یمن: رقص روی سر مارها

ویکتوریا کلارک

انتشارات دانشگاه ییل ۲۰۱۰

کتاب یمن: رقص روی سر مارها آنقدر جالب است که اگر شروع به خواندن آن کنید برای تمام کردن آن تا صبح بیدار خواهید ماند. ویکتوریا کلارک، نویسنده بریتانیایی آن که در صنعا متولد شده است، یک مسئله ریاضیاتی غیرقابل حل توسط افکار غربی برای خوانندگان طرح می نماید. با این حال، این مسئله ریاضیاتی غیرقابل حل از نوعی است که خواننده از تلاش برای حل آن دست نخواهد کشید، تمامی اذهان پرسشگر را دست می اندازد تا نگاهی عمیقتر به چشم انداز اجتماعی و سیاسی حیرت انگیز کشوری با تاریخی غنی اما آکنده از درد و رنج یعنی یمن داشته باشند.

یمن که در وهله نخست بیش از حد پیچیده اما به نحوی غم انگیز ابتدایی و توسعه نیافته به نظر می رسد، کشوری است که در تمام مراحل تاریخ خود ناگزیر جهت بقای خود همواره در جنگ بوده است. در سال ۲۰۱۲، هیچ کس نمی داند سرنوشت این کشور چیست.

شرایط امروز یمن انعکاس دهنده گذشته غالبا آکنده از خشونت و تفرقه قبیله ای، نبردهای دینی متعصبانه که همواره در خاک آن در جریان بود، جنگ های خونین برای یکپارچه سازی و جدایی طلبی، شکل گیری اندیشه جهادی و فقر این کشور به لحاظ منابع طبیعی می باشد.

این کتاب را کلارک مبتنی بر سلسله وقایع زمانی نوشته است و آن را می توان هم تا حدی سفرنامه و هم تا حدی کتاب تاریخی دانست که در آن داستان مردم یمن – ترکیبی از قبایل و مذاهب – را از طریق مشاهدات نزدیک و ملاقات های رودرو با مقامات دولتی، مجرمان تحت تعقیب، جهادیون منصرف شده، دوستان و افراد تحصیل کرده و بر بستری از وقایع تاریخی نوشته است که خواننده را تا عصر حاضر به پیش می آورد. وی در کتابی که به شکل گلچین از عکس ها و مطالب، حکایات کوتاه، لطیفه ها و اشعار خواندنی ارائه کرده است، به سختی اجازه نفس کشیدن به خواننده در میان لحظات دشوار و طاقت فرسای تاریخ کشور می دهد. تسلط کلارک بر سوژه خود به وی امکان داده است تا به سبکی جدی اما در عین حال روان بنویسد که سبب می شود تمامی خوانندگان با هر سطحی از اطلاعات و هر پیشینه ای نسبت به اطلاع از دنیای یمن علاقه مند گردند.

کلارک که کتاب خود را با فتح یمن توسط عثمان در سال ۱۵۳۸ شروع می کند، به شرح موارد متعدد تلاش های ناموفق قدرت های خارجی و در راس آنها بریتانیا و مصر جهت حکومت بر یمن می پردازد. کلارک معتقد است عدم امکان تسلط و مطیع ساختن یمن در طول زمان به لطف “قبایل شمالی کاملا متخاصم و زمین های بی ارزش کشور” بوده است و در ابتدای کتاب خود عنوان می دارد “این کشور بجز موقعیت استراتژیک آن در دهانه جنوبی دریای سرخ و نزدیکی آن به اماکن مقدسه اسلامی منفعت چندانی که سایر کشورها را برای اشغال آن ترغیب نماید نداشته است.”

کلارک معتقد است که قبایل کوهستانی زیادی (Zaydi) (مسلمان) در یمن نقشی بارز در عدم موفقیت کشور جهت مبدل شدن به کشوری پیشرفته داشته اند که عمدتا بواسطه سنت امروزه منسوخ امامت بوده است که در آن هر امام یا رهبر – که از میان نوادگان مستقیم حضرت محمد انتخاب می شده است – جهت حفظ قدرت خود، حمایت قبایل مسلحانه را به کار می گرفت. به این ترتیب، “هر امام در تفرقه اندازی و حکمرانی، کنترل رقبا و ایجاد جوی از ناامنی و بدگمانی دائمی و مزمن خبره می بود.”

در دهه های قبل از حوادث یازده سپتامبر، دولت های خارجی که عمدتا یمن را بواسطه اهمیت موقعیت استراتژیک آن می پسندیدند، با تامین سلاح به جذب حمایت های قبیله ای پرداختند، رویه ای که کماکان هم در میان خود اهالی یمن و هم در میان قدرت های جهانی که به دنبال محدود ساختن دامنه گسترش جهادگری هستند، ادامه دارد.

در این سیستم ناکارآمد است که مفاهیم قدرت، عدالت و اجرای قوانین توسط یک دستگاه دولتی فعال جایگاهی ندارد، سیستمی که کماکان ادامه خواهد داشت.

حکومت ۳۳ ساله رئیس جمهور علی عبدالله صالح این سیستم را جاودانه ساخت و هر گونه امید پیشرفت را از کشور سلب کرد. صالح از این واقعیت چشم پوشیده بود که “دیگر بخش عمده ای از جمعیت یمن … خود را مردم قبیله ای نمی دانند” و این مسئله، به همراه دست و پا زدن یمن در دریای مشکلات – کمتر از یک درصد زمین های یمن قابل کشت می باشند، بیش از نیمی از جمعیت ۲۳ میلیون نفری یمن به گیاه مخدر قات (Qat) اعتیاد دارند، تقریبا نیمی از مردم آن بیسواد هستند، منابع آب و نفت ناچیز کشور به سرعت رو به پایان می روند و رده بندی آن به عنوان فقیرترین کشور عربی – عقب ماندگی کشور را سبب گردیده است.

هرچند کلارک کمتر به ارائه راه حل می پردازد اما موکدا توصیه می کند دولت های ذینفع در امور یمن مسئولیت اقدامات خود بویژه آن دسته اقداماتی که به فساد و خشونت های داخلی در کشور دامن می زنند، را بپذیرند. به عبارت دیگر، کمک های خود را معقولانه توزیع کرده و در رابطه با تامین اسلحه بیشتر جنبه احتیاط را در پیش گیرند.

سفر نویسنده به گذشته یمن به منظور طرح ریزی آینده آن به جایی جزء مسیری تودرتو که در نهایت به ناکجاآباد می رسد، منتهی نمی گردد. با این حال، همه می دانیم که هر مسیری در نهایت باید مقصدی داشته باشد. هر چه به سمت دورانی که سرانجام طولانی ترین حکومت یمنی به رهبری علی عبدالله صالح از قدرت کنار گذاشته شد، پیش می آییم، سوالی که همه از خود می پرسیم این است که “مقصد کجاست؟”

این کتاب ممکن است پاسخ صریح این سوال را داده یا نداده باشد، اما بی تردید می تواند به عنوان بستری اساسی جهت درک بهتر و عمیقتر دستیابی به پاسخ عمل کند.