منطقه مصیبت دیده، شلوغی جنگ‌ها و پزشکان

نه پزشک روس به تنهایی راه علاج کاملی دارد نه طبیب آمریکایی… دخالت‌های پزشک ایرانی وضعیت بیمار را بحرانی می‌کند و داستان طبیب ترکی نیز همین است

نمی‌دانیم ابوبکر بغدادی چگونه در مخفی‌گاه خود به استقبال سال جدید رفت. به احتمال زیاد خود را آماده انتقام گرفتن می‌کند. «دولت» چغرش زیر ضربات اطراف مختلف و قبل از همه ائتلافی که ایالات متحده رهبری می‌کرد، دود هوا شد. بی شک یقین یافت که تروریسم از معادلات حذف می‌شود وقتی زیر عنوان شایسته‌ای گنجانده می‌شود. برای همین در مدت اخیر برسر گرگ‌های تنها قمار می‌کند. «دولت» دود شد و بسیاری از تروریست‌های آن کشته شدند. گروهی دیگر به دنبال میدان جدیدی می‌گردند. گروه سوم در محاصره است و منتظر سرنوشت معلوم. گذشت روزهای کاروان‌هایی که زیر پرچمشان مرزهای سوریه- عراق را که «داعش» برداشته بود، درمی‌نوردیدند؛ و گذشت روزهای سیطره بر شهرها و میادین و چاه‌ها. گذشت روزهای بریدن سرها که صفحه‌های تلویزیون‌ها را گرفته بود.
این هرگز بدین معنا نیست که «داعش» دیگر گروه خطرناکی به حساب نمی‌آید. اما بی شک «داعش» دیگر مسئله اول خاورمیانه بیمار نیست و خطر شماره یک آن. بلندپروازی خونین این گروه نشان داد که منطقه حجم زیادی کشمکش‌های شعله‌ور و زیرخاکستر دارد. خاورمیانه از مرحله ویرانی‌ها و تحولات می‌گذرد. عوامل انفجار به تجاوزهای میان نقشه‌ها محدود نمی‌شود بلکه از آنها می‌گذرد و به درون کشیده می‌شود که معمولاً در غیبت نگران کننده نهادها و ضامن‌های امنیت زندگی می‌کنند.
منطقه‌ای که از سریالی سنگین از پیچ‌های تند می‌گذرد و اندیشه‌ای نمی‌یابد راهنما و نه عصای مورد اعتمادی که بتوان به آن تکیه داد. مرحله مه و هراس و ابهام و بحران‌های مرزی و هستی و کاردهایی که تاریخ ربود و بقیه که تیز می‌شوند. جنگ برای نقش و جنگ برای حقوق و جنگ برای انتقام و جنگ برای هویت. بازی خطرناک «داعش» دل و روده این پیرسالخورده را که خاورمیانه‌اش می‌نامیم، بیرون کشید و هول و هراس‌ها سرریز کردند. بحران رابطه با عصر و فرهنگ لغتش در سایه چنگ زدن عجیب به فرهنگ لغت‌هایی که به کار دوره انقلاب چهارم صنعتی و نسل‌های جدید انقلاب‌های ارتباطات نمی‌آید. بحران همزیستی میان نقشه‌ها که ساکنان‌شان آنها را جامه‌ای تنگ و تحمیلی می‌انگارند؛ و بحران همزیستی درون همان نقشه‌ها به دلیل کششی کهنه به رنگ یکدست و فرض اینکه هر اختلاف و تفاوتی تهدیدی است که باید برآن خط کشید. مبالغه‌ای در این نیست که منطقه خاورمیانه را منطقه‌ای مصیبت زده دید. مصیبت فقر و بیکاری و فساد و حضور کم رنگ حکومت طبیعی و فرهنگ همزیستی مسالمت آمیز. مصیبت هوس‌هایی کهنه برای کشورهایی که ادعا می‌کنند تاریخ آنها را تنبیه کرد و تکه‌تکه‌شان ساخت و آنها را در تنگی به اصطلاح مرزهای بین‌المللی محصور نمود. مصیبت زده با آموزشی که به دورانی سپری شده و دانشگاه‌هایی وابسته است که از آنها رنج کشیده‌ها و ناامیدها فارغ‌التحصیل می‌شوند. مصیبت دیده از ستمی که به فلسطینی‌ها و کردها محدود نمی‌شود. مصیبت کسانی که امنیت‌شان را بیرون از مرزهایشان جست‌وجو می‌کنند و با تهدید حاکمیت و امنیت همسایگان‌شان. مصیبت زده از رابطه‌ای پرتنش با جهان؛ برخورد پرهزینه یا سرخوردگی بسیار سنگین. مصیبت زده با لذت جنگ‌های کوچک و اوهام بزرگ و نیاز به اندیشه پیشی گرفتن بر پوپولیسم و جذابیت‌ها.
آنچه دیدیم و هنوز هم می‌بینیم به هیچ وجه اتفاق ساده‌ای نیست. برخاک سوریه سریالی از جنگ‌ها روی‌داد، برخی‌شان سرپایان یافتن ندارند. جنگی میان سوری‌های مخالف و طرفدار حکومت دیدیم. بعد شاهد آن بودیم که سوریه بدل به زخمی شد که افراطی‌ها و تروریست‌های به سوی آن روانه شدند. اینگونه بود که جنگ در آنجا به سمت و سوی دیگری رفت. همه گونه مداخله دیدیم در کشوری که ثباتش درهم ریخت و مرزهایش شکسته شد.
دیدیم ایران برای دفاع از آنچه حلقه سوری هلال ایرانی می‌دید پاپیش گذاشت. حلقه‌ای حیاتی برای این که در جبهه جنوبی نزاع عربی-اسرائیلی سنگرگرفته و گذرگاهی ناگزیر برای رساندن موشک به «حزب‌الله» لبنانی به حساب می‌آید. ایران «مستشاران» و ملیشیایش را فرستاد. دخالت ایرانی زمینه‌ساز دخالت‌های مختلف و مخالف دیگر شد وقتی سوریه به عنوان صحنه اول رویارویی مذهبی و منطقه‌ای انتخاب شد.
بسیاری به ویژگی ترکیب جمعیتی سوریه و تفاوت‌های میان ارتش سوریه و همتای مصری و تونسی‌اش توجه نکردند و در محاسبه به خطا رفتند که صرفاً حلقه‌ای جدید از «بهار عربی» است و نتایج مشابهی به بار می‌آورد.
در گرماگرم نبرد، باراک اوباما ازشرکت در نزاع سوریه سرباز زد، همان شبی که سخن از زیرپا گذاشتن «خط قرمز» مسئله کاربرد اسلحه شیمیایی پیش آمد. چنین نشان داد که آمریکا در سوریه چیزی نمی‌یابد که شایستگی ریختن خون امریکایی‌ها و میلیاردهایشان را داشته باشد. در مقابل ولادمیر پوتین محاسبات دیگری داشت. در زخم سوری فرصتی یافت برای برداشتن گامی تازه برای انقلابی که رهبری می‌کند علیه آنچه او تکروی ایالات متحده در مدیریت مسائل جهان می‌خواند. پوتین حساب سنگینی با «بهار عربی» داشت که باید تسویه‌اش می‌کرد. ارتش روس مداخله کرد و نظام سوری را نجات داد و فصل جدیدی در منازعات برروی خاک سوریه گشوده شد. نبرد پوتین به رویارویی با «داعش» و برادرانش محدود نشد بلکه شامل تشکیلات مخالف شد با جداسازی ویژه در هدف‌گیری جنگجویانی که از جمهوری‌ها آمده بودند؛ همان‌ها که عبای اتحاد جماهیر شوروی را شکافتند و از آن گریختند.
ترکیه که مرزهایش را به روی نیروهای افراطی علاقمند به جنگ با نظام رئیس بشار اسد باز کردف بود، از شکاف‌ها استفاده کرد یا بهانه‌ای بود که به آن پناه برد. ارتشش را وارد خاک سوریه کرد تا رؤیای کردها در رسیدن به شبه اقلیم را تباه سازد؛ تا برای نشستن پشت هر میزی که در آینده دربارهٔ سوریه چیده می‌شود، آماده باشد.
آمریکای ترامپ همراه با متحدان غربی در شرق فرات سنگرگرفت. به رویارویی داعش ادامه داد و قدرت کردها را بیشتر کرد و به مقداری از توازن در کنارحضور روسیه، صاحب دست بالا در دمشق را برگرداند. اسرائیل به نوبه خود جنگی پیوسته علیه آنچه تلاش ایران برای ایجاد بدنه نظامی دائمی در سوریه می‌خواند، به راه انداخت. به موازات آن ترامپ توافق هسته‌ای میان ایران و شش کشور را پاره کرد و تهران را به دوره تحریم‌ها برگرداند، مسئله‌ای که التهاب در یمن و تنش در عراق را جانی تازه داد.
طبیب روسی به تنهایی راه علاجی کامل ندارد و پزشک آمریکایی نیز. مداخله پزشک ایرانی بر وخامت حال بیمار افزوده و طبیب ترک همین‌طور. برفراز این صحنه پر از جنگ و پزشک، وزیر خارجه آمریکا مایک پمئو می‌چرخد تا این برداشت را که تصمیم ترامپ یعنی رها کردن منطقه مصیب زده به حال خود را بزداید. مأموریتی استثنائی برای پمپئو که شامل تقسیم اندیشه‌ها و تعهدات می‌شود علاوه بر دادن تضمین و گذاشتن ضماد بر زخم.

غسان شربل: سردبیر شرق الاوسط
Related Post