول کشته شدند – عکس از خبرگزاری فرانسه

در دورانی که به عنوان بهار عربی شناخته شد، نوشتم که مصر غیر از تونس است و هر دو با لیبی فرق دارند، و همه آن ها با سوریه متفاوتند. بعضی ها از این گفته برانگیختند، هر چند به تازگی متوجه حکمت آن شدند، و امروز و بعد از تلاش کودتای نافرجام در ترکیه، به همان بحران سطحی و تجدید نظر می رسیم. در ترکیه دولت هم اینک در حال «انتقام جویی» است، و رئیس جمهور ترکیه در لحظه ای از ابراز احساسات گفت: «کودتای نافرجام هدیه ای از خداوند برای پاکسازی ارتش است».

و در حال حاضر واقعاً همین چیز اتفاق می افتد. این بدان معنی است که ساختار دولت به خطر می افتد. تعداد بازداشت شدگان و اخراجی ها از ارتش و قوه قضائیه و آموزش و پرورش از شصت هزار نفر بیشتر است، و پس از آن نوبت به رسانه ها و مطبوعات، و رقبای سیاسی می رسد، زیرا روند سیر حوادث نشان دهنده چنین چیزی است. با وجود همه این ها، می بینیم در منطقه ما میان فرهیختگان و مطبوعات، و همچنین فعالان اسلامگرا بحث و جدل وجود دارد، و برخی ها انتقام جویی آنکارا را تأیید می کنند و برخی شکست کودتا را پیروزی دموکراسی و سکولاریسم می بینند. اینک این سؤال مطرح می شود: آن هایی که در ترکیه حذف می شوند، که به گفته رئیس جمهور و مسؤلان ترک از پیروان فتح الله گولن، یعنی اسلامگرایان هستند، و در نتیجه با اسلامگرایان دیگری که از پیروان حزب آزادی و عدالت یعنی حزب رئیس جمهور هستند جایگزین می شوند، بنابراین چه چیزی تغییر کرده است؟ چه سرنوشتی در انتظار ترکیه است در حالی که ترک هایی که تعداد آن ها ناچیز هم نیست، از نظر جنبشی اسلامگرا نیستند؟

آیا این قابل قبول است که دولت، هر دولتی، هر زمان که در انتخابات پیروز شود، یا بعد از هر رویدادی، بر اساس هوی و هوس خود دست به تغییر ترکیب جامعه بزند؟ یا در اصل برای هر دولتی یک رویکرد جامع و مفید مطلوب است که با توجه به منطق دولتی به رشد و توسعه کمک کند ؟

اخوان المسلمین در مصر به پیروزی رسیدند و از دومین روز به قدرت رسیدن خواستند تغییرات ایجاد کنند و دیگران را حذف کنند، و بافت اجتماعی و دیگر اجزای تشکیل دهنده جامعه، به ویژه فعالان غیر اسلامی را نادیده گرفتند. دولت بعد از این چه مفهومی خواهد داشت؟ کافی است به تجربه منحل کردن ارتش عراق، و منحل کردن انتقام جویانه حزب بعث، آن هم نه بر اساس قوانین، بیندیشیم.

همین مسئله در مورد سکولاریسم مورد جدل است. گفتن این که پس از کودتای نافرجام، سکولاریسم پیروز شد، در میان تحسین کنندگان سکولاریسم و مهاجمان آن، این سؤال مطرح می شود: درباره کدام سکولاریسم سخن می گوییم؟ آیا سکولاریسمی که در ترکیه از آن دفاع می شود، سکولاریسم نژادی است، یا سکولاریسم لیبرال؟ قطعاً تفاوت های اساسی بسیاری میان این دو نوع سکولاریسم وجود دارد، و سکولاریسم نژادی در ترکیه، همان سکولاریسم لیبرال اروپا نیست. بنابراین ما از کدامین سکولاریسم سخن می گوییم؟ کدامین پیروزی محقق شده است در حالی که ترکیه دست به تغییر ساختار ارتشی را می زند که از سکولاریسم آن حمایت می کند؟ این پاسخ به کسانی است که از طرفداران سکولاریسم هستند. و کسیانی که بر ضد آن می باشند، و معتقد هستند اردوغان مجبور به کنار آمدن با نظام سکولار است تا این که فرصت  این  را به دست آورد که نظام اسلامی خود را به اجرا در آورد، پس چرا فتح الله گولن را مورد سرزنش قرار می دهند؟ حتی اگر او برای کودتا برنامه ریزی کرده باشد، هر دوی آن ها اسلامگرا هستند. نظر شما درباره اقدام الغنوشی در تونس چیست که کناره گیری حزبش یعنی حزب اخوان المسلمین را از اسلام سیاسی اعلام کرد؟

خلاصه این که در مسائل منطقه سیاه و سفید وجود ندارد، اما آن چه مسلم است این است که سردرگمی ادامه خواهد داشت. آن هم به چندین دلیل؛ که مهم ترین آن ها فقدان پژوهش جدی، فقدان آموزش آزاد از فشارهای جریان ها و تمایلات، و بالاتر از همه مفهوم مبهم دولت دربرابر این احزاب سرکش در منطقه است.