زنی ایرانی به همراه فرزندش در حال خرید از فروشگاه مواد غذایی – عکس از گتی ایمجز

زنی ایرانی به همراه فرزندش در حال خرید از فروشگاه مواد غذایی – عکس از گتی ایمجز

در انقلاب اسلامی سخن از نقش طبقه متوسط (همراهی طبقه متوسط سنتی و جدید) در سرنگونی رژیم شاه است. در دوران جنگ ایران و عراق بخاطر مقررات سخت گیرانه اخلاقی و اجتماعی و حذف دگر اندیشان، طبقه متوسط در حاشیه قرار گرفت. در دوره سازندگی (۱۳۶۸-۱۳۷۶)، دولت تلاش کرد به نیازهای مصرفی طبقه متوسط پاسخ دهد و به همین خاطر این طبقه در شهرهای بزرگ خصوصا تهران با به کار افتادن حجم قابل توجهی از سرمایه اقتصادی بروز برجسته ای یافت.

در دوره اصلاحات دولت سید محمد خاتمی از کسب اعتماد به نفس این طبقه و نیازهای سیاسی آن سخن گفته شد. در سال ۱۳۸۴ تفرق و دلسردی لایه تحصیل کرده و دانشگاهی طبقه متوسط از عملکرد جریان اصلاحات و فعال نکردن لایه های پایینی طبقه متوسط، منجر به نوعی پوپولیسم سیاسی – اقتصادی به نمایندگی محمود احمدی نژاد شد.

انتخابات سال ۱۳۸۸ بازگشت طبقه متوسط بود در قالب جنبش سبز که توانست طبقه متوسط شهری که مهم ترین حامی اصلاحات سیاسی در ایران از زمان دوم خرداد بوده است را مجددا متحد کند و به خیابان ها بکشد. با سرکوب ظهور سیاسی طبقه متوسط در سال ۸۸ بخش هایی از این طبقه بار دیگر در انتخابات ۹۲ به پای صندوق های رای بازگشتند و حسن روحانی را به ریاست جمهوری رساندند.

چیستی طبقه متوسط ایران

از نظر اقتصادی و در سال ۹۰، خانوارهایی که هزینه زندگی آنها بین ۷۳۰ هزار تومان( ۴۸۷ دلار) تا یک میلیون و چهارصد هزار تومان(۹۳۳ دلار) در ماه بوده، در طبقه متوسط شهری جای می گرفته اند. با توجه به تورم دو سال اخیر و نرخ دلار سه هزار تومانی اکنون کسانی که بین یک میلیون و سیصد هزار تومان(۴۸۷ دلار) تا دو میلیون و هشتصد هزار تومان (۹۳۳ دلار) درآمد ماهانه دارند در طبقه متوسط جای می گیرند. این رقم تغییر شدیدتری یافته است.

همچنین در طبقه متوسط اقشار سنتی (اقشار مذهبی سنتی( معممین) و بازاریان-تجار، پیشه وران و کاسبان) و جدید (متخصصان، کارمندان، شاغلان یقه سفید در بخش خصوصی، اساتید، معلمان و روشنفکران) گوناگونی وجود دارند.

طبقه متوسط و معیار های تحرک طبقاتی پیش از اصلاحات

آرمان گرایی انقلابی در رابطه با طبقات اجتماعی با عبارت” کاخ نشین وکوخ نشین” شکل تازه ایی به خود گرفت که اقلیت غنی هوادار شاه کاخ نشین و اکثریت فقیر طرفدار تغییر رژیم کوخ نشین نامیده شدند، گویی طبقه متوسطی وجود نداشته است.اما این قطبی سازی انقلابیون با واقعیت متضاد بود. مدرنیزاسیون دوران پهلوی طبقه متوسط قابل توجهی را خصوصا در شهرها پدید آورده بود. بطوری که در سال ۱۳۵۵ کارمندان دفتری و فنی و حرفه ای به یک میلیون نفر رسیدند که دو سوم آنها برای دولت کار می کردند.

بعد از انقلاب نیز این روند ادامه یافت اما معیارهای اسلامی در گزینش کارکنان دولتی تغییر مهمی در روند تحرک طبقاتی ایجاد کرد. اولویت تعهد به تخصص باعث شد که هواداران حاکمیت از بخت و اقبال بیشتری برای استخدام در نهادهای دولتی برخوردار باشند و منتفدان به حاشیه رانده شوند. این آغاز مسیری بود که نظم طبقاتی را در ایران به شدت دگرگون کرد و در طول ۳۰ سال اخیر تحرک طبقاتی را بدون برخورداری از این رانت به شدت دشوار ساخته است. گرچه فاصله طبقاتی در دوره جنگ با سیستم کوپنی به صورت مقطعی کم شد، اما طبقه متوسط قادر نبود خصلت ها و سبک زندگی ویژه خود را را بروز دهد. در دوره سازندگی بود که طبقه متوسط توانست بواسطه رشد مصرف خودنمایی کند.

طبقه متوسط، کامیابی و ناکامی

گسترش طبقه متوسط جدید در دوره سازندگی و گسترش خواست مشارکت آنها در اداره کشور باعث ظهور دوره اصلاحات شد. همچنین ظهور قشری با عنوان “نوکیسه ها” که با استفاده و سؤ استفاده از سیستم رانت دولتی تحرک طبقاتی غیر طبیعی ایی را تجربه می کردند به افزایش نارضایتی طبقه متوسط انجامید.

نوکیسه ها کسانی هستند که پول های کلانی را در شرایط آشفته اقتصادی و سیاسی به جیب زده اند. آنها بدون طی کردن مسیر تحرک طبقاتی و تلاش برای بالا رفتن از نردبان ارتقای اجتماعی یا بواسطه بازار آشفته ( دلالی، واردات خصوصا از چین و دوبی) و یا بواسطه روابط سیاسی – ایدئولوژیک (افرادی که به کانون های سیاسی و مذهبی وصل می شدند) به یکباره صعود طبقاتی را تجربه کرده اند و در کنار بخش بالایی طبقه متوسط یا طبقه فرادست قرار گرفته اند بدون آنکه از نظر مشخصات فرهنگی کمترین قابلیتی از خود نشان داده باشند.

افزایش آماری طبقه نوکیسه ویا ویژه خوار برامده از مناسبات سیاسی-اقتصادی نظام جمهوری اسلامیاز عواملی بود که در دوران اصلاحات طبقه متوسط را به سمت امکان بازیابی معیارهای تحرک طبقاتی (همانند: تخصص، تحصیلات، شایستگی) سوق داد. سرمایه اجتماعی جریان اصلاحات را هم می شود در قالب مطالبه رفع موانع ایدئولوژیک مانند تظاهر به تعهد ایدئولوژیک و اصلاح ناموازنه های اقتصادی-سیاسی تعبیر کرد.

این خواسته رویای بزرگیطبقه متوسط ایران بود که بخاطر رسوب مناسبات رانتی و اقتصاد وابسته به نفت به سرعت افول کرد. دکتر علی حاج قاسمی استاد جامعه شناسی دانشگاه استکهلم در مصاحبه اختصاصی به ما می گوید:
” طبقه متوسط که اصلی ترین طبقه اجتماعی را در ایران تشکیل می دهد به واسطه مناسبات رانتی نتوانسته است هویت مستقل و پویایی که لازمه توسعه مطلوب اجتماعی است را داشته باشد.”

سرخوردگی طبقه متوسط: ظهور احمدی نژاد

رویارویی نمادین اشرافیت و ثروت اندوزی “هاشمی رفسنجانی” با نماد ساده زیستی و مبارزه با این اشرافیت به سردستگی”محمود احمدی نژاد” دوره سختی برای طبقه متوسط بود.”گفتمان عدالت اجتماعی” گفتمان جدیدی بود که به بخش حاشیه نشین و طبقه پایین دست اما متظاهر به شعائر مذهبی-سیاسی نظام جمهوری اسلامی این امید را می دادکه اینبار نوبت آنهاست که ارتقا یابند.

مناسبات رانتی این بار به ضرر طبقه متوسط به کار گرفته شد. از نظر دکتر حاج قاسمی “اخلال در توسعه طبقاتی در دوران هشت ساله احمدی نژاد تشدید شد. به این صورت که دولت به طور فعال در جهت تغییر توازن قوا در توانمندی طبقه های اجتماعی گام برداشت. با اجرای طرح هدفمندی یارانه ها دستور کار پنهان دولت جابجایی امکانات مادی از گروه های مدرن شهری به لایه های پایین طبقه متوسط، کارگران، تهیدستان شهری و روستائیان کشور بود.”

شیوه ظهور طبقه متوسط در قامت جنبش سبز سیلی از اتهاماتی را روانه این طبقه کرد که متین غفاریان از آن به منازعات” لات و سوسول” یاد می کند.

حامیان احمدی نژاد معترضان را به سوسول هایی تشبیه کردند که به دنبال بی بند و باری هستند و در برابر طبقه متوسط حامیان احمدی نژاد را لات هایی دانستند که با چاقو و قمه به رویارویی با آنها آمده اند. روندی که نارضایتی عمیق طبقه متوسط را بدنبال داشت.

هشت سال دوره احمدی نژاذ نشان داد که این تحرک طبقاتی برای بخش مهمی از نیروهای معتقد حکومتی مانند نیروهای بسیج، مرتبطان با امامان جمعه و مساجد اتفاق افتاده است. طبقه متوسط فرایند ارتقای طبقاتی خود را بسیار کند می دید و در عین حال برای گروه های خاصی این فرایند سرعتی معجزه آسا داشت.

مهمترین تاثیرات این روند کنترل رفتارها و نگرش های طبقه متوسط در اشل محلی و منطقه ای و منفعت طلب کردن بخش های مهمی از این طبقه است. هنگامی که این گروه به لایه های متفاوت طبقه متوسط وارد شدند و در محله های سکونت آنها جا گرفتند، به عنوان افراد مذهبی و یا نزدیک به حکومت شناسایی می شدند.

آنها از ماهواره استفاده نمی کردند، پارتی نمی گرفتند و با این که سوء ظن محلی همواره به آنها وجود داشت اما ترسی از اراده ناشناخته آنها برای ایجاد دردسر در زندگی روزمره هم وجود داشت که مردم محله را بیش از پیش محتاط، ساکت و کنترل پذیر می کرد. از سوی دیگر بخش های مهمی از طبقه متوسط آموخت که می توان منش این تازه به دوران رسیده ها را الگو قرار داد و از رانت های مشابهی برخوردار شد.

دکترحاج قاسمی معقتد است:”فعال بودن مناسبات رانتی موجب شده است تا طبقه متوسط ایران نتواند ویژگی استقلال عمل و پرسشگری را در برابر دولت و نهادهای قدرتمند اقتصادی را در خود اعتلا دهد. وابستگی طبقه متوسط به توزیع امکانات دولتی موجب شکل گیری روحیه دوگانه در این طبقه شده است. بخش های مهمی از طبقه متوسط که بطور مستقیم به دولت وابسته اند در ظاهر رفتاری وفادار، مطیع و حتی چاپلوسانه در پیش می گیرند و به جای مورد سئوال قرار دادن کل این مناسبات در پی بدست آوردن سهم خود از امکانات هستند. این در حالی است که در زندگی خصوصی نافرمانی و پشت کردن به فرهنگ و ارزش های مورد نظر حاکمیت رواج دارد.”

این شرایط برای طبقه متوسط به افزایش ناامنی،استرس و بیگانگی با هویت اصلی خود انجامیده است که همواره سعی کرده از هر روزنه ای برای گریز از آن استفاده کند.

بازگشت دوباره طبقه متوسط؟

در انتخابات اخیر طبقه متوسط بار دیگر فعال شد. دکتر سعید معیدفر،جامعه شناس پیش از انتخابات می گوید:” فضای ایران در آستانه انتخابات در میان طبقه متوسط بشدت سرد و بی روح است. فقط وحشت از اینکه کشور تبدیل به سوریه ای دیگر نشود بر سر مردم سایه افکنده است.”

وحشت از جنگ و سوریه ای شدن ایران شاید یکی از مهمترین ترس های طبقه متوسط پیش از انتخابات بود که باعث شد آنها نه از روی معیارهای طبقاتی خود که بر اساس هراس از آینده ای تاریک، در انتخابات مشارکت کنند.

از نظر حاجی قاسمی”در فاصله کوتاه مانده به انتخابات با مشخص شدن حضور روحانی و عارف طبقه متوسط ایران بسرعت خود را حول این دو نامزد سازماندهی کرد و سرانجام بخش قابل توجهی از طبقه متوسط آراء خود را به حسن روحانی داد.” اما “به یقین می شود گفت که بخش مهمی از طبقه متوسط (۱۳ درصد واجدان حق رای) در انتخابات شرکت نکردند، که این طیف تا روز آخر به برگزاری سالم انتخابات باور پیدا نکردند.”

رفتارهای طبقه متوسط ایران و لایه های گوناگون آن نشان می دهد که آنچه طبقه متوسط خوانده می شود نه یک طبقه یکدست با رویکرد سیاسی و فرهنگی مشابه، بلکه تشکیل شده از لایه های گوناگونی است که حتی در مهمترین رفتارهای سیاسی مثل انتخابات اخیر می تواند دچار دودستگی شود. دودستگی ایی که بخش مهمی از آن ناشی از حضور قشرهای رانتخوار است که تحرک طبقاتی غیر معمولی را طی کرده اند و این قشر در آینده نیز تاثیر فراوانی بر ناپایداری رفتار طبقاتی طبقه متوسط ایران خواهد داشت.