صنعت نفت جزیره خارک

صنعت نفت جزیره خارک

اشغال کویت در آگوست ۱۹۹۰ از سوی دولت صدام حسین و سپس جنگ ایالات متحدۀ امریکا و متحدینش علیه عراق دامنه بحثی را با عنوان «جنگ نفت» در رسانه ها بازکرد که تا هم اکنون ادامه دارد. هر چند «جنگ نفت» بیش از دو دهه قبل بوقوع پیوست و جورج بوش پدر رئیس جمهور وقت ایالات متحدۀ آمریکا فرمانده این جنگ بود که صدام حسین را با سرنیزۀ زور و قدرت نظامی از کویت راند، اما این بوش پسربود که با براه انداختن جنگی دیگرهمراه با متحدانش درماه مارچ سال ۲۰۰۳، صدام را سرنگون و به بند کشید وعراق را در اشغال نیروهای خود درآورد. اکنون پس از گذشت یک دهه از سرنگونی رژیم بعثی عراق و درحالیکه نظامیان آمریکایی درحال ترک این کشوراند هنوزشعله های آتش این جنگ روزانه درعراق قربانی می گیرد و این کشور تاکنون روی ثبات و امنیت بخود ندیده است. حال سئوال این است که آیا رخداد «جنگ نفت» دیگری در منطقه خلیج فارس و درارتباط با جمهوری اسلامی ایران به واسطه پرونده هسته ای در راه است؟

برای پاسخگویی به این سئوال لازم است به مرور وضعیت جغرافیای سیاسی این منطقه به لحاظ برخورداری از منابع نفت و گاز و نقش و سهمی که در تامین انرژی جهان به ویژه کشورهای صنعتی غرب دارد، بپردازیم. برپایه اطلاعات منتشره در حال حاضر ذخائر اثبات شده نفت جهان حدود ۱۲۵۸ ملیارد بشکه می باشد که سهم کشورهای خلیج فارس از این ذخائر به ترتیب بدین قرار است: عربستان سعودی ۲۶۴ میلیارد بشکه، ایران ۱۳۸ میلیارد بشکه، عراق ۱۱۵ میلیارد بشکه، کویت ۱۰۱ میلیارد بشکه، و امارات متحده عربی ۹۰ میلیارد بشکه؛ این پنج کشور در مجموع ۷۱۶ میلیارد بشکه از ذخائر اثبات شده نفتی جهان را دراختیار دارند. بنا به آخرین وضعیت توزیع ذخائر نفت، خاورمیانه ۷۵۴ میلیارد بشکه، اروپا و اورآسیا ۱۴۲ میلیارد بشکه، آفریقا ۱۲۵ میلیارد بشکه، آمریکای جنوبی و مرکزی ۱۲۳ میلیارد بشکه، آمریکای شمالی ۷۱ میلیارد بشکه، و آسیا و پاسیفیک ۴۲ میلیارد بشکه از ذخائر جهان را دراختیار دارند.

مجموع ذخائر گاز طبیعی جهان نیز ۱۸۵ میلیارد متر مکعب است که هفت کشور نخست جهان از منظر این ذخائر به ترتیب عبارتند از: روسیه ۴۳٫۳، ایران ۲۹٫۶، قطر ۲۵٫۲۶، ترکمنستان ۸، عربستان سعودی ۷٫۵، نیجریه ۵٫۲، والجزائر ۴٫۵ هزار میلیارد متر مکعب از ذخائر جهان را دارا می باشند.

برپایه این اطلاعات معلوم است که خاورمیانه مهم ترین منطقه نفت و گاز جهان به شمار می رود. و شش کشور عربستان سعودی، ایران، عراق، کویت، امارات متحده عربی و قطر در منطقه خلیج فارس بیش از نیمی از منابع نفت و گاز جهان را دراختیار دارند، و درواقع این منطقه یکی از اصلی ترین منابع تامین انژری جهان است، و چون چرخه اقتصاد جهانی و رشد اقتصادی کشورها به خرید این انرژی بستگی دارد، این منطقه زیر ذره بین و تیررس قدرتهای جهانی برای جریان یابی انرژی بسوی کشورهای مصرف کننده قرار دارد و هرگونه اخلال در این روند می تواند با واکنش سریع این کشورها مواجه شود، همانگونه که در ماجرای اشغال کویت توسط رژیم بعثی عراق شاهد واکنش سریع آمریکا و متحدانش بودیم.

چالش های امنیت انرژی در جهان هنوز از مهم و کلیدی ترین مسائل کشورهاست، چرا که مقیاس تجارت جهانی در بخش انرژی بطور قابل ملاحظه ای با افزایش درهم تنیدگی بازارهای جهانی رو به افزایش است. درحال حاضر روزانه ۴۰ میلیون بشکه نفت در دوسوی اقیانوس ها مبادله می شود، رقمی که در سال ۲۰۲۰ به ۶۷ میلیون بشکه خواهد رسید. همچنین پیش بینی می شود که گاز در حال مبادله در جهان تا سال ۲۰۲۰ به ۴۶۰ میلیون تن برسد. برپایه برآورد آژانس بین المللی انرژی، تقاضای اولیه جهانی برای نفت در سال ۲۰۱۵ به ۸۸٫۴ میلیون بشکه، و در سال ۲۰۳۰ به حدود ۱۰۵٫۲ میلیون بشکه در روز خواهد رسید. میزان عرضه و تولید نفت نیز از سقف ۷۲ میلیون بشکه در سال ۱۹۹۶ به ۸۸٫۴ میلیون بشکه در سال ۲۰۱۵ و ۱۰۵٫۲ میلیون بشکه در سال ۲۰۳۰ خواهد رسید.

از آنجا که تامین انرژی لازمه رشد و توسعه کشورها محسوب می شود و کمبود آن، اثرات نامطلوبی در اقتصاد ملی و جهانی برجای می گذارد، ازاینرو اکثر صاحب نظران با این جمع بندی موافقند که مصرف انرژی در جهان با سرعت زیاد در حال افزایش است و تا سال ۲۰۳۰ رشد مداومی خواهد داشت و به ارقام مذکور در بالا بالغ خواهد شد. برای رشد مصرف انرژی سه علت عمده مطرح است :
۱-استمرار روند فعلی مصرف انرژی در کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه (اقتصادهای نوظهور)؛
۲- افزایش مصرف داخلی در کشورهای درحال توسعه تولید کننده نفت و گاز؛
۳- ورود کشورهایی مانند هند، چین، و برزیل و کشورهای جنوب شرق آسیا به بازار مصرف انرژی و تقاضای بالای انرژی توسط این کشورها.

این سه عامل بدون در نظر گرفتن شرایط کاهش تقاضا به تبع رخداد بحران اقتصادی در جهان، موجب افزایش تقاضای انرژی در سالهای پیش رو خواهد شد. اگر در گذشته، اشغال سرزمین ها تضمین کننده ورود ثروت به کشور متجاوز بود، در قرن بیست و یکم توان مهار انرژی یا خطوط انتقال آن، تضمین کننده جریان انرژی و بنابراین افزایش ثروت و امنیت ملی کشورهای صنعتی است. چنانکه آمریکا با صراحت تمام، تضمین انرژی کشور یا امنیت انرژی را از ارکان اصلی امنیت ملی خود اعلام کرده و این بدان معناست که اگر امنیت انرژی برای این کشور بخطر افتد، آمریکا با استفاده از زور و قدرت نظامی این تهدید را بر طرف خواهد کرد. در اینصورت تضمین امنیت بازارهای جهانی انرژی که یکی از عوامل مهم تاثیرگذار بر امنیت ملی کشورهای تولید کننده و مصرف کننده انرژی، به ویژه کشورهای قدرتمند صنعتی است، نیازمند همکاری بین کشورها در سطوح ملی و بین المللی است.

با توجه به این وضعیت و اطلاعات، بطور ملموس وابستگی دنیا به نفت و گاز منطقه خلیج فارس روشن و درحال افزایش است، و به تبع این موضوع مسئله امنیت دراین منطقه مقوله ای بسیار بنیادین برای کشورهای تولید کننده و مصرف کننده به شمار می رود. حضور نظامی آمریکا درکشورهای عراق، عربستان، کویت، بحرین، قطر، امارات متحده عربی و آبهای خلیج فارس و دریای عمان را باید از این زاویه مدنظر قرار داد. تنها کشوری که دراین منطقه خارج از حوزه نفوذ سیاسی و نظامی آمریکا قرار دارد جمهوری اسلامی ایران است که پس از رخداد انقلاب اسلامی در بهمن ماه سال شمسی۱۳۵۷(فوریه ۱۹۷۹میلادی) به دشمنی با آمریکا برخاسته و سیاست های منطقه ای و جهانی این کشور را به چالش کشیده است. هم اکنون این جدال بر سر پرونده هسته ای ایران به اوج رسیده و به نوعی «جنگ سرد» میان این دو کشور دامن زده است. در این مسیر آمریکا با اعمال تحریم های شدید سیاسی و اقتصادی از جمله تحریم صنایع نفت و گاز در صدد برآمده ایران را از منبع اصلی درآمدی اش محروم و به زانو درآورد، و درعین حال تلاش کرده با مدیریت این تحریم از طریق جایگزین سازی نفت تولیدی دیگرکشورها بجای ایران از تلاطم و ناامنی در بازار نفت جلوگیری بعمل آورد، اما اینکه سرانجام این «جنگ سرد» به نوعی مصالحه یا برخورد نظامی می انجامد، قابل پیش بینی نیست. بنظر می رسد اگر اشغال کویت با واکنش سریع آمریکا روبرو و «جنگ نفت» با همراهی دیگر کشورهای عربی خلیج فارس براه افتاد، هم اکنون همین نفت باعث شده است که آمریکا وارد جنگی دیگر با ایران نشود و تا آنجا که می تواند از طریق فشار اقتصادی و دیپلماسی به حل مشکل بپردازد چراکه هرگونه درگیری نظامی با ایران می تواند کل منطقه را درگیر جنگی ویرانگر کند، و اسباب ناامنی و اخلال در جریان یابی انرژی به جهان را فراهم آورد. شاید اینهم طنز روزگار است که نفت دراین سالها نقشی دوگانه بعهده گرفته است، روزگاری اسباب «جنگ نفت»، و روزگاری دگر مانع «جنگ نفت»، و البته هر دوی این نقش ها بواسطه تضمین تامین انرژی جهان است. و البته این بشرطی است که هیچیک از طرفین منازعه یا عاملی برونزا اقدامی خواسته یا ناخواسته نکنند که امنیت منطقه را برهم زده و جریان جاری انرژی را بخطر اندازد، شرایطی که می تواند «جنگ نفت» ویرانگر دیگری را دامن زند که عواقب و نتایجش قابل پیش بینی نیست و منطقه را وارد دور تازه ای از ناامنی و بی ثباتی خواهد کرد.