عکس از اسوشیتدپرس

عکس از اسوشیتدپرس

اقدام مشترک آمریکا و فرانسه در ژانویه ۲۰۱۳ در حمله به مالی و پاکسازی مسیر خط لوله گاز از مسیر نیجریه – مالی- الجزایر که از ۲۰۰۹ تاکنون تحت تصرف تروریست هایی با برچسب اسلامی بود، اینطور نشان می دهد که استراتژی غرب در اعتماد به نقش روسیه در پایداری صلح جهانی و امنیت جریان انرژی کماکان بدبینانه است. باز کردن راه انتقال گاز مالی به اروپا به قیمت عملیات نظامی، نشان می دهد که اروپا تصمیم ندارد وابستگی انرژی خود را به گاز روسیه افزایش دهد.

این حرکت تاکتیکی بطور کلی خط لوله جریان جنوب روسیه را که در رقابت با خط لوله ایران در اواخر سال ۲۰۱۲ میلادی آغاز شد، ناموفق گذاشت. فرصتی دیگر برای ایران که با ایجاد شرایطی با نظام سیاسی قانونمند و شفاف و قابل اعتماد و از طرفی قابل محاسبه برای غرب، براساس هدف حفظ منافع ملی، بتواند خط لوله گاز خود را در رقابت با روسیه، به بازار گاز مورد مصرف اروپا برساند و تمامی زیان های مالی، اعتباری و دیپلماتیک سال های گذشته و به تدریج عقب افتادگی های خود را جبران نماید. یک فرصت جدید، در عین حال تهدیدی جدی و شاید آخرین برای نظام جمهوری اسلامی ایران.

این مهم سبب شد تا با فیروز بیدآباد، تحلیل گر مسائل ژئو پولیتیک گفت و گویی داشته باشیم و آخرین نظرات او را در این زمینه جویا شویم.

شرق پارسی: همانطور که جنابعالی می دانید بشر برای ادامه حیات نیاز به انرژی دارد. براین اساس انسان ها چگونه باید این نیاز خود را تهیه و از آن بهره برداری کنند؟

فیروز بیدآباد: حیات نیازمند حرکت و حرکت نیازمند انرژی است. هر موجودی در هر مرحله از حیات خود در پی کسب انرژی است. به طور کلی جوامع متشکل از موجودات زنده دو اولویت دارند، امنیت و بعد تامین مطمئن انرژی (منابع). انسان از بدو حیات برای تامین انرژی با ثبات تلاش می‌کند. منابع انرژی با اولویتهای اجتماعی و نیازها و انتظارات و شرایط رقابت متناسب هستند. نظام‌های سیاسی که مدیریت جوامع را عهده دارند از این قاعده مثتثنی نیستند.

به جز مواردی که ناشی از دلائل شخصی بوده که در تاریخ مواردی نادر است، تسخیر منابع انرژی پایدار و یا منابعی که انرژی لازم برای ادامه حیات و حرکت جوامع متخاصم را بتوان با آن تهیه کرد دلیل اولیه همه جنگها بوده است. مشاهده می شود که در هر منطقه ای از کره خاکی که دعوایی یا ناامنی از جنس عقیدتی، مذهبی، قومی یا نژادی وجود دارد، در بطن آن مسئله‌ای چون زمین و آب، نفت و گاز بعنوان منابع اولیه انرژی، یا منابعی مشابه با قابلیت تبدیل و تبادل مانند الماس، طلا، اورانیوم، وجود داشته و یا دارد.

بدیهی است که همه کشورهای جهان درصدد دستیابی به منابع مطمئن تامین انرژی خود باشند. به طور کلی ریشه دعاوی را می توان در عدم اطمینان به ثبات تامین انرژی مورد نیاز آنها پیدا کرد.

اما گاز منبع انرژی آتی است در این خصوص چه نظری دارید؟

در گذر از سوخت های فسیلی و انرژی اتمی به انرژی برق پاک، گاز انرژی ارزان و جایگزین تدریجی نفت و انرژی اتمی و انرژی آتی است. برآوردهای سازمان های مختلف متخصص در زمینه انرژی نشان از افزایش چهار تا پنج برابری تقاضای گاز در ۲۵ سال آتی دارد. تا سال گذشته روسیه به عنوان بزرگترین مخزن گاز دنیا شناخته شده بود ولی هم اکنون ایران دارای بزرگترین ذخائر گاز ارزیابی شده قطعی جهان است. البته مخازن مهم دیگری هم در اقیانوس اطلس در سواحل شرقی قاره آمریکا کشف شده اند که تا بهره برداری و رسیدن به مرحله صادرات به اروپا و آسیا فاصله دارند.

در این میان رقابت بالقوه ایران و روسیه بر سر گاز است، بنابراین آینده انرژی را چطور ارزیابی می کنید؟

پس از فروپاشی شوروی سابق، همچنان کمونیست‌های تندرو روسیه تلاش می‌کنند تا جایگاه قبلی خود را در جهان بدست آورند. روسیه به توصیه پطر کبیر و بر اساس تئوری هارتلند که در اوان قرن بیستم ارائه شد، پیوسته بدنبال دستیابی به منابع غنی انرژی آبهای گرم خلیج فارس بوده است تا بتواند نقش کنترل کننده انرژی را در جهان بازی کند.

اگرچه هر دو تئوری به علت پیشرفت تکنولوژی های ارتباطی و نظامی امروزه کمرنگ شدند، ولی روسیه که در سال گذشته اقدام به افزایش میزان تولید نفت بیش از عربستان سعودی کرده بود، و به عنوان بزرگترین مخزن گاز دنیا شناخته می شد، مصمم است بازارهای اهم کشورهای پیشرفته را از آن خود کند و موقعیت سیاسی خود را به تثبیت برساند، زیرا آمریکا تا چند سال دیگر به بزرگترین تولید کننده گاز و نفت در جهان مبدل خواهد شد.

البته گاز روسیه بعلت وجود شرایط سخت آب و هوای سیبری به دشواری قابل استحصال است. روسیه تأمین کننده درصد عمده ای از گاز مصرفی اروپا است. بجز خط دریای شمال (آرکتیک)، گاز روسیه از طریق خط لوله اصلی فعلی از طریق اوکراین به اروپا می‌رسد. بعلاوه، خط لوله زیر دریایی دیگری که از تنگه بسفر می گذرد گاز روسیه را به اروپا می رساند.

دو خط لوله دیگر از شرق نیز گاز اروپا را تامین می‌کنند، یکی از آذربایجان و دیگری از ایران از مسیر ترکیه. منابع دیگر تامین گاز اروپا از کشورهایی نظیر قطر و الجزائر و کشورهای دریای مدیترانه بصورت گاز مایع و با تانکر تامین می‌شود.

در سال های اخیر روسها توانستند در رقابت با ایران، خط لوله‌ای از سیبری به مرز چین بکشند که ولادیمیر پوتین آنرا در سال ۲۰۱۱ افتتاح کرد؛ ولی این خط لوله باید چند هزار کیلومتر دیگر ادامه یابد تا به محل اصلی استفاده که شرق و خصوصا جنوب شرقی چین است و اهم صنایع چین آنجا قرار دارند برسد و این خود چالشی بزرگ است. روسیه از طرف دیگر سعی دارد تا با احداث خط لوله دیگری از طریق دریای آرکتیک گاز خود را به مرزهای شمال اروپا و کانادا رسانده بازار گاز آتی آمریکا را از آن خود کند.

پس از اقدام ایران به احداث خط لوله از مسیر عراق به سوریه در سپتامبر ۲۰۱۲، روسیه یک پروژه خط لوله دیگری نیز در ماه نوامبر ۲۰۱۲ کلید زد. خط لوله موسوم به جریان جنوب که پروژه ای بیشتر سیاسی ارزیابی می شود تا اقتصادی و قرار است گاز روسیه را به اروپا برساند.

این طرح با بیش از شانزده میلیارد یورو ارزیابی هزینه اولیه، خط لوله زیر دریایی جدیدی را از روسیه از طریق دریای سیاه به قبرس، یونان و بلغارستان و در نهایت اروپا می رساند. این نشانگر تمایل روسیه برای گرفتن بازار گاز ایران است. ایران دو ماه قبل از این اقدام روسیه احداث خط لوله گاز ایران-عراق-سوریه را آغاز کرده بود.

از زمانی که پوتین به قدرت رسید، (بجز دسامبر ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳) روسها به دفعات و به بهانه هایی از قبیل مشکلات با اوکراین گاز خود را به روی اروپا بسته‌اند. هم اکنون نیز برای فشار بر اروپا و اوکراین نیز قیمت گاز را بشدت افزایش داده است.

از طرف دیگر دخالت روسیه در ایجاد خط لوله گاز (TSGP) ترانس صحرا که از نیجریه و مالی و الجزائر برای تغذیه گاز مورد نیاز اروپا برنامه ریزی شده بود مشهود و موجبات نگرانی های جدی برای اتحادیه اروپا و هم پیمان آمریکایی اش فراهم کرد.

اروپا از هنگام کشف منابع گازی عظیم در خلیج فارس در سالهای هفتاد شمسی در جنوب ایران، با ورود شرکت توتال فرانسه به این بازار، با ایران در حال مذاکره بود و انتظار احداث خط لوله گاز را می کشد تا خود را از وابستگی انحصاری که به گاز روسیه دارد برهاند.

آیا بحران اوکراین می تواند در این زمینه موجب کم شدن وابستگی اروپا به گاز روسیه شود؟

کم شدن وابستگی اروپا به گاز روسیه برای صلح جهانی یک اولویت بشمار می رود. اهرم انرژی در دست روسیه که بدنبال فرصت بازسازی روسیه تزاری و یک اتحاد جماهیر شوروی جدید است، می تواند تعادل را در پیشرفت اتحادیه اروپا به هم بریزد. روسیه هم اکنون از همین اهرم برای فشار به کشورهای حوزه آسیای میانه که قبلا عضو اتحاد جماهیر شوروی بودند استفاده می کند تا به آمریکا نزدیک نشوند.

ایران تاکنون بدلایلی نامعلوم و کلا فاقد وجاهت اقتصادی، سیاسی و امنیتی، از این امر طفره می رفت و این امر بنفع روسیه بود. لذا اروپاییان برای تامین منابع مورد نیاز گاز خود به سراغ آفریقا رفتند. به ترتیب زمانی وقایع، اروپائیان در فوریه سال ۲۰۰۹ میلادی قرارداد خط لوله گازی ترانس صحرا را با دولت نیجریه و مالی امضا کردند که مبلغ فازهای اولیه قرارداد پانصد میلیون یورو بود.

چند هفته بعد از ورود مهندسین شرکت های توتال و شل، گروهی اسلامگرای تندرو موسوم به بوکو حرام، در نیجریه ظهور کردند و تاسیسات نفتی این کشور را بمب گذاری کردند و مهندسین این شرکتها را که اغلب فرانسوی بودند، به گروگان گرفتند. آن پروژه به علل امنیتی متوقف شد.

چند هفته بعد، مدودیف رییس جمهور روسیه، به نیجریه سفر کرد و قراردادی انحصاری با این کشور برای خرید نفت نیجریه بطور انحصاری امضا کرد. سپس به مالی رفت و شرکت گاز پروم روسیه قراردادی برای خرید انحصاری گاز مالی را با این کشور به امضا رساند و بابت خرید این انحصار مبلغ یک میلیارد یورو نیز به مالی پرداخت کرد.

یک سال بعد رئیس جمهور ایران به مالی سفر کرد و مبلغ هنگفتی (به روایتی معادل رقم قرارداد باطل شده با اروپا) به این کشور کمک بلاعوض کرد. تنها رقیب و عامل نگرانی روسیه در فروش و انحصار انتقال گاز به اروپا فقط ایران است که بدلایل نامعلوم و شرایط ملتهب داخلی، تاکنون از رقابت با روسیه در این امر طفره رفته است.

در صورتی که روسیه بتواند این خطوط گاز را قبل از ایران احداث کند به آقای انرژی جهان تبدیل خواهد شد و بدین ترتیب می تواند امپراطوری روسیه مادر یا روسیه تزاری را که به علت فشارهای مالی و شرایط داخلی و خواسته‌های دموکراتیک مردم تضعیف شده بار دیگر احیاء کند.

از طرف دیگر روسیه می تواند با کمک این اهرم، با فشار بر اروپا به عنوان متحد اصلی آمریکا از پیشرفت اتحادیه اروپا و ناتو بسمت مرزهای خود جلوگیری کند و جایگاه قبلی خود را در سیاست جهانی بدست آورد و جهان را دوباره به جهان دو قطبی تبدیل و دوره جنگ سرد را دوباره پیاده سازی کند.

در زمینه کشف منابع عظیم گاز حوزه پارس جنوبی در خلیج فارس در اوائل دهه ۹۰ میلادی چه تغییراتی در سیاست قدرت های غربی به وجود آمد؟

کشف منابع گاز عظیم حوزه پارس جنوبی در خلیج فارس در اوئل دهه ۹۰ میلادی تغییرات مهمی را در سیاست قدرتهای غربی دربرداشت به طوری که این کشورها مصمم به حمله و تغییر رژیم صدام حسین در عراق شدند. عراق به هر حال به عنوان هم پیمان نظامی اتحادیه جماهیر شوروی سابق در منطقه موضع تهدید آمیزی برای همسایگان عرب تولیدکننده نفت خود داشت و به نظر می رسید که روسیه با استفاده از عراق در سال ۱۳۵۹ قصد داشت مناطق نفتی ایران، کویت، عربستان، امارات و بحرین را در تحت نفوذ خود درآورد. به همین دلیل عراق پس از انقلاب ۱۳۵۷ به ایران حمله کرد تا خوزستان را اشغال و مناطق نفتی ایران را از آن جدا کند.

اگرچه ارتش ایران هنوز مشکل بزرگی بر سر راه عراق بود ولی چندی قبل از حمله عراق، کودتایی سازماندهی شده در پایگاه نوژه، مهم ترین پایگاه دفاع هوایی در غرب ایران، شب قبل از وقوع، توسط عوامل حزب توده در ایران لو رفت و عوامل موثر در کودتا معرفی شدند.

شماری از مجرب ترین افسران نخبه و استراتژ‌های ارتش و همچنین خلبانان متبحر میهن دوست به جوخه‌های اعدام سپرده شدند. این دومین موج اعدام های نخبگان نظامی ایران پس از انقلاب بود و بدین ترتیب یکی از بزرگترین موانع عراق برطرف شد.

تصمیمات عجولانه ناشی از بی تجربگی و آرمانگرایی نیروهای انقلاب، از جمله تغییرات در ساختار پرسنلی ارتش ایران و نقل مکان آنها پس از انقلاب نیز دست به دست هم داد تا ایران قابلیت دفاع در مرزهای غربی خود را کاملا از دست بدهد. عراق توانست بدون مقاومت به داخل خاک ایران نفوذ کند. به عللی که هنوز نامعلوم هستند جنگ بین این دو کشور هشت سال به طول انجامید. مدتی پس از اتمام جنگ با ایران، عراق به کویت حمله کرد و آمریکا در سال ۱۹۹۱ به مواضع عراق در کویت حمله کرد و این کشور را از عراق پس گرفت.

سپس عراق به مدت ده سال تحت فشار تحریم‌های بین‌المللی قرار گرفت و با فرمول نفت در مقابل غذا تحت کنترل غرب قرار گرفت، امان این مسئله منجر به کاهش عرضه نفت نشد و به همین دلیل بهای بین‌المللی نفت افزایش نیافت. خسارات کویت بالغ بر دویست میلیارد دلار از این محل پرداخت شد ولی خسارت جنگ هشت ساله ایران کماکان بی سر نوشت ماند. صدام حسین رویای کنترل نفت خلیج فارس به پشتیبانی روسیه را در سر می‌پروراند و به عنوان دشمن بالقوه ایران و اسرائیل، سعی در تقویت پنهانی بنیه نظامی خود برای تحقق رویاهایش داشت.

پس از جنگ ایران و کویت، غربی ها برای تعدیل سیاست و ایجاد امنیت در منطقه خلیج فارس به صدام حسین زمان کافی دادند. ولی عراق کماکان به سیاستهای تهدیدآمیز خود در قبال اعراب و اسرائیل ادامه می‌داد و به منزله تهدیدی برای انرژی غرب به حساب می‌آمد. پس از کشف منابع غنی گاز ایران در خلیج فارس، بالاخره پس از ده سال تحریم که طی آن چندصدهزار کودک عراقی به علت نبود دارو و تغذیه مناسب از بین رفتند، رئیس جمهور جمهوریخواه آمریکا به بهانه وجود سلاح های کشتار جمعی در عراق، که دومین ذخائر نفت اوپک را در اختیار داشت، به این کشور حمله کرد و صدام را مغلوب و نفت عراق را در اختیار گرفت. سلاح هایی که هیچگاه پیدا نشدند.

اما همانطور که می دانید در حال حاضر بهترین و ارزان ترین منبع گاز برای تامین انرژی اروپا ایران است؟

بله درست است و من نیز می دانم که در حال حاضر بهترین و ارزان ترین منبع گاز برای تامین انرژی اروپا ایران است که اولین ذخائر گاز دنیا را دارد و در ضمن گاز ترکمنستان را نیز می‌تواند همانند زمان حاضر به اروپا منتقل کند. خط لوله ایران از طریق عراق و سوریه با هزینه ده میلیارد دلار می تواند گاز مورد نیاز اروپا را تامین و امنیت ایران را از نظر سیاسی و شکوفایی اقتصادی آن را نیز تضمین کند. در عین حال این خط لوله موجب خواهد شد که وابستگی اروپا به روسیه برای تامین انرژی کاهش یابد که نکته ای استراتژیک برای صلح جهانی بشمار می رود.

علیرغم اینکه احداث این خط لوله از حمایت رهبر ایران برخوردار بود ولی تنها در ماه سپتامبر سال ۲۰۱۲ اقدام به احداث آن توسط وزیر نفت اسبق (رستم قاسمی) شروع شد، شخصی که مسئولیت نجات و بازسازی صنعت نفت ایران را از طرف رهبر این کشور در زمان دولت قبلی را داشت.

تا آن زمان ایران به علت مشکلات غیر قابل توجیه داخلی، نتوانسته بود موانع داخلی مدیریت و تصمیم گیری را برای برقراری این خط انتقال گاز به اروپا از یک طرف وخط لوله هند و چین از طریق پاکستان را از طرف دیگر برطرف کند.

در عین حالی که فقط هند و چین حدود ۴۵% جمعیت جهان را تشکیل می‌ دهند و اقتصادی در حال شکوفایی دارند و به شدت به نفت و گاز وابستگی دارند. مسئله ای که ذهن بسیاری از تحلیلگران را بخود مشغول می کند. همین عدم اقبال و اقدام جدی ایران برای ایجاد شرایط مطلوب برای تاسیس خط لوله برای تامین گاز در دو سوی شرق و غرب است که فرصتی استثنائی برای رشد و توسعه اقتصادی ایران از یک طرف، و تثبیت موقعیت سیاسی ایران در صحنه بین المللی از طرف دیگر بشمار میرود. این موضوع موجب شده است که اعتماد به حاکمیت ایران در دیدگاه کشورهای غربی کاهش یابد.

از علل مهم موثر در این تناقضات را می توان درگیری جناحهای سیاسی در راس هرم های متعدد قدرت در ایران که هرکدام تحت حمایت جناحی خاص از سیستم های نظامی امنیتی هستند، دانست. موضوعی که با گذشت بیش از یک قرن از کشف نفت در این کشور، هنوز ادامه داشته و ایران کماکان صحنه زورآزمائی قدرتهای بزرگ جهان بوده است.

در عین حالی که عراق پس از دو دهه جنگ و تحریم و اشغال نظامی در حال توسعه بهره برداری میادین نفتی مشترک خود با ایران است و در استخراج نفت از ایران پیشی گرفته است، شرایط فعلی نشان از تضعیف و تخریب صنعت نفت و گاز ایران در سالهای اخیر دارد.

نظر شما در خصوص روند فساد طبیعی شبکه های امنیتی و صد البته راه نفوذ بیگانه چیست؟

قدرت‌های پنهان شبه دولتی در کشورهایی که فاقد شفافیت و ناظرانی مانند مطبوعات هستند، راه های درآمد غیرقانونی و پول های سیاهی را که دولت‌ها به علت روابط پشت پرده، نمی‌توانند بر آن نظارت داشته باشند در کنترل خود دارند، نظیر انواع قاچاق، شامل اسلحه، مواد مخدر و فحشا. حجم این نوع تجارتها بسیار بالا است و منابع حاصل از آنها می‌تواند به راحتی در کشورهایی که شفافیت در آنها کمتر است، بحران ایجاد کنند.

ساختارهای سیاسی ایدئولوژیک همواره توجیهات امنیتی برای از بین بردن شفافیت دارند و با تقویت قدرت نظامی و امنیتی حکومت در سایه نبود شفافیت گروه های ذی نفوذ وابسته به دولتها می‌توانند با دور زدن قانون برای کسب منافع خود برنامه‌ریزی و اقدام کنند.

سیستم‌های ناشفاف تحت هر لوایی موجب می‌شوند تا سرویس های امنیتی و شبه امنیتی وارد عرصه سیاست شوند و با پنهان‌سازی تخلفات از دید قانون، موجبات رشد اشخاص متخلف را فراهم کنند و از طریق آنها قدرت را بدست بگیرند. طبعاً در مرحله بعد همین افراد خود را با شبکه های بزرگتر قدرت همگام و هماهنگ با آنها عمل می‌کنند.

این موضوع چون یک قانون فیزیکی است؛ همانطور که قطرات آب یا قطرات روغن همدیگر را پیدا می کنند و به هم می‌پیوندند و بزرگتر می‌شوند تا حیات خود را تثبیت و تحمیل کنند. پس از به وجود آمدن این نوع سیستم، سیستم جدید دیگر ماهیت اولیه ایدئولوژیک خود را از دست می دهد و به دوام حیات سیستم و حمایت و تکمیل و تغییر اجزاء آن در جهت اهداف جدید سیستم می‌پردازد و وقتی توان سیستم از حد خاصی گذشت، دیکتاتوری پدید می‌آید.

بحران و ناامنی بهترین توجیه برای قوت گرفتن سیستم های امنیتی و کاهش شفافیت هستند، به همین دلیل شفافیت و عدم امنیتی بودن فضای سیاسی، ارکان اساسی در معادلات و محاسبات بین المللی هستند.

با توجه به گفته های شما من متوجه شدم که نظر شما “دفاع از منافع به هر قیمتی” است. آیا واقعا چنین نظری دارید؟

با این تفاصیل سیاست تابعی از منافع سیستم سیاسی است و هر حرکت سیاسی توجیهی در جهت منافع آن سیستم، اعم از اقتصادی یا ثبات و امنیت آن سیستم دارد. امروزه، آرزوهای ناشی از سلیقه ها و تمایلات فردی و عقیدتی رهبران و یا گروه های دارای قدرت در تصمیم گیری های سیاسی به جز در مواردی نادر و غیر اساسی، نقش عمده ای ایفا نمی کنند. امروزه یک سانحه در یک منبع مواد اولیه در جایی از جهان، بر اقتصاد همه جهان تاثیر می گذارد و در زندگی همه ابناء بشر موثر است. کافی است یک اتفاق در یک منبع مواد اولیه رخ دهد تا اثر آن در چند دقیقه در آن سوی سیاره پدیدار شود.

پس بزرگی سیاره هر چه باشد، باید آن را به صورت یک سیستم بسته فرض کرد و همه تشکل های سیاسی را به عنوان زیرسیستم های سیستم سیاره در نظر گرفت. آنچه که باید همچنان مد نظر طراحان استراتژیک قرار گیرد این است که به هر حال اروپا و آمریکا و کانادا و متحدان آنها و بطور کلی کشورهای غربی با داشتن حدود ۷۰% اقتصاد جهان و بزرگترین ارتش دنیا (ناتو) به دنبال منابع امن انرژی برای توسعه و دوام حیات خود هستند.

هرگاه هر کشوری بر اساس هر نوع انگیزه ای، این منابع انرژی را تهدید کند یا در صدد اختلال در آن برآید بزرگترین تهدید استراتژیک غرب بشمار می آید که حیات آنها را هدف گرفته است و واضح است که غرب از منافع خود به هر قیمتی دفاع خواهد کرد.

به طور مثال یکی از دلایلی که موجبات حمله ناتو به لیبی را فراهم کرد، بستن راه انتقال گاز از آفریقا (نیجریه و مالی) به اروپا توسط روسیه در سال ۲۰۰۹ بود. در عین حال سوریه نیز بعنوان هم پیمان استراتژیک دیگر روسیه با ساختار حکومتی غیر شفاف و امنیتی شبه کمونیستی مانعی بالقوه بر سر راه انتقال گاز ایران به اروپا می توانست باشد.

بدون شک قدرتهای صنعتی غربی با دیدگاهی ملهم از تجربه حاصل از چند قرن جنگ و فقر و دیکتاتوری، منافع و حیات خود را بسادگی دستخوش تصمیمات دولی قرار نخواهند داد که فاقد شفافیت و قانونمداری هستند. دولی که تحت وجود شبکه های مختلف قدرت در سایه، مخاطراتی در جهت عکس امنیت و دوام خود تجربه میکنند.

با در نظر گرفتن اقدام مشترک آمریکا و فرانسه در ژانویه ۲۰۱۳ در حمله به مالی و پاکسازی مسیر خط لوله نیجریه – مالی- الجزایر که از ۲۰۰۹ تاکنون تحت تصرف تروریستهائی با برچسب اسلامی بود، اینطور می نمایاند که اروپا به هر قیمت حاضر نیست که وابستگی انرژی خود را به گاز روسیه افزایش دهد. این حرکت بطور کلی خط لوله جریان جنوب روسیه را ناموفق خواهد کرد، تا زمانی که ایران با سیستم سیاسی قانونمند و شفاف بتواند خود را به صورت رقیب روسیه به بازار گاز مورد نیاز اروپا برساند.

حمله آمریکا و فرانسه به مالی را عملا می توان فرصتی دیگر برای ایران تلقی کرد. زیرا از آنجا که آمریکا و اتحادیه اروپا سیاست های روسیه را بعنوان خطر جدی برای صلح جهانی تلقی میکنند، خود را مجبور خواهند دید که از پیشرفت روسیه در قالب جماهیر تزاری جلوگیری کنند. در این میان به نظر می رسد در صورتی که نفوذ جناح هایی در ایران، مانع شکل گیری سیستم سیاسی شفاف و مقتدری شود که بتواند مشروعیت خود را در میان مردم و در صحنه سیاست بین المللی اثبات کند، حمله آمریکا و اروپا به ایران اجتناب ناپذیر خواهد بود.

همین امر می تواند احداث خط لوله گاز ایران به اروپا را چند سالی به تاخیر بیاندازد، امری که کاملا به نفع روسیه است و امتیازی برای این کشور محسوب می شود. در این راستا غربی ها با حل مسئله کشور مالی از یک طرف و افزایش تولید نفت و گاز در آمریکا نیازهای انرژی خود را در آینده نزدیک تامین خواهند کرد، و اروپا خواهد توانست از وابستگی بیشتر به انرژی روسیه رها شود، از تقویت خط لوله جریان جنوب روسیه پرهیز کند، و تا زمان رسیدن خط لوله ایران، جایگزینی آفریقایی برای تامین مصرف فزاینده گاز ناشی از برنامه احتمالی کاهش نیروگاه های هسته ای خود اختیار کند زیرا کشورهای اروپایی تحت فشار جدی افکار عمومی و رای دهندگان خود برای کاهش نیروگاه های هسته ای خود هستند. در حال حاضر، ارزان ترین و سالم ترین انرژی جایگزین می تواند گاز باشد و ایران منبعی امن برای آن است.

تردیدی نیست که استراتژی نظامی غرب برای هدایت کشورهای بزرگ با اقتصادهای رو به شکوفایی، به سمت صلح، تغییر نخواهد کرد. بدون شک اولویت غرب پس از به زانو درآوردن روسیه برای ایجاد شفافیت در سیستم سیاسی دموکراتیک و عدم افزایش تنش های رقابتی نظامی، پرداختن به مسئله اسرائیل، چین و کره شمالی خواهد بود. در این میان آخرین فرصتها برای کشورهایی کلیدی مانند ایران و سوریه که صحنه این رویارویی خواهند بود رو به اتمام است. مسلم است که این برهه از زمان مهم ترین پیچ تاریخ برای منطقه خاورمیانه است.