خالد بن سلمان 
سفیر سعودی در ایالات متحده امریکا
جنگ جهانی دوم یکی از سیاه ترین دوره های تاریخ جهان بود. گرفتاری و مصیب ها و فجایع دردناک جهانیان و سرانجام این جنگ که نابودی نیروهای شرور و تاریک اندیش را به دنبال داشت عبرت آموز است.  می توان با بهره گیری از این دروس تاریخی از حرکت به سوی کشمکش های مشابه جلوگیری کرد. از این رو، اظهارات دونالد ترامپ رییس جمهور آمریکا درباره پایان رویکرد «دلجویی» دولت آمریکا از ایران بی گمان مورد حمایت ما است. سیاست دلجویی نتوانست جلوی توسعه گری نازی های آلمان بگیرد و از وقوع پرهزینه ترین و پرتلفات ترین جنگ تاریخ جهان خودداری کند. با این اوصاف،  همه باید برای تدوین یک استراتژی جامع و فراگیر برای مقابله با رفتارهای بی ثبات کننده حکومت ایران دست در دست یکدیگر بدهیم.
 شرایط کنونی شبیه رویدادهای قبل از وقوع جنگ جهانی دوم در دهه سی میلادی  است. کشورهای جهان گرفتار بحران های اقتصادی و دو دستگی های سیاسی حاد میان جناح های راستگرای افراطی و چپ های افراطی شده اند. نهادهای بین المللی هم قدرت چندانی در راستای اقدام مشترک برای مقابله با بحران های بین المللی را ندارند. چنانچه در نیمه نخست قرن بیستم هم دیدیم قدرت های توسعه گرا برای پر کردن خلا موجود کنونی به نفرت پراکنی روی آوردند. جامعه جهانی باید قاطعانه با این چالش ها مقابله کند. حالا و با شکست رویکرد دلجویی از ایران، رویدادهای آن دوره و مقابله با آلمان نازی دوباره به ذهن خطور می کند.
 فیلسوف بزرگ جرج سانتیانا می گوید «آنان که تاریخ و سرنوشت خود را به یاد نسپارند محکوم به تکرار آن هستند».
 فارغ از اینکه هدف قدرت های اروپایی امضا کننده برجام چه بوده اما آنچه پیداست این است که این توافق منجر به کاهش تحریم های اقتصادی علیه ایران که نشد هیچ بلکخ نتوانست جلودار فعالیت های بی ثبات کننده ایران در منطقه باشد و نیز نتوانست حمایت های حکومت ایران از تروریسم را متوقف کند. برجام درآمدهای مالی بیشتری به جیب حکومت ایران سرازیر کرد و نظام هم از این پول ها برای افزایش نفوذ و توسعه گری در منطقه بهره برد. برجام بخشی از خط مشی دلجویی بود که در صورت عدم لغو آن عواقب فاجعه باری برای منطقه در پی دارد. حکومت ایران بعد از امضای توافق هسته ای به افزایش حمایت مالی و نظامی حکومت بشار اسد پرداخت و نه جامعه جهانی جلودارش بود و نه اقدامات تنبیهی برای جنایت های حکومت ایران در سوریه در نظر گرفته شد بلکه این رژیم توانست در گفتگوهای سیاسی در ارتباط با سوریه نقش آفرینی کند. البته، همانطور که انتطار می رفت چنین گفتگوهایی نمی تواند صلح و ثبات برای سوریه به ارمغان بیاورد و نمی تواند تغییری در رفتار ایران ایجاد کند. بدین ترتیب، فعالیت های خرابکارانه و خصومت ورزی حکومت ایران در سوریه و کشورهای منطقه رو به افزایش گذاشت.
 پرزیدنت ترامپ گفت دولت آمریکا «برای ایجاد راهکار عملی و فراگیر و دایم برای تهدید هسته ای ایران با متحدان آمریکا تلاش می کند. این تلاش ها در راستای رفع تهدید موشک های بالستیک و فعالیت های تروریستی ایران در جهان و جلوگیری از اقدامات بی ثبات کننده این کشور در خاورمیانه انجام می شوند.» این رویکرد با سیاست پادشاهی عربستان سعودی همسویی دارد. دو کشور درباره لزوم همکاری با کشورهای متحد و اقدام در راستای توقف افزایش نفوذ خبیثانه ایران در منطقه اتفاق نظر دارند. حکومت ایران از طریق گروه تروریستی حزب الله و شبه نظامیان حوثی به توسعه گری پرداخته است. حوثی ها نابودی و هرج و مرج را برای یمن به ارمغان آورده اند. حکومت ایران از طریق این گروه ها به ارعاب پادشاهی عربستان سعودی روی آورده و موشک های بالستیک ایران به سمت این کشور شلیک می شوند. این حملات بیانگر عدم آشنایی ایران به تاریخ و ماهیت نظام سعودی است. واکنش قاطعانه بین المللی می تواند منجر به توقف افزایش نفوذ ایران شود و شر این حکومت را از سر کشورهای منطقه کوتاه کند.
حالا فارغ از دیدگاه های گوناگون درباره خروج آمریکا از برجام اما همه باید در راستای انجام وظیفه بزرگ همکاری کنیم. باید جلوی ایران و سرسپردگانش را گرفت تا نتوانند به گسترش هرج و مرج و ویرانگری در منطقه ادامه دهند. سران کشورهایی که به دنبال نجات برجام بودند این موضوع را درک می کنند. امانوئل مکرون رییس جمهور فرانسه بعد از خروج آمریکا از برجام گفت «ما باید همگی در چارچوب وسیع تری درباره حل و فصل برنامه هسته ای بعد از سال ۲۰۲۵ و موشک های بالستیکی و ثبات در خاورمیانه به ویژه در سوریه و یمن و عراق همکاری کنیم.»
 البته، آنچه در این میان برای جامعه جهانی آشکار شده این است که سیاست دلجویی از ایران راه به جایی نمی برد و نمی تواند رفتارهای حکومت را تغییر دهد. پس، مقایسه موارد شباهت و نگران کننده فراوان در سال های ۱۹۳۸ و ۲۰۱۸ چندان بی فایده نخواهد بود تا بدین وسیله بتوان از درس های تاریخ و نحوه رفتار جامعه جهانی با خطر روزافزون و بالقوه فعالیت های توسعه گرایانه حکومت ایران و حمایت های این کشور از تروریسم عبرت گرفت.
حدود هشتاد سال پیش، قدرت های بزرگ در نظام بین المللی رویکرد توسعه طلبی در اروپا و آسیا در پیش گرفتند. این رویکرد در واقع نقطه پایانی بر باورها و اصول قوانین بین الملل و نهادهای این سازمان گذاشت. امروز هم خطر مشابهی بروز کرده است. حکومت ایران با بی توجهی به نظام بین الملل به کشمکش آفرینی و جنگ افروزی برون مرزی و تسلیح گروه های افراطی می پردازد. این گروه ها در راستای تامین اهداف حکومت ایران برای تسلط بر منطقه فعالیت می کنند.
 رویکرد توسعه گرایانه ایران منجر به تنش آفرینی در خاورمیانه شده است. تنش های فرقه ای میان دو همسایه بروز کرده است. گروه های شبه نظامی برای از میان برداشتن نهادهای مشروع کشورها تلاش می کنند و نیروهای تروریستی به کشتار زن و مرد و کودک بیگناه می پردازند.
جیمز ماتیس وزیر دفاع آمریکا گفت «به هر جا در خاورمیانه نگاه می کنید که مشکلاتی دارد ایران در آنجا حضور دارد.» این اظهارات توسط وزیر دفاع آمریکا مطرح شده نه یک مقام سعودی.
تهدید آفرین بودن ایران در شرایط کنونی ریشه در حاکمیت دارد. در قانون اساسی ایران بر گسترش و صدور انقلاب در جهان با عنوان جهاد تاکید شده است. خمینی در همان اوایل انقلاب پیروانش را برای حمله به کشورهای اسلامی و غیر اسلامی تشویق کرد. سرلشکر محمد علی جعفری فرمانده سپاه در ۲۰۱۵ گفت «این انقلاب همچنان، پویا و زنده و پیش رونده در حال جلو رفتن و رسیدن به اهداف (خمینی) در ابعاد داخلی و خارجی است.» این اظهارات در دوره گفت و گوهای ایران و قدرت های جهان درباره برنامه هسته ای و همزمان با کودتای حوثی های مورد حمایت ایران در یمن عنوان شد که بیانگر واقعیت و ماهیت حکومتی است که همه قوانین بین المللی و تعهدات خود به جامعه بین الملل را زیر پا گذاشته است.
ایدئولوژی حکومت ایران بر اساس اصل ولایت فقیه پایه ریزی شده است. نظام سیاسی باید زیر نظر ولی فقیه قرار بگیرد و پیروان او فارغ از تابعیت یا کشوری که در آن اقامت دارد یا نوع حکومت کشورشان با توجه به اصل ولایت فقیه باید تابع ولی فقیه باشند. این ولی فقیه همان رهبر است. این دکترین فرامرزی به دنبال تضعیف حکومت های مشروع است. اصل ولایت فقیه نه نظام بین الملل را به رسمیت می شناسد و نه دولت مدرن را. اما آیا اصل ولایت فقیه با توجه به ادعای حکومت ایران یک اصل مذهبی است؟ چنانچه پاسخ به این سوال آری است پس چرا ولی فقیه نباید از حوزه های علمیه عراق تعیین شود و چرا مردم ایران در مقابل از او پیروی نمی کنند؟
قواعد بازی حاکمیت با دنبال کردن فعالیت ها و خصومت ورزی های حکومت ایران در چهار دهه گذشته  برای ما رو شده است. حکومت ایران به دنبال فرقه گرایی و تشدید اختلافات مذهبی در جوامع است. این رویکرد منجر به تضعیف و از هم پاشیدگی نهادهای حکومتی می شود و بدین ترتیب، حکومت ایران از طریق شبه نظامیان تابع کنترل امور کشورها را در اختیار می گیرد.
اظهارات علیرضا زاکانی نماینده مجلس ایران را همه به یاد داریم. زاکانی نماینده نزدیک به علی خامنه ای رهبر ایران در آن زمان با افتخار و مباهات گفت «صنعا چهارمین پایتخت عربی است که تحت نفوذ ایران قرار می گیرد.» سه پایتخت دیگر مورد نظر زاکانی بیروت و بغداد و دمشق هستند.  این اظهارات خبیثانه به دنبال تصرف صنعا پایتخت یمن توسط حوثی ها عنوان شد. حوثی ها با حمایت ایران موفق شدند در راستای کودتا علیه حکومت مشروع کنترل صنعا را در اختیار بگیرند. البته بعد از آن، ائتلاف عربی به رهبری پادشاهی سعودی برای بازگشت حکومت مشروع در یمن دست به کار شد. زاکانی افزود «انقلاب یمن بعد از پیروزی تنها به یمن محدود نشده و به خاک عربستان نفوذ می کند. مرزهای طولانی یمن و سعودی هم عامل کمکی برای شتاب بخشیدن به رسیدن انقلاب به عمق خاک سعودی است.»
یک تفاوت عمده در اینجا وجود دارد. حکومت ایران و کارگزارانش در یمن تاوان خصومت ورزی های خود را پس می دهند اما پیشتر اقدامات دشمنانه حکومت ایران در کشورهای دیگر  بدون واکنش متقابل بوده است. حکومت ایران حدود بیست و پنج سال پیش از جنگ داخلی لبنان در راستای تثبیت نفوذ و اخراج نیروهای نگاهبان صلح بهره برداری کرد و در این راستا، ۲۴۱ سرباز آمریکایی در پادگان نظامی را کشت. در سال ۱۹۹۶، ایران با بمبگذاری برج های خبر سعودی منجر به کشته شدن ۱۹ نفر شد. فعالیت های تروریستی رژیم ایران به منطقه محدود نشد. حکومت در سال ۱۹۹۲ سران اپوزیسیون رژیم در آلمان را ترور کرد. این فعالیت ها شامل بمبگذاری مرکزی در آرژانتین در سال ۱۹۹۴ و طرح ترور سفیر سابق سعودی در واشنگتن و وزیر امور خارجه کنونی جناب آقای عادل الجبیر در سال ۲۰۱۱ هستند.
پیکارجویان در عراق با استفاده از بمب و مهماتی که ایران در اختیارشان قرار داد به کشتار صدها آمریکایی پرداختند. گروه مطالعات عراق (ISG) در پژوهشی به این موضوع اشاره کرده که «حکومت ایران دستگاه بمبگذاری در اختیار برخی گروه های پیکارجو قرار داده و این تجهیزات در حمله به نیروهای آمریکا به کار رفته است.  تسلیحات ایرانی در ۴۰ درصد حملات منجر به زخمی شدن نیروهای آمریکایی شده است.» صدها تن از عوامل تروریستی توسط بشار اسد و با هماهنگی با مقامات ایران از زندان های سوریه آزاد و برای انجام حمله و عملیات تروریستی روانه عراق شدند. نفوذ ایران در سال های اخیر بعد از عراق در سوریه و یمن و لبنان هم افزایش پیدا کرده است. ویرانگری و کشتار و ناآرامی هر جا که رد پایی از حکومت ایران است به چشم می خورد.
جامعه جهانی هیچ واکنش جدی و قاطعی در برابر این اقدامات نشان نمی دهد. این سازمان حتی به زیر پا گذاشتن «خطوط قرمزی» که در سوریه گذاشته بود و حالا از بین رفته واکنش نشان نمی دهد. همین عامل باعث شد تا رژیم ایران تصور کند که دست و پای آمریکا و جامعه جهانی بسته است و اینکه محکوم کردن و نکوهش خصومت ورزی های ایران تنها کاری است که از آنها ساخته است. اما حالا این رویکرد تغییر کرده و به نظر من پرزیدنت ترامپ پای صحبت خود مبنی بر اینکه آمریکا دیگر تهدید توخالی نمی کند می ایستد.
   پادشاهی عربستان سعودی همواره باور داشته که جامعه جهانی نمی تواند جلوی ایران را برای دست یابی به سلاح های کشتار جمعی بگیرد. این در حالیست که نابودی و ویرانی که به دست ایران در کشورهای همسایه و منطقه رقم می خورد مورد توجه قرار نمی گیرد. ایران نه با جنگ افزارهای کشتار جمعی که از طریق شبه نظامیان فرقه گرای تابع خود در حال ویرانگری است. چنانچه توافق دیگری با ایران در آینده مطرح شود باید برنامه موشک بالستیک و حمایت های مالی و نظامی فزاینده حکومت ایران از تروریسم و دخالت در امور داخلی کشورهای منطقه در آن مورد توجه قرار بگیرد.
شرایط کنونی منطقه ناشی از همین رویکرد دلجویانه است که جامعه جهانی درباره تهدیدات ایران در آینده در پیش گرفته است. جامعه جهانی خط مشی واضحی درباره برنامه هسته ای در نظر گرفت، این در حالیست که برنامه هسته ای ایران تهدید آفرین نشده بود. در مقابل، جامعه جهانی در خصوص برخورد با تهدید واقعی یعنی برنامه موشک بالستیک و حمایت از تروریسم و دخالت در امور کشورهای همسایه توسط ایران هیچ اقدامی اتخاذ نکرد. مردم سعودی در شرایط کنونی چند دقیقه ای بیشتر با موشک های بالستیک ایران که توسط شبه نظامیان حوثی از یمن به خاک کشور شلیک می شود فاصله ندارند. بیش از ۱۶۰ موشک ایرانی تا کنون به خاک سعودی اصابت کرده و این شرایط دیگر قابل تحمل نیست. مثلا، آیا برای شهروند آمریکایی قابل قبول است که باید موشک های پرتاب شده توسط باندهای قاچاق مواد مخدر یا گروه های تروریستی یا شبه نظامیان از کشور همسایه را تحمل کند.
 پادشاهی عربستان سعودی همواره با نیروهای تاریک اندیش مقابله می کند. این رویکرد کشور ماست. ما تمام قد در مقابل گروه های «داعش»‌ و «القاعده» و ایدئولوژی های افراطی آنها ایستاده ایم. گفتنی است، این دو گروه تروریستی به سعودی و آمریکا به چشم دشمنان اصلی خود می نگرند. در واقع، اسامه بن لادن برای اولین بار در سال ۱۹۹۶ تنها علیه دو کشور -سعودی و آمریکا- اعلام جنگ کرد. جنگ سعودی با تروریسم تنها محدود به القاعده و داعش نیست بلکه همه گروه هایی را صرفنظر از فرقه و مذهب در بر می گیرند که به دنبال ترویج و حمایت از تندروی و خشونت هستند. حزب الله و حوثی ها دو نمونه بارز این گروه ها هستند.
هواداران تروریسم و خشونت گرایی و تندروی در سعودی و ایران در اقلیت هستند اما تفاوت در اینجاست که این افراد و گروه ها در سعودی به عنوان تروریست و فراری معرفی می شوند و در مقابل، همین اقلیت کوچک در ایران اداره کشور را به دست گرفته اند.
از این رو، سعودی در مسیر حرکت به سمت اجرای سند چشم انداز مثبت و آینده محور در راستای تحقق اهداف این کشور و نقش آفرینی به عنوان بازیگر موثر در عرصه بین المللی قرار دارد. این چشم انداز در تناقض آشکار با سیاست های خصمانه و اهداف ارتجاعی ایران است که بر خلاف مسیر پیشرفت و توسعه است. این همان تقابل واقعی در قلب خاورمیانه است. اختلاف ناشی از دو دستگی میان سنی ها و شیعیان نیست. ایران البته به این دو دستگی دامن می زند. اما مشکل همان تقابل بین دو دیدگاه درباره آینده است که من نام آن را چشم انداز ۲۰۳۰ و چشم انداز ۱۹۷۹ گذاشتم. این دو چشم انداز در تقابل با یکدیگر قرار گرفته اند.
چشم انداز سعودی بر اساس احترام به حاکمیت و استقلال کشورها و صلح طلبی و حمایت از ثبات و شکوفایی اقتصادی برای همگان پایه ریزی شده است. این به معنای حمایت از نهادهای قانونی در کشورهای منطقه فارغ از وابستگی فرقه ای است. ما با گروه های تروریستی فارغ از وابستگی فرقه ای شان به طور مستقیم مقابله می کنیم. اما در عین حال، ما به حمایت از حکومت ها و نهادهای قانونی در کشورهای منطقه -در عراق و یمن و بحرین و مصر- در برابر انواع گوناگون تهدیدهای تروریستی می پردازیم. پادشاهی سعودی در یمن از حکومت قانونی بر علیه حوثی ها و در عراق از حکومت قانونی در برابر گروه داعش حمایت می کند و در این میان، سیاست ما فارغ از اینکه تروریسم به اسم چه مذهبی انجام می شود مبتنی بر فرقه گرایی نیست.
 اما چشم انداز حکومت ایران درست در نقطه مقابل قرار دارد. این حکومت به عنوان یک قدرت توسعه گرا پایه ریزی شد و برای تحمیل خواست خود و افزایش نفوذ در کشورهای عربی از ابزار فرقه گرایی و نفرت پراکنی و خشونت طلبی بهره می گیرد. البته ویرانگری حکومت ایران تنها به کشورهای منطقه محدود نشده و مردم ایران هم نابود کرد.
با نگاه مقایسه ای بین سعودی و ایران بعد از انقلاب ۱۹۷۹ می توان گفت سعودی در مسیر پیشبرد شاخص های توسعه و ارتقای معیشت در همه سطوح موفق عمل کرده اما ایران در این راستا پسرفت کرده است.
به عنوان مثال، درآمد سرانه شهروند در سعودی با افزایش از ۲۳۰۰ دلار در ۱۹۷۸ به بیش از ۲۲۰۰۰ دلار در شرایط کنونی رشد تقریبا ده برابری داشته است. در مقابل، اما میانگین درآمد فرد در ایران به نصف کاهش یافته و در شرایط کنونی از ۴۰۰۰ دلار فراتر نمی رود.
اندازه اقتصاد تقریبا ۸۰ میلیارد دلاری سعودی و ایران، چهل سال پیش برابر بود. تولید ناخالص داخلی سعودی با رشد مستمر به حدود ۷۰۰ میلیارد دلار و دو برابر حجم تولید ناخالص داخلی ایران است.
فرصت شغلی در سعودی ۳۴.۳ درصد بیشتر از ایران و احتمال بازداشت فرد در سعودی ۴۵٪ کمتر از شهروندان ایران است. میانگین سن سعودی ها چهار برابر بیشتر از ایرانیان است.
دسترسی به «توییتر» و «فیس بوک» و شبکه های اجتماعی دیگر در ایران همواره ممنوع می شوند. اما در مقابل، مردم سعودی و کشورهای جهان برای ارتباط متقابل در شبکه های اجتماعی آزاد هستند.
 البته سران ایران تقصیر رویکرد اسف بارشان را گردن همه می اندازند اما حاضر نیستند که مسئولیت عملکرد خود را به عهده بگیرند. آنها با روضه خوانی،تحریم های غربی و یا آثار باقی مانده از جنگ عراق و ایران را به عنوان مشکل اصلی معرفی می کنند. هنگامی که این بهانه ها را با استدلال نفی می کنید بلافاصله بهانه های دیگری می تراشند.
 ناکامی حکومت ایران در ایجاد توسعه واقعیت انکارناپذیری است. تفاوت میان ما و آنها از زمین تا آسمان است. البته این تفاوت به دنبال شتاب در روند تحول و اصلاح و توسعه در سعودی افزایش بیشتری پیدا می کند. حکومت ایران در جمود به سر می برد و اشتهای سیری ناپذیرش برای هدر دادن منابع کشور در راستای گسترش مرگ و هرج و مرج و ویرانگری در منطقه پایان نیافته است.
 حکومت ایران با رویکرد افراطی زبان دیگری به جز گفتمان خشونت و تروریسم نمی فهمد. وزیر امور خارجه ایران با حالت ناامیدی همواره با توییت ها و پست های فیس بوکی اش به انگلیسی در پی میانه رو جلوه دادن رویکرد کشورش در خارج است. مقام های حکومتی جرات ندارند این توییت ها و پست ها و پیام ها را در کشورشان منتشر کنند چه اینکه، صحبت درباره اعتدال و اصلاحات تنها برای تملق به غرب مطرح می شود. این حکومت مشرعیت خود را از تندروی و مبالغه کردن می گیرد.
البته تنها ظریف رویکرد ریاکارانه و چاپلوسی در پیش نمی گیرد بلکه پرزیدنت حسن روحانی هم با صحبت درباره اصلاح طلبان در پی فریبکاری است. او می گوید اصلاح طلبان شاید روزی به جای «اصولگرایان» به قدرت برسند. اما روحانی فراموش کرده که خود او هم بخشی از دستگاه سرکوبگر و فاشیستی است. روحانی از سال ۱۹۸۹ تا ۲۰۰۵ دبیر شورای عالی امنیت ملی و یکی از مسئولانی بود که سرپرست عملیات ترور و بمبگذاری در سفارتخانه ها بودند. به گزارش خبرگزاری مهر روحانی در همایش انتخاباتی در شهر کرج در ۲۰۱۳ دوباره با همان لحن همیشگی گفت «ما نیازمند تطبیق گفتمان مرگ بر آمریکا در عمل هستیم.»
 بنده از زبان یک مقام پیشین دولت آمریکا شنیدم که می گفت جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران درگوشی به کسانی که ملاقات می کرده می گفته رهبر «از واقعیت فاصله دارد» و اینکه آمریکا باید از ایران حمایت کرده تا جناح میانه رو بعد از درگذشت رهبر به قدرت برسد. ادعاهای ظریف واقعی نبوده بلکه بخشی از استراتژی فریبکاری است که در راستای آرام کردن غرب و به تاخیر انداختن رویارویی با حکومت و خصومت ورزی هایش در نظر گرفته شد تا شاید نفوذ به اصطلاح اصلاح طلبان تقویت شود.
بنابراین، برای بررسی رویکرد نظام ایران باید بین لوکوموتیو و راننده آن تفاوت گذاشت. راننده واقعی لوکوموتیو در ایران در شرایط کنونی نه جواد ظریف و نه امثال او هستند. راننده اصلی همان قاسم سلیمانی و فرماندهان امنیتی و نظامی هستند . به گزارش یکی از نشریه های آمریکایی، سلیمانی فرماندهی سپاه قدس را در پانزده سال گذشته در دست دارد. او مسئولیت صدور انقلاب و حمایت از تروریست ها و جنگ های برون مرزی ایران را بر عهده دارد. سلیمانی استاد تبلیغات رسانه ای هم هست. عکس ها او در جبهه های نبرد در منطقه منتشر می شود تا بدین وسیله همه متقاعد شوند که او است که مهره های شطرنج خاورمیانه را کنترل می کند. این فرد رهبر واقعی ایران است.
اگر روحانی و ظریف واقعا میانه رو و اصلاح طلب بودند و کنترل امور را به عهده داشتند اوضاع کنونی ایران متفاوت بود. حالا که پنج سال از ریاست جمهوری روحانی گذشته سیاست تنش زدایی غربی ها با ایران که با هدف «رام کردن» حکومت درپیش گرفته شد هیچ خیری برای عامه مردم ایران به ارمغان نیاورد.
ایران بعد از برجام بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار عایدش شد اما با نگاهی به بودجه ایران در سال بعد از امضای برجام متوجه می شویم که این پول ها خرج مدارس و راه ها و بیمارستان ها نشد. بنابراین، اینکه مردم ایران در سال جاری به خیابان ها ریختند و خواستار بهبود شرایط معیشتی و توسعه کشور شدند جای تعجب ندارد. مردم حق دارند بپرسند که این پول های بعد از برجام کجا رفته است. ما شاهد افزایش قابل توجه سهمیه سپاه و سپاه قدس در بودجه دولت بعد از برجام بودیم. آمارهای در دسترس درباره بودجه رسمی دولت نشان می دهد که بودجه دفاعی کشور از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۷ با افزایش ۷۱ درصدی از ۹.۲۹ میلیارد دلار به ۱۵.۹ میلیارد دلار رسیده است. آمارها حاکی از این است که بودجه نظامی کشور پارسال به ۱۹ میلیارد دلار افزایش پیدا کرده است.
مردم ایران ملت با تمدن و فرهیخته ای هستند و به تاریخ باستان خود افتخار می کنند. آنها به دنبال برخورداری از زندگی و‌ آینده بهتری هستند و ما نیز همین آرزو را داریم. اما همچنانکه جناب آقای ولیعهد شاهزاده محمد بن سلمان هم تاکید کردند حکومت ایران بعد از امضای برجام حتی یک سرمایه گذاری کلان در بخش غیر نظامی یا توسعه در ایران انجام نداده است.
تاریخ گاهی أوقات تکرار می شود اما بنده به این موضوع فکر می کنم که چنانچه ما امروز مسیر تحولات تاریخی را تغییر نداده و از جنگ های خانمان سوز و از تکرار رویدادهای تلخ ۱۹۳۸ که یک نسل را گرفتار خود کرد جلوگیری نکنیم تاریخ نگاران آینده درباره ما چگونه قضاوت خواهند کرد.
 حدود هشت دهه پیش، غربی ها در نشست مونیخ به رویکرد امتیازدهی و دلجویی از آلمان نازی روی آورند اما اشتهای توسعه گری نازی ها سیری ناپذیر بود. حالا هم ما دوباره با دو گزینه روبرو هستیم: یا باید به امتیاز دهی و دلجویی از یک رژیم جنایتکار متوسل شد و یا اینکه با قاطعیت به مقابله با شر و توسعه گری پرداخت.
ما می بینیم که امروز گروهی هستند که از رویدادهای تاریخی عبرت نگرفتند و این موضوع را مطرح می کنند که باید برجام را حفظ کرد. اما حفظ برجام به معنای این است که ایرانیان دوباره منطقه را بازیچه دست خودشان کنند. علاوه براین، برجام مشکلات منطقه را حل نکرد. رویکرد حکیمانه و اخلاق مدارانه این است که باید به ایران فشار آورد و به مقابله با حکومت پرداخت تا رفتارش را اصلاح کند.
چنانکه جناب آقای ولیعهد بارها و بارها عنوان کردند مقابله با نیروهای تجاوزگر در کوتاه مدت بسیار هزینه بردار است اما این رویکرد تنها سیاست راهبردی واقعی به منظور جلوگیری از افزایش تنش و تهدیدهای خطرناک و تبدیل آنها به کشمکش های خونبارتر و مرگبارتر است.  من هم از اظهارات جناب ولیعهد در نشست خود با مکرون رییس جمهور فرانسه حمایت می کنم. او گفت «توافق سال ۱۹۳۸ را تکرار نمی کنم چه اینکه این معاهده بعدها منجر به جنگ جهانی دوم شد.»
سیاست دلجویی باعث می شود تا کشورهای منطقه در قوانین و مقررات بین المللی به عنوان کشورهای غیر قابل اعتماد معرفی شوند. آنگاه، کشورهای منطقه درک می کنند که به کارگیری شبه نظامیان در جنگ های نیابتی ممکن است به عنوان ابزار موثر در سیاست خارجی مطرح شود چرا که جامعه جهانی هیچ اقدامی برای جلوگیری از این اقدامات در پیش نمی گیرد. بیم روزی را دارم که دیدگاه کشورها تغییر کند و همه با این شرایط و واقعیت تازه کنار بیایند. واقعیتی که منطقه و جهان را به سوی شرایط بدتری سوق می دهد.
 نمی توان دیگران را به عنوان مقصر معرفی کرده و دست روی دست گذاشت و منتظر بهبودی اوضاع بود. اجرای رویکرد قاطعانه برای مهار رژیم و اقدامات خصمانه اش باعث می شود تا رژیم دست از این رفتارها بردارد وگرنه تنها حرف زدن که فایده ای ندارد.
باید جهانیان برای مقابله جدی و با اراده با حکومت ایران در کنار ما بایستند و باید حکومت ایران بفهمد که در صورت تداوم نقض قوانین بین المللی و مداخله گری در امور کشورهای همسایه باید تاوان آن را بپردازد. باید تحریم های اقتصادی و دیپلماتیک و اقدامات تنبیهی در پیش گرفت و همه گزینه ها را «روی میز» گذاشت تا بتوان قدرت و تاثیر دیپلماسی را حفظ نمود. در این راستا، باید از نهادهای حکومتی در کشورهای منطقه -یمن و عراق و دیگر کشورها- حمایت کرد چرا که این کشورها درگیر نبرد با کارگزاران تروریستی ایران هستند.
پیشرفت و رشد و شکوفایی در منطقه تنها در پرتو چنین رویکردی به نتیجه می رسد. سعودی به نوبه خود به تعهداتش برای مقابله با پلیدی ها عمل می کند. ما در شرایط کنونی به دسترسی به بیشترین تعداد شرکا نیازمندیم.
این یادداشت به طور همزمان در روزنامه عرب نیوز منتشر می شود