سخنرانی امسال پرزیدنت اوباما در مجمع عمومی سازمان ملل، به علت افزایش امید ها برای حل بحران هسته ای ایران و نیز حضور رئیس جمهور جدید و میانه روی ایران، حسن روحانی، از حساسیت بیشتری نسبت به سال های گذشته برخوردار بود و نقد و تحلیل گسترده سخنان اوباما در رسانه های جهان ناشی از همین حساسیت بود.

اوباما در سخنرانی دوم مهر ماه خود در مجمع عمومی سازمان ملل، به فتوای رهبر ایران آیت الله خامنه ای در زمینه ممنوعیت ساخت سلاح هسته ای، به عنوان یکی از ارکان امیدوار کننده برای حل بحران هسته ای ایران اشاره کرد. وی در پیام خود، پس از مکالمه تلفنی تاریخی اش با حسن روحانی، با اشاره به تحولاتی که منجر به مکالمه مذکور شده بود بار دیگر از “فتوای رهبر ایران علیه توسعه سلاح های هسته ای” یاد کرد. اهمیت طرح این مسئله از سوی اوباما از چند زاویه قابل بررسی است.

نخست اینکه این سخنان، یاد آوری این نکته به تهران است که بر اساس فتوای مذکور، که قاعدتا باید برای حکومت مذهبی ایران الزام آور باشد، ایران نباید و نمی تواند ساخت سلاح اتمی را در دستور کار خود قرار دهد. از طرفی اوباما این پیام را نیز منتقل می کند که واشنگتن با نظر مثبت به این فتوا نگاه می کند و در جهت حل مناقشه هسته ای بر روی فتوا حساب باز کرده و جایگاهی برای آن قائل است.

اما زاویه مهم تری که از چشم تهران مخفی نخواهد ماند این است که اوباما در برابر انظار عمومی مردم جهان نظام حکومتی ایران با محور بودن ولایت فقیه را پذیرفته و شخص آیت الله خامنه ای را به عنوان رهبر این نظام، به رسمیت شناخته است. مکمل این گفته، اظهار نظر دیگر اوباما بود که آمریکا قصد تغییر رژیم ایران را ندارد. اهمیت قضیه در اینجا است که در بیست سال گذشته این نخستین بار است که آمریکا در ملاء عام بر چنین امری صحه می گذارد.

در ماه مارس سال ۲۰۰۰ خانم مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه وقت آمریکا به مناسبت فرا رسیدن سال نوی ایرانی سخنرانی تاریخی ای برای باز کردن فصلی جدید در رابطه بین ایران و آمریکا ایراد کرد. او در آن سخرانی از دخالت آمریکا در کودتای سال ۱۹۵۳ علیه حکومت دکتر محمد مصدق اظهار تاسف کرد. وی هم چنین حمایت های آمریکا از عراق را محکوم کرد و سیاست های آمریکا را در آن ارتباط “کوتاه نظرانه” خواند. آلبرایت از ایران خواست که “برای نوشتن فصلی تازه در تاریخ دو کشور” به آمریکا ملحق شود.

خانم آلبرایت در حالی که به تمجید از دولت اصلاح طلب خاتمی پرداخت بر این نکته نیز تاکید کرد که ” کنترل ارتش، قوه قضائیه، و نیرو های انتظامی هم چنان در دست کسانی است که منتخب [مردم] نیستند”. این عبارات کافی بود تا تمام تلاش آلبرایت برای آشتی با تهران نقش بر آب شود. در پی آن سخنرانی، آیت الله خامنه ای در سخنان شدید اللحنی اعلام کرد که “دشمنی آمریکا [با ما] از طریق مذاکره حل نخواهد شد”.

نظیر اظهار نظر خانم آلبرایت در دوران پرزیدنت جورج بوش نیز ادامه پیدا کرد. در پی انتخابات سال ۲۰۰۵ که منجر به روی کار آمدن محمود احمدی نژاد شد بوش اعلام کرد که “قدرت در ایران در دست تعداد معدودی است که منتخب [مردم] نیستند”.

بدین ترتیب تاکید اوباما بر نقش فتوای رهبر ایران به عنوان عاملی که مایه دلگرمی آمریکا بوده است، آن هم با وجود گذشت حدود یک سال و نیم از صدور آن، بیشتر با هدف تقویت این فکر در ایران است که آمریکا از موضع قبلی خود دست کشیده است. این امر می تواند قدم عظیمی تلقی شده و نقطه شروعی باشد که زنجیره ای از اقدامات آشتی جویانه دو جانبه را به دنبال داشته باشد.

از طرفی هدف اوباما از پیش کشیدن موضوع فتوا و بطور ضمنی پذیرش نظامی به رهبری آیت الله خامنه ای می تواند با هدف خشنود ساختن محافظه کاران درون حلقه قدرت در ایران صورت گرفته باشد. این امر می تواند با تاثیرگذاری بر این جناح از مخالفت آن ها نسبت به مذاکره با آمریکا، در جهت حل اختلافات موجود بین دو کشور، بکاهد.

با تمام این اوصاف راه رسیدن به توافق بر سر مسئله هسته ای ایران چندان هموار نخواهد بود. سه عامل عمده در این زمینه در خور توجه هستند.

اول اینکه هنوز مشخص نیست که آمریکا با ادامه غنی سازی اورانیوم در ایران (که خط قرمز حکومت ایران به شمار می رود)، حتی اگر غنی سازی ۲۰ درصدی در تاسیسات فُردو متوقف و سطح آن به ۵ درصد محدود شود، موافقت کند.

آقای اوباما در سخنان خود در مجمع عمومی سازمان ملل عنوان نمود که به حقِ ایران برای دسترسی به انرژی هسته ای صلح آمیز احترام می گذارد اما در عین حال تاکید کرد که ایران باید به تعهداتش در چارچوب قطع نامه های سازمان ملل عمل کند. اشاره به قطع نامه های سازمان ملل همچون اسم رمزی است که آمریکا از آن برای یاد آوری ضرورت توقف کامل غنی سازی تا زمان جلب اعتماد جامعه جهانی استفاده می کند. هر چهار قطع نامه تحریمی سازمان ملل علیه ایران بر این امر تکیه می کند.

دوم، پیچیدگی موضوع تحریم هاست. این تحریم ها که به صورت شبکه ای پیچیده و در هم تنیده از چندین قانون در آمده اند در همین حال به نحوی تنظیم شده اند که تنها ناظر بر موضوع هسته ای ایران نیستند بلکه موضوعات دیگری از جمله حمایت ایران از تروریسم و نقض حقوق بشر را نیز در بر می گیرند.

درست است که در قوانین مذکور اختیاراتی محدود اما موقتی به رئیس جمهور برای به تعلیق در آوردن قوانین مزبور داده شده اما در همان قوانین پیش بینی شده که لغو آنان منوط به این است که رئیس جمهور بتواند کنگره را مجاب کند که لغو قوانین مزبور برای منافع و امنیت ملی آمریکا “جنبه حیاتی دارد”. این ماموریتی بسیار مشکل است.

سوم، نقش مخرب کارشکنان در ایران، آمریکا و اسرائیل است. از آنجا که آشتی بین ایران و آمریکا منافع عظیم برخی از گروه های فشار را در هر سه کشور به مخاطره خواهد انداخت باید انتظار داشت که با نزدیک شدن به روز های سرنوشت ساز شاهد تلاش تخریبی گروه های مزبور در هر سه کشور باشیم. بطور نمونه می توان به آغاز حمله شدید بخشی از محافظه کاران به روحانی در پی تماس تلفنی وی با اوباما اشاره کرد.

این یک واقعیت است که جریان مذکور، که رسانه هائی نظیر روزنامه کیهان آن را نمایندگی می کنند، در صورت صلح بین ایران و آمریکا، موضوعیت خود را از دست داده و به حاشیه رانده خواهد شد. از این رو منطقی است که انتظار رود که طیف مزبور با چنگ و دندان برای بقای خود به مبارزه با روحانی و دولت وی بر خیزد. در روز های آینده باید منتظر تشدید این جدال در ایران و همزمان فعال شدن گروه های تندرو در آمریکا و اسرائیل بود.