حمله هوایی اسراییلی به منطقه شجاعیه غزه - عکس از آژانس عکس خبری اروپایی

حمله هوایی اسراییلی به منطقه شجاعیه غزه – عکس از آژانس عکس خبری اروپایی

به نظر می رسد سرنوشت گریزناپذیر مردم غزه این باشد که هر دو سال یکبار جنگی کشورشان را در هم بشکند و حملات هوایی و زمینی اسراییل موجب تلفات بسیاری از غیر نظامیان شود. آنها باید به طور مرتب خسارت مادی سنگین متحمل شوند، خانه هایشان تخریب شود و زندگی یا اعضای بدن خود را از دست بدهند و از سوی دیگر هزاران نفر از مردم از ترس بمباران خانه های خود را رها کنند.

هربار این جنگ ها اتفاق می افتد، هفته ها طول می کشد تا میانجیگران بین المللی و منطقه ای و فرستاده های مختلف پیش از رسیدن به توافق آتش بس و انجام اقدامات ضروری برای ایجاد آرامش از راه برسند. به رغم این که آنها می دانند این اقدامات تنها راه حلهای موقتی بوده و نمی تواند مانع ایجاد جنگهای بعدی شود. این جریان در سال ۲۰۱۲ رخ داد و همین سناریو اکنون تکرار شده است.

بحران کنونی از چندی پیش در غزه و اسراییل شکل گرفت. تنها مساله زمان مطرح بود تا جرقه به یک آتش تبدیل شود. این بار مساله آدم ربایی و پس از آن کشتن یه نوجوان اسراییلی تنها یک بهانه بود، نه دلیل. اسراییل به جای سیاست مجازات جمعی که اتخاذ کرده می توانست پاسخ مناسبتری به مساله آدم ربایی بدهد. اما حماس هم توانست از طریق تشکیلات خودگردان فلسطین مانور دیپلماتیک بدهد تا اسراییل را در وضعیت شرمندگی قرار بدهد تا اقدامات نظامی خود را در کرانه باختری در مقابل قدرتهای غربی توجیه کند، این درحالی است که همین قدرتهای غربی به نوبه خود به صورت عمومی عملیات نظامی اسراییل را توجیه کردند.

شواهد نشان می دهد که به رغم عدم تعادل نظامی، هر دو طرف امیدوارند که موضوعات به نقطه انفجار برسد. اسراییل آشتی بین حماس و تشکیلات خودگردان فلسطین را تهدیدی می داند که می تواند منجر به تشکیل یک دولت وحدت ملی شود. این امر موجب خاتمه یافتن انزوای سیاسی حماس خواهد شد. همچنین موجب رفع حصر غزه می شود به خصوص اگر مقررات عبور از مرز که پیشتر هنگام کنترل تشکیل خودگردان در غزه وضع شده بود به جای خود بازگردد.

حماس به نوبه خود احساس می کند که انزوای سیاسی که علیه آن اعمال شده موجب به خطر افتادن جایگاهش در منطقه شده است. معادلات منطقه ای و بین الملل موجب کاهش علاقه به این گروه اسلام گرا شده است. شکل گیری بحرانها در منطقه چه در سوریه، عراق یا لیبی هم احزاب بین المللی و هم منطقه ای را تهدید می کرد. متحدان سابقش به دشمنانش تبدیل شدند. این مساله در رابطه با رژیم بشار اسد هم که سابقا میزبان گروه سران بود صادق است. ایران مشغول وضعیت عراق و سوریه بوده و است. پس از کنار زدن اخوان المسلمین از قدرت در مصر، پیوندهای حماس با قاهره در نتیجه موضع خصومت آمیز این گروه اسلام گرا نسبت به رژیم جدید در قاهره تیره و تار شد.

این موضع بیش از هرچیز دیگری ایدئولوژیکی بوده و شکل گیری این بحران صرفا تاکتیکی بوده تا غزه بار دیگر روی نقشه قرار گیرد. مردم غزه با جان و زندگیشان هزینه بالای جنگ را می پردازند چرا که حصر غزه بدون امید به تغییر در آینده نزدیک برجای خود باقی می ماند.

درباره بحرانهای غزه این مساله قطعیت دارد که در یک نقطه آتش بس وجود خواهد داشت. اگر بخواهیم این آتش بس با سایر آتش بس های قبلی متفاوت باشد باید تدابیری برای رسیدن به یک راه حل دایمی و همیشگی اندیشید تا زندگی مردم به حالت عادی بازگردد. کلید حل این مساله در تدابیری نهفته است که با هماهنگی تشکیلات خودگردان فلسطین که در جهان به رسمیت شناخته می شود درجریان است، به خصوص در رابطه با رویکردهایی که نسبت به مساله عبور از مرز وجود دارد.