بیستمین هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران به تازگی برگزار شده است، اما برخلاف گفته‌های مقام‌های دولتی، کتاب در ایران به وضعیت بحرانی رسیده است. در این جا فقط چند پیامد و تأثیر سانسور دولتی در ایران را بررسی می‌کنیم.

دوران رکود

قصه در تاریخ راکد، سرنوشتی محتوم به مرگ دارد و آنچنان که رضا براهنی نویسنده و منتقد در کتاب «‌قصه‌نویسی» می‌گوید: «تاریخ راکد، تاریخی‌ است که در آن تغییر در سطوح بالای اجتماع صورت گیرد؛ به طوری که فرد در سطح بالای اجتماع، جانشین فردی دیگر می‌شود ولی در این جانشین شدن، هیچ نوع اتفاق بزرگ و تغییر و تحول اجتماعی صورت نمی‌گیرد، به دلیل اینکه اجتماع از مردم ساخته شده است و نه از چند فرد و اگر مردم اجتماع، در حالتی آگاهانه در سرنوشت خود دخالت نداشته باشند، تحول اجتماعی اصیلی صورت نگرفته است.»

این شرایط اما تنها به قرون وسطی و دوران فئودالیسم و زمان پیش از پیدایش رمان، و در ایران به قبل از مشروطه محدود نمی‌شود، بلکه در هر برهه‌ای عواملی می‌تواند پدیدآورنده چنین شرایطی باشد و نویسندگان را از خلاقیت باز دارد.

همچنان که در این روزگار، عاملی چون سانسور می‌تواند خود به تنهایی تاثیری چون وضعیت دوران رکود تاریخ بر هنر و ادبیات و به طور کلی بر دنیای اندیشه بگذارد.

چنین شرایطی اکنون در ایران با شدت گرفتن سانسور به کاهش آمار چاپ کتاب، پایین آوردن تیراژ کتاب و میزان کتابخوانی و سرخوردگی نویسندگان انجامیده و آنچنان شدت گرفته که نه تنها نویسندگان مستقل بلکه برخی از اهالی قلم نزدیک به حکومت که خود با چنین مشکلی روبه‌رو نیستند نیز گاه آن را برنمی‌تابند و زبان به انتقاد از آن گشوده‌اند.

یک سانسور حساب‌شده

به اعتقاد برخی از نویسندگان ایرانی، ادبیات ایران تنها تا ابتدای دهه ۶۰ پویا بوده و از آن به بعد «جریانی حساب‌شده» برای از بین بردن این پویایی وجود داشته است.

بر این اساس، این جریان حساب شده، می‌خواسته ادبیاتی را جایگزین کند که با معیارهای حکومتی سازگار باشد و به همین دلیل از آن پس تا ابتدای دهه هشتاد یعنی طی بیست سال، فضا تنها برای رشد نویسندگان نزدیک به این جریان فراهم بوده است.

اما در عین حال، این نویسندگان وابسته نتوانستند در برابر نویسندگان مستقل و طیف روشنفکر قد علم کنند و به همین دلیل ممیزی به یاری‌شان آمد تا رقیبان‌شان را با جلوگیری از چاپ آثار از میدان به در کند.
بنابراین در این شرایط، سانسور، مثل آدم‌کشی است که اگر به حذف فیزیکی نویسندگان منجر نمی‌شود اما آنان را از عرصه ادبیات ایران حذف می‌کند.

از طرفی طی سال‌های اخیر وزارت ارشاد در اعمال سانسور تنها نبوده است. در برخی از موارد قوه قضاییه هم وارد عمل شده است. این در حالی است که اگر به اعتقاد دولت، ممیزی «به دلایل فرهنگی» لازم است، پس چرا برخی از نویسندگان، به دلیل چاپ برخی مطالب در کتاب‌هایشان مورد پیگیرد قضایی قرار می‌گیرند؟ زیرا اگر ممیزی کتاب‌ها وجود دارد، دیگر نباید پس از نشر کتاب، ناشر و نویسنده را مورد پیگیری قضایی قرار داد.

اقبال به آثار عامه‌پسند

اما سانسور در دوران کنونی نه تنها باعث کاهش چاپ آثار اندیشمندانه شده، بلکه از سویی دیگر به اقبال عمومی آثار عامه‌پسند ‌انجامیده است.

نگاهی به تیراژ بالای رمان‌ها و آثار روانشناسانه عامه‌پسند نشان از کارکرد سانسور در جهت کاهش آمار رمان و در عین‌حال افزایش توجه به آثار عامه‌پسند دارد.

به گزارش منابع چاپ و نشر ایران و براساس آمار رسمی کشور، شمارگان متوسط کتاب با کاهشی ۴۳ درصدی طی ده سال، از بیش از ۵۲۰۰ نسخه در سال ۸۰ به کمتر از سه هزار نسخه در سال ۹۰ رسیده است.

در شرایطی که آثار عامه‌پسند با تیراژهایی صد و چند هزار نسخه‌ای به چاپ سی و چهل می‌رسند، بزرگترین نویسندگان ادبیات روشنفکری ایران نهایتا آثارشان به تیراژ دو یا سه هزار نسخه رسیده و در چند سال گذشته برای چاپ مجدد آثارشان با مشکل روبه‌رو شده‌اند.

به عنوان نمونه، منیرالدین بیروتی، داستان‌نویس وقتی رمان «چهاردرد» او که برنده جایزه گلشیری شد، دیگر اجازه چاپ دوم نگرفت در اعتراض به وضعیت پیش آمده گفت که با شرایط فعلی دیگر کتابی چاپ نخواهد کرد.
محمدعلی سپانلو، شاعر مطرح ایرانی، نیز آذر ماه سال گذشته اعلام کرد که سه، چهار هزار صفحه از آثارش در وزارت ارشاد منتظر دریافت مجوز است و وقتی بخشی از مجموعه کتاب‌های تاریخ شفاهی که به زندگی و خاطرات او اختصاص داشت از سوی وزارت ارشاد غیر قابل چاپ تشخیص داده شد. این شاعر گفت که با این وضعیت دیگر روحیه‌ای برایم باقی نمانده است و دست از نوشتن خواهم کشید.

رونق کتابسازی مذهبی

در عین حال سانسور در ایران نه تنها به کاهش آثار جدی و روشنفکرانه منجر شده، بلکه بازار را برای انتشار پی‌درپی کتاب‌های مذهبی پر رونق کرده است.

ناشران قمی که آثار مذهبی چاپ می‌کنند بی‌نیاز از سپردن کتاب به دست ممیزان و دریافت مجوز، از یارانه‌های مختلف دولتی هم همواره بهره‌مند بوده‌اند و در آمار وزارت ارشاد بخش قابل توجهی از آثار منتشرشده به کتاب‌های مذهبی اختصاص دارد.

بر اساس آمار وزارت ارشاد در سال ۱۳۸۷ حدود ۵۴ هزار عنوان کتاب در ایران منتشر شده که از این میزان بیش از ده هزار عنوان به کتاب‌های مذهبی اختصاص داشته است. یعنی از هر پنج کتاب، یک کتاب در حوزه دین و آن هم اسلام بوده است. چون تبلیغ مذاهب دیگر در ایران ممنوع است.

از سویی بالاترین تیراژ نیز در آن سال به کتاب‌های دینی مربوط بوده است.

سرخوردگی نویسندگان و بی‌اعتمادی خوانندگان

در چنین شرایطی و با ادامه سانسور و ممیزی نه تنها نویسندگان دچار سرخوردگی و انزوای فکری و خودسانسوری می‌شوند بلکه خوانندگان هم دیگر اعتمادی به آثاری که از زیر تیغ ممیزان گذشته ندارند و عادت به کتاب خواندن را از دست خواهند داد.

این نه تنها در مورد خواننده ایرانی صادق است بلکه با سانسور آثار کلاسیکی چون کتاب‌های خیام، مولوی، سعدی، حافظ، فردوسی و عبیدزاکانی، همسایه‌های فارسی‌زبان ایران هم چندان اعتمادی به آثار ادبی کلاسیکی که در ایران منتشر می‌شود و تا پیش از این در کشورهای آنها توزیع می‌شد هم ندارند.

از سویی سانسور بر چرخه اقتصاد نشر نیز اثر گذاشته و نه تنها نویسندگان بلکه ناشران و کتابفروشان مستقل را هم به تدریج از این چرخه خارج می‌کند.

وزارت ارشاد اعلام کرده که از شمار سه هزار کتابفروشی کشور روزبه‌روز کاسته می‌شود و بسیاری از کتابفروشان در کنار کتاب، اجناس دیگری هم عرضه می‌کنند.