عکس از خبرگزاری فرانسه

عکس از خبرگزاری فرانسه

در اوایل ماه جاری میلادی، مقاله ای به قلم فرانسیس فوکویاما در نشریه وال استریت جورنال منتشر شد. آن مقاله پس از آن به زبان عربی ترجمه و در چندین وب سایت خبری عربی نیز انتشار یافت و اوایل این هفته واکنش هایی را رقم زد. فوکویاما به مناسبت گذشت ۲۵ سال از انتشار مقاله مشهورش با عنوان “پایان تاریخ؟” این مقاله را با عنوان “در پایان تاریخ هنوز دموکراسی باقی است” نوشته و طی آن نگاه وسیعی به مفهوم دموکراسی داشته است.

این درحالی است که من با مقاله اخیر فوکویاما مخالفم؛ چرا که این مقاله تحت تسلط روشنفکری و تفسیر انتزاعی نوشته شده و ایده ها با لحنی مطلق گرا بدون ارائه استدلال منطقی و براساس تحلیل معقول و رویکرد جامعه ارائه شده اند.

این نکته هم قابل توجه بود که اکثریت رسانه های عرب از انتقال ایده ها و اندیشه های اصلی در مقاله فوکویاما بدون ارائه تحلیل یا تفسیر مسرور بودند. مقاله ای که در سراسر اینترنت و در بسیاری از وبسایتها منتشر شد و در سطح وسیعی مورد توجه قرار گرفت، با سکوت محتاطانه ای رو به رو شده است.

با این اوصاف، ایده های مطرح شده در این مقاله باید ایجاد بحث، مباحثه و گفتگو و حتی ایجاد اختلاف می کرد. فوکویاما در کتاب خود با عنوان “پایان تاریخ و آخرین انسان” که در سال ۱۹۹۲ منتشر شده این نظریه را پایه گذاری کرد که تاریخ با دموکراسی لیبرال خاتمه می یابد. در اصل وی اعتقاد دارد که پایان جنگ سرد نشان دهنده پایان رژیم های غیر لیبرال و غیر دموکرات استبدادی بود.

این درحالی است که وی در آخرین مقاله خود تصریح کرده که دموکراسی هنوز به زمان نیاز دارد و هیچ روندی چون انتقال سریع به سمت دموکراسی وجود ندارد. وی در این زمینه به بهار مردمی انقلاب های سال ۱۸۴۸ اروپا اشاره کرده و اظهار داشته است که دموکراسی برای محکم کردن پای خود به ۷۰ سال دیگر زمان نیاز دارد.

فوکومایا معتقد است که دنیا درحال حاضر یک رکود جهانی دموکراتیک را تجربه می کند؛ تا این جا به نظر می رسد که مقاله وی از نظر منطقی پیشرفت خوبی دارد، اگرچه موضع وی درباره بهار عربی و ادعای وی درباره دموکراسی در تونس از نظر مردم این کشور تملق آمیز به نظر می رسد و کاملا با دیگر ایده هایی که وی در این مقاله مطرح می کند ناسازگار است.

وی مدعی شده است که به نظر نمی رسد دموکراسی واقعی هیچ کجا غیر از تونس به عنوان کشوری که همه چیز از آنجا آغاز شد شکل بگیرد. علاوه بر این، به نظر می رسد که این موضع مخالف تمام ایده هایی است که فوکویاما به طور معمول براساس آن شناخته می شود. ایده های وی را به طور کلی می توان با عبارت اجتناب ناپذیربودن دموکراسی توصیف کرد.

در حقیقت به نظر می رسد که فوکویاما از روی عمد تأثیر “رکود دموکراتیک” را در کشورهای مهم و همچنین در دموکراسی های نوظهور عربی نادیده گرفته است. حقیقت این است که این رکود خود یک مانع نمادین و سیاسی برای این کشورهای عربی است.

گذشته از این سوال اینجا است که چرا فوکویاما دموکراسی را منحصرا مرتبط به بهار عربی می داند و مسیر اصلاحاتی را که چندین کشور عربی و اسلامی درحال حاضر طی می کنند را نادیده می گیرد؟ همچنین قضاوت انحصاری فوکویاما درباره این که بهار عربی به شکل گیری هیچ دموکراسی واقعی منتهی نخواهد شد به نظر عجولانه می رسد و در تناقض با استدلال وی که دموکراسی نیازمند زمان است و انقلاب موجب انتقال سریع به سمت دموکراسی نمی شود قرار می گیرد.

مقاله فوکویاما با درک منفی از جهان عرب اشباع شده است که در آن میان می توان به این موضوع اشاره کرد که وی اعتقاد دارد محیط جهان عرب با مفهوم دموکراسی سازگاری ندارد. وی پدیده تروریسم را فراموش کرده است، موضوعی که کشورهای عربی و اسلامی از آن رنج می برند و یکی از دلایل مهم “رکود دموکراتیک” در کشورهایی است که ریشه های عمیق دموکراتیک دارند اما در این کشورها امنیت ملی نیازمند فداکاری در زمینه آزادی های فردی است.

بگذارید اکنون به بررسی اظهارات فوکویاما درباره تونس بپردازیم که وی آن را تنها کشوری می داند که بهار عربی در آن رخ داده و دموکراسی واقعی در آن ظهور خواهد یافت. اول، تونس را نمی توان به عنوان یک مورد استثنائی در تاریخ دموکراسی درنظر گرفت. بنابراین دموکراسی تونس نیز چون سایر کشورهای عربی براساس تصدیق فوکویاما و چون اروپای سال ۱۸۴۸ نیازمند زمان است.

من همچنین وسعت بحث درباره ” دموکراسی واقعی” را در پرتو این حقیقت که دموکراسی مهمترین دستاورد، مشارکت سیاسی و پلورالیسم، هنوز در مراحل اولیه بوده و فاقد برخی از عناصر بنیادینی است که تضمین کننده این دستاوردها در دراز مدت باشد، زیر سوال می برم.

من اعتقاد دارم که تفسیر فوکویاما براساس واقعیت هماهنگی سیاسی است که درحال حاضر در تونس وجود دارد، این هماهنگی به واسط چندین داخلی و خارجی ایجاد شده است. تمایز بسیار بزرگی بین توافق سیاسی از یک سو و توافق تاریخی بین بازیگران سیاسی در تونس پس از انتخابات از سوی دیگر وجود دارد. بنابراین هرگونه بحثی درباره یک سیستم سیاسی دموکراتیک واقعی می تواند نتیجه توافق تاریخی باشد که هنوز در تونس رخ نداده است. به این معنا که فاز انتقال دموکراتیک درتونس هنوز شکننده و نیازمند حمایت است.

اندیشه های اصلاح شده فوکویاما خط بطلان کیفی و مغرضانه روی اندیشه های مطرح شده وی در کتاب “پایان تاریخ و آخرین انسان” و به خصوص مفهوم ماهیت غیرقابل اجتناب دموکراسی است.

۲۵ سال پس از انتشار این مقاله که منتهی به چاپ این کتاب مهم شد و بیش از سه سال پس از آغاز بهار عربی، آیا ما هنوز به سمت دموکراسی حرکت می کنیم؟