عمر شریف و فاتن حمامه در صحنه ای از فیلم « درگیری درون دره»

عمر شریف و فاتن حمامه در صحنه ای از فیلم « درگیری درون دره»

عمر شریف در سطح زندگی کرد. از دور مصری بود. در خارج اروپایی بود. یک ستاره بزرگ بدون تلاش بسیار بود. تحمل مسؤلیت پذیری را نداشت و از این چیزها ها فرار می کرد: ازدواج. خلاقیت هنری. رابطه با زمین. دوستی عمیق.

زیبایی و خوش اندامی او همه چیز بود، و برای آن هیچ تلاش اضافه ای نکرد. عمر شریف به شانس اجازه داد برای او و به جای او کار کند. و اجازه داد به جای او و برای او نقش ها را انتخاب کند. هنگامی که در سینما شانس او کاهش یافت، او را وسوسه کرد تا به قمار خانه ها و میخانه ها برود. دیگر به این فکر نمی کرد که یکی از مشهورترین ستاره های جهان است. به جای این که در حضور بزرگ ترین کارگردانانی بماند که او را پسر سینمای جهان ساختند، هم نشینی با قماربازان و پیشگامان قمار را انتخاب کرد. در قمار نه تنها دارایی خود را از دست داد، بلکه جایگاه و شهرت خود را نیز از دست داد. نقش هایی را پذیرفت که به شهرت او، لطمه زد، و گاهاً توهین آمیز به عرب ها بود. اما او دیگر غرق شده بود و خیس شدن چیز چندان مهمی نبود.

پس از آن که شکست او در مقابل خودش بزرگ شد، تصمیم گرفت مانند یک اسب پیر به تنهایی به مصر باز گردد. مردی که به زندگی در هتل ها و یکنواختی و انزوای آن ها عادت کرده بود، به دور از مسؤلیت های خانه به زندگی در هتل ادامه داد. به جای خانه پانسیون را انتخاب کرد. اما مصر، که در دوران جوانی آن را ترک کره بود، دیگر در انتظارش نبود. و دیگر برای مصر چیزی جز نامی از گذشته نبود. درخشش و تابش خود را از دست داد. به جای اینکه به کشور مهد خود باز گردد. خود را در غربتی یافت که چیزی غیر از خاطرات برای دادن به او نداشت. حتی سینما نیز نقش اولی نداشت که به او پیشنهاد بدهد، بنابراین به آنچه به او پیشنهاد شده بود راضی گشت.

زیبایی و خوش اندامی که به جای او بازی می کرد نیز در گذشته باقی ماند. بنابراین حتی جذابیت جادو کننده ای هم نمانده بود. این ستاره سرشناس، بسیار زودتر از موعد به زندگی هنری خود پایان داد. نتوانست ادامه دهد و به ایفای نقش های شایسته و مناسب برای دیگر مراحل عمر خود منقل شود؛ آن گونه که اکثر دوستان هالیوودی وی انجام دادند. مانند کریستوفر پلامر که مهم ترین نقش او در «صدای موسیقی» نبود، بلکه در «آخرین ایستگاه قطار» بود، هنگامی که شخصیت تولستوی را در آخرین نزاع ایفا کرد. این گهواره ای بود که معادل نیمی از فیلم های هالیوود در قرن گذشته بود.

عمر شریف اجازه داد دوستان وی پیشرفت کنند و خود زندگیش را در قمارخانه ها و هتل ها از بین برد. من از جمله میلیون ها نفری بودم که به او علاقمند بوده و او را تحسین می کردند و تنها به دلیل وجود داشتن نام او در فیلمی، به سینما می رفتند. برای گفتن آن چه عقیده دارم حقیقت است، عذر خواهی نمی کنم. هنگامی که او را ملاقات کردم، سفر رو به افول خود را آغاز کرده بود. یا بهتر بگویم، به زندگی سطحی چسبیده بود. با هیچ تلاش فرهنگی در جریان توجه و تماشای عمومی مردم قرار نمی گرفت، و به هیچ تلاش عملی برای بالا بردن سطح شهرت خود نیافزود. بر بالای میزهای قمار شناور ماند، هیچ گونه دوستی یا خانواده یا رابطه هنری که بتوان او را به آن یاد کرد، برای خود نساخت.

در این میان، فاتن حمامه به منظور حفظ رتبه «بانوی سینما»، هر روز تلاش می کرد. از کودکی تا هنگامی که به کما رفت، به مردم یاد آوری می کرد که او ساخته تلاش است، نه زاده شانس.

عمر شریف مردی است که همه چیز داد و تنها به دنبال ضرر و زیان بود.