فتح الله گولن عالم دینی اهل ترکیه-رویترز

فتح الله گولن عالم دینی اهل ترکیه-رویترز

لندن، الشرق الاوسط- قیام های عربی که از ابتدای شکل گیری تعجب همگان را برانگیختند، اکنون چهارمین سال خود را پشت سر می گذارند. رسیدن به یک جمع بندی راجع به این مسئله امروز همان قدر سخت است که چهار سال پیش نگاه دقیق به اتفاقاتی که نویدگر امید و نگرانی توأمان برای منطقه ای که در بحران فرو رفته، دشوار بود. به اعتقاد آن ها که نسبت به ناآرامی های پس از سقوط سریالی دیکتاتورهای حاکم بدبین بودند، انقلاب های اخیر جهان عرب همچنان در خطر ربوده شدن توسط نیروهای اسلام گرای محافظه کار هستند.

نشانه هایی برای خوش بینی نسبت به برخی انقلاب های شکل گرفته در منطقه وجود دارد، مثلا در مورد تونس که همه چیز از آنجا شروع شد، اما در مورد برخی کشورها مثل سوریه، روند شکل گیری وقایع به فاجعه ای انسانی تبدیل شده است. با توجه به شیوع درگیری ها به کشورهای همجوار مثل لبنان و عراق، موج وسیع آوارگان و دخالت بازیگران منطقه ای، این امکان وجود دارد که تمام منطقه در هرج و مرج فرو رود. عزم بشار اسد برای باقی ماندن در قدرت، سوریه را به صحنه اصلی درگیری سنی-شیعه و فرصتی طلایی برای نیروهای جهادی فعلی و آینده تبدیل کرده است. در میان رادیکالیسم کنونی، شرایط آینده تنوع دینی در خطر قرار گرفته است و اقلیت های مذهبی و زنان در منطقه هیچ گاه نسبت به آینده تا این حد نامطئن نبوده اند.

فتح الله گولن بیشتر عمر خود را صرف اندیشه، تدریس و نوشتن در مورد جایگاه اسلام در جهان کرده است. او دیدگاه هایش را در مورد همه این مسائل در دومین بخش از گفت و گو با الشرق الاوسط، با ما در میان گذاشته است.

الشرق الاوسط: آیا قیام های کشورهای عربی برای شما ناگهانی و تعجب برانگیر بود؟

فتح الله گولن: می توانم بگویم تا حدودی شگفت زده شدم. تا جایی که می دانم کارشناسان زیادی هستند که در مورد منطقه اطلاعات کافی دارند و نویسندگان زیادی هم هستند که در مورد استراتژی و سیاست بین الملل بسیار قلم زده اند، اما هیچ یک چنین ناآرامی گسترده ای را پیش بینی نمی کردند. مردم منطقه به دنبال دستیابی به حقوق دموکراتیک خود و حاکم کردن قانون هستند. فارغ از بحث خشونت های موجود، این حرکت ها را باید انقلاب دانست. شرایط کنونی در این کشورها و کشتار و قربانی کردن مردم در منطقه، قلب انسان را به درد می آورد و به نظر می رسد هیچ راه حل فوری نیز برای آن نمی توان متصور بود. این جمله بسیار معروف است که “بی دینی شاید بماند، اما ظلم نه”. متاسفانه به تنهایی نمی توان کاری انجام داد، جز این که از خدا طلب یاری کنیم.

زمانی که این اتفاقات رخ داد، پرسیدم “این بهار عربی است یا پاییز عربی؟” این را از روی غریزه گفتم. متاسفانه، آن چه می بینیم ناشی از کیفیت قوای انسانی است که داریم. خراب کردن آسان تر از ساختن است. استقرار حکومتی که برای کل جامعه مقبولیت داشته باشد، ده برابر سخت تر از ساقط کردن یک رژیم در قدرت است. متاسفانه جامعه ما هنوز توانایی این را ندارد. حافظه تاریخی ما می گوید افت و خیزهای اجتماعی ممکن است، افراطی شوند. آنچه مهم است، مجموعه نیروهای داخلی این تغییرات اجتماعی است. چه چیزی این تغییرات را کنترل می کند؟ در مویرگ های آن ها چه چیزی در جریان است؟ اگر این ها مورد محاسبه قرار نگیرند، این تغییرات و افت و خیزهای اجتماعی به هر سمت و سویی ممکن است بروند. اتکای صرف به تمایل و اقدام جمعی نمی تواند نتایج قابل اطمینان و دقیقی به دنبال داشته باشد.

در آن زمان گفته بودم “باید مراقب این خروش باشیم”. در غیر این صورت، نتایج مخرب حاصل، می تواند توقعات ما را نابود کند. به عنوان یک ناظر بیرونی، هیچ گاه احساس نمی کردم از این ناآرامی ها تغییرات بزرگی در کوتاه مدت حاصل می شود. تلاطم بزرگ بود، یک دگرگونی بزرگ، اما مشخص بود در کوتاه مدت اتفاق خاصی رخ نخواهد داد. به گذشته که نگاه کنیم، پر است از سختی ها و مشکلات برای جوامع عرب. آن ها با صبوری خاصی ارزیابی خونسردانه ای می کنند که دراز مدت نتایجی به دنبال دارد، اما این روند نباید از سوی دخالت های غیردموکراتیک داخلی و خارجی تحت الشعاع قرار گیرد.

تلاش آن ها در رسیدن به آزادی طبیعتا به عنوان بزرگ ترین دستاورد دوران ما در اذهان خواهد ماند. البته تاریخ نشان داده است تغییرات رادیکال یا تلاش برای تغییرات رادیکال ممکن است به آسیب ها و ویرانی های بزرگ منجر شود و مدت ها طول بکشد تا جامعه بتواند آن ها را جبران کند. همان طور که بدیع الزمان سعید نورسی (اندیشمند سنی) به درستی می گوید، باید با پروژه های کوتاه مدت و دراز مدت برای ترویج آموزش، علم، هنر، تجارت، دموکراسی، حقوق بشر، تساهل، گفت و گو و تقویت وضعیت زنان، با دشمنان دیرین امت (اسلامی) که همانا جهل، فقر و تفرقه هستند، به مبارزه برخیزیم. هر تلاشی برای رسیدن به دموکراسی اگر بر بنیان قوی نباشد، ممکن است به شکست منجر شود. جنبش هزمت سال ها است از طریق مدارس، دانشگاه ها، اتحادیه های تجاری، بنیادهای خیریه، موسسات گفتمان و نشریه هایی که با زبان سازنده به دنبال درک و گفتمان متقابل هستند، در این راستا تلاش می کند.

امیدواریم این پروژه ها که از سوی بخش های مختلف جامعه حمایت می شوند، به مردم کمک کنند جامعه ای بسازند که در آن همه با شادی، آرامش و احساس خوشبختی زندگی کنند. به این ترتیب، ما هم با زبان و هم با عمل خود خدا را ستایش می کنیم. جوامع عرب و مسلمان نباید منتظر استقرار حکومت های کاملا دموکراتیک باشند، بلکه خود باید به پروژه های اجتماعی بپردازد.

ارزیابی شما از وقایع سوریه چیست؟ آیا می توان برای متوقف کردن این تراژدی کار دیگری کرد؟

متاسفانه تمام این کشور به بن بست رسیده است. اتفاقاتی که رخ داده نشان می دهد مرحوم سید رمضان البوتی در تحلیل خود از شرایط به درستی قضاوت کرده بود. او نماینده تفکر مداری اهل تسنن است که به طور خلاصه می گوید حکومت بد بهتر از نبود حکومت و استقرار آنارشی و هرج و مرج است و زمانی که تحت شرایط نامساعد به دنبال سقوط حکومت بد هستیم، احتمال بروز جنگ داخلی وجود دارد. به ظاهر او می دانست که توازنی نامتقارن بین دو طرف وجود دارد و ارتش تحت کنترل کامل طبقه حاکم است که طی ۴۰ سال اخیر در قدرت بوده و ارتش به طرفداری از اکثریت عمل نخواهد کرد. بوتی توجه همگان را به مخاطرات موجود در مسیر پیش روی جلب کرده بود. اگر این بحران اتفاق نیفتاده بود، سوریه این امکان را داشت که به آرامی و در پناه صلح به کمک روابط خوب تجاری، سیاسی و اجتماعی خود با ترکیه در میان مدت و دراز مدت به سمت ساخت کشوری دموکراتیک و شکوفا حرکت کند. احتمالا بدترین قسمت این تراژدی از دست رفتن این امکان بوده است. در شرایط کنونی آنچه باید در کوتاه مدت انجام شود، یافتن راه حلی سیاسی برای پایان دادن به خون ریزی ها است. این اقدام تا حدودی می تواند شرایط زندگی میلیون ها فرد بی گناه را که تحت تاثیر این اتفاقات بوده را با آرامش نسبی همراه کند. برای رسیدن به این مهم جامعه جهانی باید تلاش های هماهنگی را برای رسیدن به یک راه حل دیپلماتیک دنبال کند.

نظر شما راجع به تنش سنی-شیعه در منطقه خاورمیانه چیست؟

افراد را نباید بر این اساس که سنی هستند یا شیعه مورد تبعیض قرار داد. دیگران را فارغ از این که چه دین یا اعتقادی دارند یا از چه فرقه ای هستند، باید به عنوان انسان دید. مردم به عنوان انسان دارای حقوق انسانی خود هستند و به عنوان شهروند، حقوق مدنی مشخصی متوجه آن ها است. به علاوه دین و فرقه افراد مانند ایدئولوژی های جدید سیاسی نیست. سنی ها نباید با شیعیان که دوستداران اهل البیت عزیز هستند، مشکلی داشته باشند. اصول دین ما اجازه نمی دهد هیچ کشوری به دلیل تفاوت های مذهبی و با هدف تبدیل شدن به یک قدرت منطقه ای دست به سرکوب و تضییع حقوق عده ای بزند.

در طول تاریخ تلاش هایی، عمدتا از سوی رهبران شیعی، برای نزدیکی مکتب های فکری اسلامی (تقریب مذاهب) انجام شده است. متاسفانه این رهبران شیعی سعی کرده اند از این تلاش ها با هدف بسط نفوذ خود استفاده کنند. حتی یوسف القرزاوی که در ابتدا با روی باز از این ایده استقبال کرد، در سال های اخیر نسبت به رفتار علمای شیعی ابراز نارضایتی کرده است. در ظاهر مشکل موجود تنش بین سنی-شیعه است، اما موضوع اصلی مربوط به اهداف سیاسی از قبیل استقرار هژمونی، بسط نفوذ و دستیابی به قدرت منطقه ای است. برخی از سیاستمداران و کشورها دین را به یک ایدئولوژی سیاسی تبدیل کرده و آن را به دیدگاه های بسته سیاسی خود محدود می کنند. به همین ترتیب، تمایلاتی وجود دارد که هویت های سنی و شیعی را به پله های پیشرفت این ایدئولوژی ها تبدیل کند. هیچ کس نمی تواند انکار کند که ایران امروز در پوشش شیعه گرایی، به دنبال کردن نوعی ملی گرایی پارسی است. البته که کشورها تلاش می کنند منافع ملی خود را دنبال کنند و از طریق روش های قانونی در عرصه بین المللی حافظ منافع خود باشند. برانگیختن آتش تنش های دینی، فرقه ای و نژادی را نمی توان جزو روش های قانونی و مشروع دانست. تمامی سازمان های بین المللی باید با این خطا مبارزه کنند.

اگر مسائلی وجود دارند که بر اساس دیدگاه و اعتقاد ما اشتباه تلقی می شوند، تنها راه درست آن است که به گونه ای متمدنانه آن را برای دیگران توضیح دهیم. در واقع هیچ اجباری در دین نیست. متاسفانه افراد و گروه هایی سر برآورده اند که تفسیری اشتباه از مکتب سنت ارائه می دهند و خشونت و ترور را به نام سنی ها ترویج می کنند. این گروه ها نقش مخربی دارند و بیشتری آسیب را هم به خود اسلام می زنند. دنیای اسلام اکنون بیش از هر زمان دیگری به اتحاد و رفع مسالمت آمیز اختلاف های سیاسی نیاز دارد. امت ما باید از چنین رفتارهای مخربی دوری کند.

چرا بسیاری از جوان عرب سنی به تفاسیر رادیکال از اسلام گرایش نشان می دهند؟

در هر دینی افرادی را می بینیم که از جریان اصلی دور می شوند و دیدگاه های رادیکال را دنبال می کنند. بسیار سخت است بگوییم پیروان یک مکتب دینی، سنی یا شیعه فرقی نمی کند، گرایش بیشتری به این‌چنین انحراف هایی دارند. به اعتقاد من، این مشکل بیشتر ریشه در کاستی های ما از درک و پذیرش جوهره و هویت راستین دین دارد.

نگاه به دین به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی بزرگترین خیانت به دین است. این دیدگاه اسلام را به اصولی ساده و سطح پایین و در واقع به کاریکاتوری از دین مبدل می کند. در این رابطه نقش چندین قرن استعمار را نباید فراموش کرد. در واقع تمایل به پایین آوردن دین تا حد سیاست و متوسل شدن به خشونت بیشتر در کشورهایی دیده می شود که پیش از این تحت کنترل استعمار بوده اند. متاسفانه خشونت های این گروه های تندرو گاهی بیش از باقی مسلمانان که با آن ها مخالف هستند، پوشش رسانه ای می گیرد. گاهی اوقات تلاش های مغرضانه بین المللی صورت می گیرد تا این گروه های رادیکال در معرض توجه قرار گیرند. این کار با هدف تخریب وجهه اسلام انجام می شود.

اسلام در برابر تفاسیر مختلف باز بوده است، اما این حد از آزادی عمل تنها برای اطمینان از فراگیر بودن و جهان شمولی آن بوده است. در واقع این خود یک سیستم امنیت در مقابل کسانی است که تلاش دارند اسلام را به یک جغرافیا یا دیدگاه خاص محدود کنند. با این حال تفاسیر مختلف از اسلام نباید با جوهره آن در تناقض باشند. در طول تاریخ بسیاری از تفاسیر سیاسی، ملی یا دولتی از اسلام به عنوان اسلام راستین اشاعه شده است. اگر منظور شما از تفاسیر رادیکال همان خشونت است، وجود مسلمانانی، سنی و شیعه، که خشونت و اجبار را به عنوان وسیله ای برای ترویج و تبلیغ اسلام می بینند، چیز جدیدی نیست؛ همیشه مسلمانانی از این دست وجود داشته اند. این که برخی گروه هایی که طی سال های اخیر در معرض توجه رسانه ها قرار گرفته اند و به دنبال سیاسی کردن اسلام هستند، جزو تسنن هستند، این حقیقت تاریخی را تغییر نمی دهد. علاوه بر این، رسانه ها تمایل دارند روی این افراد و گروه ها تمرکز کنند و ۹۹ درصد مسلمانان دیگر را که مخالف این گروه های تندرو هستند، حذف کنند. رسانه ها با این کار تصویر کلی را تحریف کرده اند.

دیدگاه های افراطی جنبشی که اسلام را به عنوان یک ایدئولوژی می بیند، به دیدگاهی که به در دست گرفتن دولت و تغییر جامعه از بالا به پایین و به شکلی استبدادی معتقد است، نزدیک است. دولت اسلامی ایران رسما و به طور موثر این نوع از حکومتداری را از سال ۱۹۷۹ پیاده کرده است. طرفداران سنی چنین رویکردی، به عبارتی کاسه داغ تر از آش شده اند و به نوعی تجلی تفکرات خود را در انقلاب شیعی ایران می بینند. آن ها انقلاب ایران را به عنوان یک مدل در نظر می گیرند. این دیدگاه های افراطی ممکن است در هرجایی گسترش پیدا کنند، اما در دوره استعمار و اشغال احتمال ظهور آن ها بیشتر خواهد بود.

من معتقدم در صورتی که این گروه های تندرو به سوی جریان اصلی باز نگردند، در نهایت و در طول زمان محو خواهند شد. پتانسیل ادیان برای دگرگونی های فردی و اخلاقی همیشه موثرتر و ماندنی تر از تاثیرات سیاسی و اجباری آن ها است. در حالی که ظرفیت اسلام در ایجاد نیروی محرک در تغییر اجتماعی هنوز به طور کامل به اجرا در نیامده، این جنبش ها ممکن است به سمت موقعیت های سیاسی تر و افراطی تر سوق پیدا کنند.

جنبش هزمت جایگزینی برای مدل تغییر اجتماعی بالا به پایین نیست. این جنبش به دنبال تغییر جامعه نیست، بلکه به دنبال خدمت به جامعه و افراد است. ما به دنبال تحت تاثیر قرار دادن افراد با هدف تاثیرگذاری بر تغییرات سیاسی در جامعه نیستیم. ما چنین قصدی نداریم. در کار ما نقطه شروع و پایان تغییر در خود فرد و از طریق آموزش، کمک های امدادی و دیگر پروژه های خیریه است. اگر بتوانیم انسان های خوب، شهروندان خوب و افرادی نوع دوست تربیت کنیم، همه این ها ممکن است به یک زندگی اجتماعی آرام و شکوفا منجر شوند، اما تلاش ما برای رسیدن به این هدف هم نیست؛ ما به دنبال خدمت به جامعه و کمک به افراد بدون توجه به تاثیرات وسیع تر اجتماعی آن هستیم که ممکن است به عنوان محصولی جانبی به دست آید یا خیر. در حکم قیاس، می توان گفت گروه ما تلاش می کند باغ و بستان هایی بسازد که بهترین و مرغوب ترین میوه ها در آن ها به ثمر می آیند. افراد این میوه ها را می چینند و با استفاده از آن ها هر غذا یا دسری که بخواهند آماده می کنند.

قیام های عربی راه را برای تفاسیر محافظه کارانه از اسلام و رادیکالیسم هموار کرد. به نظر شما این مسئله چگونه می تواند موقعیت زنان را در منطقه تحت تاثیر قرار دهد؟
باید اشاره کنم که رخدادهای تونس، مصر و سوریه در ابتدا جستجویی برای دموکراسی، حقوق بشر و آزادی بود. بعدا گروه هایی آنچه در جریان بود را ربودند و روند وقایع بعدی خواست های اولیه را تحت الشعاع خود قرار داد.

اشاره دیگری هم می کنم؛ “محافظه کاری” را نباید با “افراط گرایی” برابر دانست. مثل هر دین دیگری، اسلام نیز اصول و قواعد اولیه مشخصی دارد که باید حفظ و مراقبت شود. البته در این خصوص که چه چیزی باید حفظ شود، به رویکردی جامع نیاز داریم. همچنین تفسیر قرآن برای پاسخ به چالش های هر دوره ای باید مورد توجه قرار گیرد.

پیش از این اشاره کرده بودم که در جوامع مسلمان، زنان باید آزادانه بتوانند نقش هایی را در زندگی اجتماعی برعهده بگیرند؛ حتی به عنوان قاضی، نخست وزیر و رییس جمهور. محدود کردن زنان به آموزش و دور کردن آنان از زندگی اجتماعی ضربه بزرگی به عملکرد پایدار جامعه است. برای این که مثالی زده باشم اشاره می کنم که در دوره “عصر السعاده” زنان صحابی بودند که مسائل دینی را به مردان آموزش می دادند یا تجارت می کردند یا حتی برای برخی امور قضایی به عنوان مرجع و قاضی در نظر گرفته می شدند.

تفاسیر نادرست مردسالارانه از منابع اسلامی زنان را اینگونه نشان نمی دهند. متاسفانه فرهنگ های مردسالار ما به شدت موقعیت عادلانه و برابری که اسلام از طریق پیامبر صلی الله علیه به زنان داده است را کم رنگ کرده اند. به این ترتیب زنان به اعضای دست دوم جامعه تبدیل شده اند. با وجود الگوهایی مانند خدیجه که خود تاجر و صاحب ثروت بود و آسیه که به مردان صحابی مسائل دینی را یاد می داد، ما مسلمانان عصر حاضر زنان را مجبور می کنیم در خانه بمانند و تنها وظیفه بزرگ کردن بچه ها را به آن ها می سپاریم. اگر چه این وظیفه از اهمیت بسیاری دارد، اما زنان در خانواده و جامعه اسلامی از احترام بالایی برخوردار نیستند. آن ها در افتخارات آموزشی و فرهنگی مردان را پشت سر گذاشته اند. امروز برده داری از بین رفته و هیچ کس نمی گوید بر اساس متون کلاسیک اسلامی باید بار دیگر برده داری را احیا کرد. چرا اکنون بدون این که بخواهیم به اصول و جوهره اسلام تعدی کنیم، چنین رویکرد ترقی خواهانه ای نسبت به موقعیت زنان نداشته باشیم؟

راه دوری جستن از این گونه تفاسیر افراطی آن است که دوره زندگی پیامبر (صلی الله علیه و سلم) و سه نسل پس از ایشان را به عنوان اساس تفاسیر امروزی خود در نظر بگیریم؛ برای راحت شدن از شر فرهنگ مردسالاری خود، برای تامین آموزش بهتر برای زنان، برای بهبود وضعیت اجتماعی و اقتصادی زنان و تقویت آنان به نحوی که بتوانند از حقوق خود دفاع کنند.

به نظر شما صعود و سقوط ناگهانی اخوان المسلمین در مصر چگونه می تواند بر آینده اسلام سیاسی در منطقه تاثیر بگذارد؟

مصر نه تنها یکی از مراکز مهم تفکر اسلامی است، بلکه تجربه های سیاسی و اجرایی مهمی نیز داشته است. هر کس می خواهد زمام امور را در این کشور به دست بگیرد باید به ارزش های دموکراتیک و حاکمیت قانون احترام بگذارد، چرا که مصر کشوری است متشکل از ادیان، فرقه ها و فرهنگ های مختلف. در این کشور برای رسیدن به صلح و شادی، احترام به حساسیت های بخش های مختلف جامعه، عدم سرکوب گروه ها و پاسخ به نیازهای آن ها از اهیمت بالایی برخوردار است.

انتقاد از یک حزب سیاسی که از طریق سازوکار دموکراتیک به قدرت رسید و سپس توسط ارتش ساقط شد، کار آسانی نیست. بهتر بود اگر این حزب خطاهایی هم داشت از طریق قانونی و رای مردمی ارزیابی و پاسخ داده می شد. کودتا کردن برخلاف خواست اکثریت مردم غیردموکراتیک است. اخوان المسلمین در شرایطی فوق العاده شکننده به قدرت رسید. آن ها تجربه و پیش زمینه کافی نداشتند. شاید ناگهان و بدون آمادگی در این ورطه افتادند. در کل باید بگویم اخوان المسلمین جنبشی است که به مصر تعلق دارد و آن ها بار دیگر شرایط را ارزیابی خواهند کرد و از آن درس خواهند گرفت.

شما نویسنده پرکاری هستید. اگر بخواهید یکی از کتاب‌هایتان را به عنوان الگو معرفی کنید، کدام است؟

من هیچ گاه فکر نکرده ام سخنان و نوشته هایم از ارزش بالایی برخوردار هستند، اما به نظر می رسد مردم به آن ها عکس العمل مثبت نشان داده اند. در تمام زندگی ام تلاش کرده ام این رفتار مثبت را به شناخت و عشق بزرگتری برای خدا، پیامبر (صلی الله علیه و سلم) و پیروانش تبدیل کنم. همان طور که خود سعی کرده ام مردم را با توانایی های ادبی و معنوی ایشان مطالعه و درک کنم، از دیگران نیز می خواهم چنین کنند. تاریخ ما پر از افراد والامقامی مانند امام غزالی، مولانا جلال الدین رومی، یونس امره، محمد عاکف و بدیع الزمان سعید نرسی است. سخنان و نوشته های آنان مهم ترین آثار هستند.