حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان در حال سخنرانی - عکس از اسوشیتدپرس

حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان در حال سخنرانی – عکس از اسوشیتدپرس

یکی از معدود مزایای قابل اشاره در سیاست لبنان – در مقایسه با وضعیت سایر کشورهای عربی همسایه آن- این است که در این کشور همه چیز واضح و آشکار است. مردم لبنان امروز به تئوری توطئه خوگرفته اند حتی وقتی توطئه ای در کار نباشد. پیشرفت های صورت گرفته توسط دولت اسلامی عراق و شام (داعش) در غرب و شمال عراق که به تسخیر موصل و جابه جایی جمعیت مسیحی در منطقه و اعلام تشکیل یک خلیفه گری منتهی شد، تأثیرات قابل توجهی بر صحنه سیاسی لبنان داشته است.

برای شروع باید گفت که لبنان به رغم خواسته اش خود را درگیر یک جنگ می بیند، درگیر جنگ بشار اسد رییس جمهور سوریه، که پروژه کوچک خود را در سوریه اجرا می کند، پروژه ای که به نوبه خود بخشی از یک پروژه خطرناک تر و بزرگ تر منطقه ای است. درحالی که این پروژه بزرگ تر از بالا اعمال می شود جایی برای تردید یا اعتراض، باقی نمی ماند، اگر تردید و اعتراضی وجود داشته باشد؛ چرا که یک طرف کلیدی لبنان یعنی حزب الله درگیر جنگ سوریه است.

درگیری عمومی آن، همانطور که همه به خاطر می آورند با دستاویزهای متنوعی صورت گرفته است. نخستین دستاویز این بود که دفاع از روستاهایی را در دستور کار قرار داده بود که افرادی تبعه لبنان در آن سوی مرز شمالی و شمال شرقی سوریه در آنها سکونت داشتند. وقتی که این کار به پایان رسید، دومین دستاویز نیز ظاهر شد. این بار حزب الله از اماکن مقدس شیعی دفاع می کرد، درحالی که حیطه مداخله خود را برای پوشش دادن شهرهایی در استانهای حلب و ادلب گسترش داده بود.

سپس جنگ مقدس براساس فرضیه اولیه دور کردن گروه های تکفیری که تهدیدی به امنیت ملی لبنان محسوب می شود، تبدیل به جنگی دفاعی، انحصاری و الزامی شد. گستره عملیات به قدری گسترده شد که کوهستان قلمون در استان ریف دمشق را نیز در برگرفت. در عمل، این امر منجر به تسخیر شهر لبنانی سنی نشین عرسال و چند شهر رو روستای دیگر در شمال بقاع شد که ده ها هزار نفر از پناهندگان عمدتا سنی سوریه در آن زندگی می کردند.

قانون اساسی مکتوب لبنان تنوع فرقه ای و دینی را مقدس و گرامی می دارد، از این رو لبنانی ها را نمی توان به سادگی با شعارهای پوچ و نامعتبری چون حفظ فاصله خود از بحران سوریه آن هم زمانی که حزب الله به صورت آشکار در کنار سربازان دولت سوریه می جنگد، راضی کرد. رژیم فرقه گرای اسد مدتهاست که مدعی شده است تا آخرین نفس سکولار باقی می ماند. این درحالی است که اگر رژیم سوریه واقعا سکولار بود در وهله اول هیچ قیام مردمی علیه بی عدالتی های آن شکل نمی گرفت. البته این امر پیش از آن است که قیام های مردم توسط نیروهای فرقه ای به یغما رود و از روند اصلی خارج شود. در این فرآیند، کل وضعیت مقدمه ای را برای یک اپیزود بلند یعنی جنگ فراهم کرده بود، جنگی که از مدتها پیش در کمین منطقه نشسته بود.

امروز لبنان برای رو به رو کردن حزب الله با حقیقت بسیار ضعیف است و این ضعف دست کم با ابزارهای ذکر شده در قانون اساسی و قانون بین المللی قابل بیان است. حتی اگر بپذیریم که شعارهای «مقاومت» حزب اهداف شریفی را دنبال می کند، بسیاری از لبنانی ها دیگر تصور نمی کنند که این گروه شبه نظامی یک نهاد سیاسی مشروع باشد.

صرف نظر از این که آیا عبارت «مقاومت» هنوز معتبر باشد یا خیر، کشور لبنان به طرف ضعیف تر در معادله نامتعادل داخلی تبدیل شده است چرا که تصمیم حزب الله برای جنگ سال ۲۰۰۶ علیه اسراییل بدون تأیید دولت همراه بود. علاوه بر این حزب الله سلاح های خود را به سمت داخل لبنان هدف گرفته با این تصور که بتواند به انتقام جویی سیاسی خود ادامه دهد و هنوز نیز مصرانه سعی دارد سلاح های خود را براساس یک موافقت ملی که دیگر وجود ندارد حفظ کرده و نگاهداری کند.

از این رو درحالی که سوریه درحال تکه پاره شدن است، عراق دچار خونریزی شدید شده و اسراییل از طریق جنگ جدید خود علیه غزه مصرانه به دنبال تخریب و مشروعیت زدایی تشکیلات خودگردان فلسطین است، لبنان از این امر واهمه دارد که هنوز بدترین اتفاق رخ نداده است. درگیری سوریه بهتر از هرزمان دیگری هویت واقعی حزب الله ، ماهیت وفاداری، اولویت ها و نقش آن را در دنبال کردن منافعی بسیار بزرگتر از منافع لبنان نشان داد.

در این میان سرعت مشکوکی که داعش براساس آن در عراق و سوریه گسترش یافته و بیرون کردن مسیحیان عراقی، اقدامی بی سابقه در تاریخ خاورمیانه مدرن، و ظاهر ساختگی شعارهای اسلامی نشان می دهد که شرایط مسیحیان در منطقه نیازمند تحلیل و تعمق بیشتری است.

امروز ما همچنین شاهد شکل گیری تراژدی جدیدی در غزه هستیم که من تصور می کنم تحت هیچ شرایطی نمی توان آن را نوعی تصادف قلمداد کرد. جنگ ها بدون هدف سیاسی رقم نمی خورند. در حقیقت رهبری کنونی اسراییل به صورت واضح با آشتی تشکیلات خودگردان فلسطین و حماس مخالف است. بنابراین، از بین بردن تشکیلات خودگردان در میان مهمترین منافع اسراییل قرار گرفته است.

هرگونه توافق آتش بس بلند مدت بین حماس و اسراییل به نوبه خود به عنوان یک پیروزی باشکوه اعلام می شود، درست مثل شرایطی که در سال ۲۰۰۶ توسط حزب الله اعلام شد، این امر ممکن است نشان دهنده یک ضربه مهلک به صورت تشکیلات خودگردان فلسطین باشد.

سقوط احتمالی تشکیلات خودگردان فلسطین و اعلام پیروزی از سوی حماس در اردوگاه پناهندگان فلسطین در لبنان به ویژه در اردوگاه پناهندگان عین الحلوه در صیدا به عنوان بزرگترین شهر سنی در بخشهای جنوبی شیعه نشین منعکس خواهد شد. جرقه های آنچه در موصل رخ داد و شهرهای مسیحی اطراف آن در عراق پس از حمله به شهرهای مسیحی سوریه چون معلولا تأثیر منفی روی صحنه سیاسی لبنان خواهد گذاشت.

علاوه بر این وضعیت دو قطبی که بین شیعیان و سنی های منطقه به وجود آمده تاجایی که به لبنان مربوط است تأثیر منفی خود را اعمال کرده و به ایجاد روحیه جنگ طلبی رادیکال در کشور منتهی شده است. این امر دربرگیرنده ظهور شیخ احمد السیر در صیدا و چندین گروه نظامی در طرابلس است و احتمال تبدیل شدن بیروت را به بستری برای رشد اسلام گرایان فراهم کرده است.

پاک کردن صورت مسئله به حل آن کمک نمی کند و زمان واژگان مودبانه و مهربانانه گذشته است. میانه روی سنی ها همچنان که جنبش آینده لبنان نشان داده است به رغم تردید سیاسیش باید تا حدی از سوی طرف شیعه نیز نشان داده شود. این امر از اهمیت ویژه ای برخوردار است چرا که برخی از مسیحیانی که با محور تهران – دمشق ارتباط دارند، در حرکت انتحاری خود به داخل این ورطه مصرانه عمل می کنند.

سعد حریری رهبر جنبش آینده لبنان هفته گذشته از طرحی خبر داد که طی آن لبنان با انتخاب رییس جمهوری برای جمهوری از مصونیت برخوردار می شود. از آنجا که موضع حزب الله شناخته شده است، این بار نوکران مسیحی حزب الله با این ابتکار عمل مخالفت کردند ، آنها این طرح را در تضاد با تعهد عمیق خود به ائتلاف ضد سنی اقلیتها توصیف کردند. تمام این نشانه ها بدین معناست که وضعیت در لبنان بار دیگر وضعیت معلق بودن بین زمین و آسمان است.