تظاهرات کننده مصری - عکس از گتی ایمجز

تظاهرات کننده مصری – عکس از گتی ایمجز

اگر انقلاب را پدیده¬ ای اجتماعی بدانیم که منجر به تغییر و تحول ریشه ای و اساسی در زمینه¬های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ایدئولوژیکی یک جامعه با حضور و مشارکت مردم می شود، آنچه در مصر رخ داد، نه فقط موجب تغییر ارزش های مسلّط نشد، بلکه به جز تغییر در راس سیستم سیاسی و ارمغان برخی آزادیهای سیاسی، تغییر بنیادین و ریشه ای در زمینه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی حاکم را در پی نداشت. بر همین اساس جمعی بر این باورند که سرنگونی مبارک در مصر را صرفا می توان پایان یک دوره تلقی کرد. دورانی که برخی مختصات آن همچون دور کردن نهاد نظامی از عرصه سیاسی، پایان ریاست جمهوری نظامیان و ریاست جمهوری یک غیر نظامی برای نخستین بار در تاریخ این کشور را رقم زد.

فهمی هویدی، نویسنده مصری در تبیین دستاوردهای دو سال گذشته معتقد است «تحولات مصر، جهان عرب را از مرحله مقاومت در برابر استعمار به مقاومت در برابر استبداد و ظلم اجتماعی سوق داد… در بعد خارجی، مصر از ائتلاف با اسراییل علیه مقاومت فلسطین خارج شد و موضعش در قبال گروههای مقاومت، مستحکم تر و شفافتر شد. در داخل، آزادیهای عمومی و سیاسی افزایش یافته تا جایی که تظاهرات حتی مناطق اطراف دادگاه قانون اساسی، شهرک تولیدات فرهنگی و ریاست جمهوری را فراگرفت…مردم دریافتند که نه بخشی از جامعه بلکه شریک اصلی در وطن هستند.»

به رغم آنچه برشمرده شد، ولی ظلم و بی عدالتی، عدم پاکسازی نهادهای دولتی و فساد بجا مانده از نظام سابق،همچنان پابرجا باقی ماند. وعده های اقتصادی از جمله تعیین حداقل و حداکثر دستمزد، بهبود سطح آموزش و قصاص جنایتکاران محقق نشد…و اینها به نارضایی ها دامن زد. به این ترتیب اگرچه در روزهای نخست سرنگونی رژیم مبارک، با توجه به شور و نشاطی که این اتفاق ایجاد کرد، عبارت انقلاب در مورد تحولات مصر مورد استفاده قرار گرفت، ولی بتدریج باتوجه به عدم تغییر اساسی و بنیادین در ارزشهای حاکم و نهادهای مستقر از یکسو، افزایش مخالفتها به خاطر برخی اقدامات اقتدارگرایانه مرسی و اخوان المسلمین، مفاهیم دیگری همچون «دوران پس از دیکتاتوری» یا «انقلاب نیمه تمام و ناقص» برای تحولات مصر بعد از مبارک بیشتر مورد توجه واقع شد.

به این ترتیب بتدریج جمعی به این باور رسیدند که آنچه در مصر رخ داد، انقلابی کامل نبود، نه فقط ازین جهت که بعد از سرنگونی مبارک، شورای نظامی متشکل از همان افرادی که در دوران مبارک در مصدر کار بودند، قدرت را در دست گرفتند، بلکه بدین خاطر که تحولاتی که انتظار آن را داشتند ، در صحنه عمل رخ نداد. به این ترتیب درحالیکه در ابتدا مردم خواهان کناره گیری نظامیان از قدرت بودند، با گذشت زمان هم بر تقاضاهای آنان و هم بر جمع مخالفین اضافه شد و بدانجا رسید که در دومین سال شروع خیزش مردم، دهها نفر در شهرهای مختلف، با موضوعی که ارتباط چندانی به خواسته های سیاسی و اقتصادی آنها نداشت، کشته و زخمی شدند و این نشانه بحرانی بود که با یک جرقه شعله ور شد. گویی مردم فقط بدنبال یک بهانه بودند.

برای اینکه به یک حمع بندی برسیم، ضروریست نگاهی کوتاه به تحولات این چند روز داشته باشیم:

یک- جمعی از مردم در روز جمعه گذشته، به مناسبت دومین سالگرد خیزش مردمی در میدان تحریر و برخی نقاط دیگر کشور جمع شدند که این حضور به درگیریهای پراکنده ای منجر و به زخمی شدن تعدادی انجامید. در همین روز گروهی به نام «مجموعه سیاه» یا «بلک بلوک» در میان تظاهر کنندگان مصر با پیراهن و نقاب سیاه و با شعار مقابله با نظام حاکم حضور یافت. شعار اعضای مصری «بلک بلوک» در اینترنت این بود: «تظاهرات مسالمت آمیز از بین رفت و دیگر برنمی گردد» . این جمع در برخی نقاط دست به حمله، تخریب و آتش سوزی زدند.

در ادامه تظاهرات روز جمعه، موج جدید اعتراضات زمانی به وقوع پیوست که روز شنبه دادگاهی ۲۱ نفر را به دلیل نقش داشتن در کشته شدن ۷۴ نفر در جریان درگیری‌هایی که سال گذشته بعد از یک مسابقه فوتبال در پورت سعید رخ داد، به مجازات اعدام محکوم کرد. در جریان این اعتراضات تعداد ی کشته وزخمی شدند.

دو- رییس جمهور مصر در پی موج جدید خشونت‌ها در استان‌های سوئز، پورت سعید و اسماعیلیه، به مدت سی روز حالت فوق العاده اعلام کرد. بدنبال صدور این حکم از سوی مرسی، هزاران تن از ساکنان سه استان مذکور با برپایی تظاهرات با سر دادن شعارهایی کناره‌گیری مرسی از قدرت را خواستار شدند.

سه- دولت مصر برای برقراری آرامش در این کشور با تصویب لایحه ای، اختیار بازداشت غیرنظامیان را به ارتش واگذار کرد که بر اساس آن به نیروهای مسلح اجازه داده می شود برای کمک به پلیس در برقراری آرامش،غیرنظامیان را بازداشت کنند. اختیار بازداشت غیرنظامیان توسط ارتش پس از آن به ارتش داده شد که تعداد کشته شدگان اعتراض ها در مصر طی چند روز اخیر به بیش از پنجاه تن رسید.

چهار- مرسی در کنار برخورد با نا آرامی ها، بر لزوم گفتگو با برخی رهبران مخالفین( و نه همه آنها) تاکید کرد و از انها خواست تا در نشستی که در روز دوشنبه نهم بهمن برگزار می شود شرکت کنند. ولی جمعی از آنها انجام گفتگو را رد کردند.

پنج- در پی اعتراض‌های مردمی به اعلام حالت فوق العاده در سه استان‌مصر، رئیس‌جمهوری این کشور با عقب نشینی از موضع پیشین خود، تصمیم‌گیری در این خصوص را به استانداران استان‌های مذکور واگذار کرد.

شش- دو روز پیش(سه‌شنبه ۱۰ بهمن) عبدالفتاح السیسی، وزیر دفاع مصر ضمن تاکید بر اینکه ارتش “به عنوان ستون پایه‌های کشور قدرتمند خواهد ماند”، هشدار داد تداوم کشمکش میان نیروهای سیاسی و اختلافات‌شان درباره مدیریت کشور می‌تواند به فروپاشی کشور و سقوط دولت منجر شود و نسل‌های آینده را تهدید کند. ناتوانی از حل بحران مصر می‌تواند به عواقب شدید منجر شود اگر نیروهای سیاسی اقدامی برای آن صورت ندهند. مشکلات سیاسی، اقتصادی، امنیتی و اجتماعی تهدیدی را برای امنیت و ثبات کشور به وجود خواهند آورد. تلاش‌ها برای تضعیف ثبات نهادهای دولتی امر خطرناکی است که به امنیت ملی و آینده کشور آسیب وارد می‌کند.

این اظهارات را ضمن اینکه می توان اخطاری به تمام نیروهای سیاسی مخالف در عدم توجه به امنیت کشور قلمداد کرد، در عین حال بعنوان نشانه ای از ایفای نقش تاریخی ارتش در معادلات سیاسی مصر نیز قابل تفسیر است.

هفت- در پی اعلام خطر وزیر دفاع، محمد البرادعی و عمرو موسی از رهبران جبهه نجات ملی خواستار آغاز گفت‌وگوی فوری با مرسی خواستار شدند.

هشت- رییس جمهور مصر که قرار بود در ادامه سفر به آلمان، به فرانسه نیز سفر کند، سفر خود به پاریس را به تعویق انداخت و از مدت سفرش به آلمان نیز کاست.

نه- ایمن نور ، رئیس حزب «غد الثوره» مصر، درباره بروز جنگ داخلی در کشورش هشدار داد. و گفت: بحران اکنون به حدی رسیده است که ما را به سوی کشمکش داخلی و تهدید به جنگ داخلی می کشاند.

از مجموع آنچه بعنوان بخشی از تحولات اخیر مصر برشمرده شد بر می آید که تحولات مصر وارد مرحله جدیدی شده است. مرحله ای که گسست اجتماعی گسترده ای را به نمایش گذاشته، نگران کننده است. یک طرف این شکاف اجتماعی- سیاسی شامل گروههایی است که انقلاب را تمام شده دانسته، در پی تقسیم و تثبیت قدرت و ایجاد نهاد‌های جدیدند. طرف مقابل که انقلاب را نیمه تمام و ناقص می دانند و معتقدند انقلاب آنها توسط اخوان و سایر اسلامگرایان ربوده شده است. این گروه عمدتا شامل گروههای لیبرال، سکولار، چپ و جوانان شش آوریل و بسیاری که از انقلاب سهمی نبرده اند، می شود. برخی حتی از اعتراضات اخیر، تلقی بروز انقلاب احتمالی علیه محمد مرسی رئیس جمهور و اخوان المسلمین داشته اند.

اگر گفته های موافقان و مخالفان از مردم عادی گرفته تا سیاستمداران مصری طی روزهای اخیر دنیال شود، این گسست عمیق در بین اظهارنظرها قابل مشاهده است.

با توجه به آنچه گفته شد، تحولات اخیر مصر را که در دومین سالگرد خیزش مردم در این کشور رخ داد، در قالب هر عبارت و مفهومی تبیین کنیم؛ اعم از ادامه، اصلاح و تکمیل انقلابی نیمه تمام و ناقص؛ انقلابی جدید؛ درخواست اصلاح؛ اعتراضات کور؛ شروع جنگ داخلی؛ شورش بی فرجام؛ ناکارامدی یک دولت بی تجربه در مدیریت جامعه؛ و یا فرصت طلبی مخالفین برای سوء استفاده از شرایط کشور، یک نکته مهم مشترک در بین همه به چشم می خورد و آن هراس رو به گسترش از وقوع اتفاقاتی غیرقابل کنترل در این کشور است، که جرقه این اعلام خطر توسط وزیر دفاع مصرزده شد، با درخواست گفتگوی فوری برادعی و موسی ادامه یافت و با سفر نیمه تمام مرسی تایید شد.

امروز حوادث خونین سوریه بعنوان ویترینی از قساوت و خشونت طرفین درگیر و رنج میلیونی مردم این کشور، در پیش روی دولت، ارتش و گروههای سیاسی مختلف مصر است. تردیدی نیست که اگر اضلاع مختلف بحران در مصر توجه لازم به مهار بحران، اصلاح امور و حفظ نظم و امنیت در کشور به خرج ندهند، بعید نیست که شرایط سوریه در مصر تکرار شود و انقلابی که نماد مسالمت بود، در میان نسلهای آینده بعنوان سمبل جهل و بی تدبیری تلقی شود.