موسی بیدج - عکس از شرق پارسی، عکاس بهاره اسدی

موسی بیدج – عکس از شرق پارسی، عکاس بهاره اسدی

موسی بیدج معتقد است که با وجود ترجمه های متعددی که از زبان فارسی به عربی و متقابل توسط مترجمان صورت گرفته است، هنوزهیچ اتفاق خاصی در این حوزه رقم نخورده است، چرا که تمام این ترجمه ها توسط تلاش های فردی صورت گرفته است.

وی می گوید، برای این که در این حوزه اتفاق درخشانی بیافتد و چشم اندازی ازادبیات و فرهنگ دو طرف ارائه شود، باید بنیاد ترجمه مشترکی راه اندازی شود تا با تشریک مساعی مترجمان اقدام به ترجمه آثارمهم دو فرهنگ کنند.

موسی بیدج شاعر، مترجم ومدرس دانشگاه متولد ۱۳۳۵ است. او تاکنون ۵۰ عنوان کتاب به زبان فارسی وعربی ترجمه و تالیف کرده است و نزدیک به ۲۰۰ شاعرو نویسنده عرب را به فارسی زبان ها معرفی کرده است. او تمرکزش را برروی زبان عربی و بر روی معرفی شاعران و نویسندگان معاصر گذاشته است.

او ۱۰ سال است که سردبیری فصلنامه شیراز را که به زبان عربی منتشر می شود برعهده دارد. دراین فصلنامه که تاکنون ۱۸ شماره آن منتشر شده است، ۹۰ شاعر معاصر و بیش از۳۰ نویسنده معاصر را معرفی کرده است. اواین روزها ترجمه اشعارنیما را به زبان عربی به پایان رسانده است.

با دکتر موسی بیدج پیرامون ترجمه به عربی و شناخت جامعه عرب زبان از زبان و ادبیات فارسی گفت وگو کرده ایم.

***

شرق پارسی: چه شد که به ترجمه به زبان عربی روی آوردید؟

موسی بیدج: من ازدوران نوجوانی شعر می سرودم ومدتی به مطالعه ادبیات کلاسیک فارسی روی آوردم و برای فهم آثارادبی کلاسیک ضرورت فراگیری زبان عربی برایم بوجود آمد وهمین ضرورت در آینده نه چندان دورموجب شد که به ترجمه از زبان عربی روی بیاورم، چون می خواستم لذتی که از خواندن اشعارو داستان عربی می بردم را با دیگران سهیم شوم.

بیش از۳۰ سال است که به عنوان مترجم فعالیت می کنم و در کنار آن سال هاست که با زبان رفتاری شاعرانه دارم و به واسطه زبان با شاعران، نویسندگان و پژوهشگران ایران و عرب ارتباط مستمر دارم. بی شک نخستین ترجمه های من از پاراگراف شروع شده است و به مرور به کتاب ها رسیده است. نخستین کتابی که من به فارسی ترجمه کردم چند نمایشنامه بود که در قالب یک کتاب با عنوان “گرسنگی و کلمه” منتشر شد.

با توجه به این که شما پیش ازانتشارفصلنامه “شیراز” با نشریات دیگری نیزبه عنوان مترجم همکاری داشته اید آیا ترجمه تک شعرها منجر به انتشار کتاب ها شده است؟

بی شک فعالیت مترجمانی که فعالیت مطبوعاتی هم دارند بر روند سایرفعالیت هایشان تاثیرمی گذارد. برخی ازترجمه های من که درمطبوعات منتشر شده اند موجب شدند که تصمیم بگیرم و اشعار ومطالب دیگری از این شاعران و نویسندگان ترجمه کنم و آنها را درقالب کتاب منتشر کنم. برخی از ترجمه ها نیزصرفا برای انتشاردرقالب کتاب انجام شده اند.

درمجله شیراز چه برنامه ای را دنبال می کنید؟

مجله شیراز در واقع به عنوان پنجره ای است که ادبیات معاصر ایران را به زبان عربی معرفی می کند و با توجه به اینکه عرب ها شناختی از زبان و ادبیات معاصر ایران ندارند شکل گرفت. تاکنون ۱۸ شماره این مجله منتشر شده است و درهر شماره ۵ شاعر را معرفی می کنیم به همراه تعدادی از نویسندگان فارسی زبان. بخشی از مطالب این فصلنامه هم به ادبیات تطبیقی میان دو زبان فارسی و عربی اختصاص دارد. بخشی از مطالب این فصلنامه را به مطالب طنز اختصاص داده ایم.

موسی بیدج - عکس از شرق پارسی، عکاس بهاره اسدی

موسی بیدج – عکس از شرق پارسی، عکاس بهاره اسدی

البته با توجه به کمبود امکانات و فضای صفحات نشریه این معرفی ها و ترجمه ها به اختصار است. اما برای برطرف کردن این کاستی و گسترده کردن مخاطب این نشریه، سایت فصلنامه شیراز را راه اندازی کرده ایم که ضمن بازنشرمطالب ۱۸ شماره فصلنامه شیراز، مطالب دیگری نیز دراین سایت منتشرمی کنیم تا اطلاعات جامع تری را در اختیار مخاطبان عرب زبان بگذاریم.

با توجه به تمرکز شما برروی ترجمه از زبان عربی، فکر می کنید عرب زبان ها چقدر از ادبیات فارسی شناخت دارند؟

شناخت جامعه عرب زبان از زبان فارسی بسیارمحدود است و بخش عمده شناخت آنها معطوف به متون واشعار شاعران کلاسیک ایران است و شناخت آنها از ادبیات معاصر بسیار محدود است.

شناخت فارسی زبان ها از آثارادبی عربی چقدر است؟

به نظرمن با وجود ترجمه های متعددی که از زبان عربی به فارسی شده است، شناخت فارسی زبان ها هم از ادبیات عرب بسیار محدود است و اتفاقی که متاسفانه در ایران شاهدش هستیم، این است که مترجمان فعال هم تنها به ترجمه آثار چند شاعر و نویسنده عرب بسنده کرده اند و از ترجمه آثار سایر نویسندگان و شاعران عرب غافل مانده اند.

با توجه به ترجمه همزمان شما از زبان عربی و فارسی؛ چه اشتراک فرهنگی میان جامعه فارسی زبان و عرب زبان شاهد هستیم؟

جامعه عرب زبان و فارسی زبان با هم پیوند تاریخی مشترکی دارند و ادبیات عرب و فارسی با هم در جایی تلاقی کرده اند و بر روی هم تاثیر گذاشته اند. این موضوع در ادبیات و شعرشان نمود پیدا کرده است ویکی ازمهمترین وظایف ادبیات هم ویژگی آینه گی است که بازتاب دهنده تاریخ فرهنگ اقوام باشد.

با وجود گستردگی زبان عربی در کشورهای مختلف، تنها آثارتعداد محدودی از شاعران و نویسندگان عرب زبان به فارسی ترجمه شده اند. دراین میان بیشترین ترجمه با کدام شاعر و نویسندگان بوده است؟

در میان شاعران و نویسندگان عرب زبان تنها هفت شاعرو نویسنده هستند که بیشترین ترجمه ها را به خود اختصاص داده اند. بیشترین ترجمه ها از جبران خلیل جبران بوده است که آثارش بیش از ۲۰ بار ترجمه و ۶۰ بار تجدید چاپ شده اند. پس از او نزار قبانی، نجیب محفوظ، محمود درویش، غاده السمان، غسان کنعانی، ادونیس و جرجی زیدان بیشترین ترجمه را به خود اختصاص داده اند.

برای ترجمه متقابل از عربی به فارسی و فارسی به عربی برنامه مدونی دارید؟

نه. با توجه به حجم بالای آثاردر هر دو زبان من و ۴ -۵ مترجم دیگری که به این امراشتغال دارند کارزیادی را نمی توانیم پیش ببریم و برای همین ای کاش بنیادی برای ترجمه راه اندازی می شد که تعدادی مترجم جزترجمه به امر دیگری اشتغال نداشته باشند و براساس ضرورت ها اقدام به ترجمه آثار بکنند.

تاکنون چه آثاری را از شاعران و نویسندگان ایرانی در قالب کتاب به زبان عربی ترجمه کرده اید؟

مجموعه اشعار طاهره صفارزاده، قیصر امین پور،علیرضا قزوه، گروس عبدالملکیان، فروغ فرخزاد، نیما یوشیج و آنتالوژی شعر معاصر ایران و آنتولوژی داستان کوتاه ایران. البته جلد دوم آنتالوژی شعرمعاصر ایران نیز آماده انتشاراست.

به نظرشما با وجود این ترجمه ها چقدربه شناخت آرمانی از دو فرهنگ نائل شده ایم؟

ادبیات فارسی وعربی ازپیشینه و پشتوانه غنی برخوردارهستند و با این وجود با تمام ترجمه هایی که از هر دو زبان صورت گرفته است ما نتواستم قطره ای ازدریای فرهنگ و ادبیات این دو فرهنگ غنی را معرفی کنیم و تاکنون هیچ اتفاق مهم و جدی در ترجمه آثار به این دو زبان رخ نداده است. با اقدامات فردی هیچ وقت نمی توانیم این دو فرهنگ را معرفی کنیم. برای رسیدن به چشم انداز روشن از فرهنگ دو قوم باید تشریک مساعی صورت بگیرد و نهادهای دولتی از این امر حمایت کنند و حتی انجمن های مشترک میان دو فرهنگ و زبان راه اندازی شود.

درجهان عرب کدام شاعرایرانی بیشترین ترجمه را به خود اختصاص داده است؟

از سالیان بسیاردور درجهان عرب خیام بیشترین شهرت را از آن خود کرده است و تاکنون رباعیات او شصت بار ترجمه شده اند. برخی ازمترجمان تنها به ترجمه چند رباعی از او بسنده کرده اند. برخی نیز کل رباعیات او را ترجمه کرده اند. پس از خیام، سعدی و پس از او حافظ و مولانا بیشترین سهم ترجمه را از آن خود کرده اند. مثلا دیوان شمس و مثنوی معنوی و فیه مافیه مولانا نیز ترجمه شده اند.

بیشترین سهم ترجمه آثار ادبی فارسی زبانان توسط بنگاه های نشر کدام کشورها صورت گرفته است؟

در ترجمه ادبیات فارسی، مصر بیشترین سهم را به خود اختصاص داده است و پس از آن کشورهای کویت، لبنان و سوریه و مراکش در جایگاه های بعدی قرار دارند.

چرا بیشترکتاب هایی که شما ترجمه کرده اید، در کویت و بیروت منتشر شده است؟

خیلی علاقمند هستم که کتاب هایم در دیگر کشورهای عربی نیزمنتشرشود و یا بتوانیم مجله شیراز را برای سایر کشورها عربی ارسال کنیم، اما این کارها از من مترجم به تنهایی بر نمی آید و باید رایزن های فرهنگی دراین امر سهیم باشند، آنها نیزعلاقه چندانی از خود نشان نمی دهند. من تنها توانسته ام دراین کشورها با ناشران ارتباط مستمری برقرار کنم.

موسی بیدج - عکس از شرق پارسی، عکاس بهاره اسدی

موسی بیدج – عکس از شرق پارسی، عکاس بهاره اسدی

از میان نویسندگن معاصر کدامیک بیشترین سهم ترجمه را از آن خود کرده است؟

از میان نویسندگان معاصربیشترین ترجمه ها را صادق هدایت و پس از او جلال آل احمد از آن خود کرده اند. البته آثاری از احمد محمود، محمود دولت آبادی و غلامحسین ساعدی نیز به عربی ترجمه شده است.

از میان شاعران معاصر چطور؟

از میان شاعران معاصربیشترین سهم ترجمه را فروغ فرخزاد به خود اختصاص داده است. فروغ در کشورهای عرب زبان شناخته شده است. خود من نیز با وجود ترجمه های متعدد از اشعار فروغ فرخزاد دو کتاب آخر او یعنی “ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد” و” تولدی دیگر” را ترجمه کرده ام.

به نظر شما چه عاملی موجب استقبال از شعر فروغ فرخزاد در میان جامعه عرب زبان شده است؟

ادبیات آیینه تمام نمای روزگارما است و شعرفروغ یکی از بهترین جلوه هایی است که وضعیت انسان معاصر را فارغ ازهرگونه مرزبندی درخود منعکس کرده است. شعراو حرف هایی فراتر از زمان و مکان را در دل خود جای داده است، از این رو از سوی مخاطبان با اقبال روبرو می شود.

در ترجمه شعر فروغ اشعار دو مجموعه آخر او را به صورت کامل ترجمه کردید؟

نه برخی از اشعار فروغ قابل ترجمه نیستند و من به واسطه احترامی که به شعر او قائل بودم؛ نمی خواستم که به زیبایی شعراو خدشه وارد کنم، یکی ازشعرهای او که قابل ترجمه نبود شعر “علی کوچیکه” بود. از آنجا این شعربه زبان محاوره سروده شده، با وجود لهجه های متعدد در زبان عربی امکان ترجمه اش نیست زیرا لهجه مشترکی در میان اعراب رایج نیست. همچنین نمی خواستم این شعر را به زبان رسمی ترجمه کنم. از شعرهای ترجمه ناپذیراین مجموعه می توان به غزلی دراستقبال از غزل هوشنگ ابتهاج و یک مثنوی اشاره کرد.

چه شد که تصمیم گرفتید که شعر نیما را به زبان عربی ترجمه کنید؟

ازعمرشعرنوعرب ۷۰ سال می گذرد و دراین سال ها عرب ها نتوانستند، به اجماع کلی برسند تا شاعری را به عنوان طلایه دارو پدر شعر نو عرب معرفی کنند. درهر کشوری شاعری را به عنوان پدر شعر عرب معرفی می کنند. این درحالی است که درایران همه به اجماع رسیده اند که نیما یوشیج پدر شعر فارسی است و حتی سبکی در شعرمعاصر با نام او گره خورده است، با توجه به عدم شناخت عرب ها از شعر نیما و اهمیت و نقش او درشعر معاصر تصمیم گرفتم که شعر او را به عربی ترجمه کنم.

با توجه به این که شعر نیما یوشیج درخود ایران هم کمتر خوانده می شود و مخاطب برای فهم شعر او با دشواری های روبرو است، درترجمه شعر او به زبان عربی با چه مشکلاتی روبرو بوده اید؟

درترجمه شعرنیما یوشیج با دو مشکل عمده روبرو بودم. نیما شاعری است که درشعرش از ساختار شعر محلی استفاده می کند و ساختار زبان فارسی را رعایت نمی کند. دومین موردی که ترجمه شعر او را دشوار می کند به کارگیری اصطلاحات بومی است. من درترجمه شعراو تلاش کردم که مفهوم را به خوبی به مخاطب انتقال بدهم به گونه ای که برای مخاطب قابل فهم باشد.

درشعر نیما کلماتی به کاررفته است که تا پیش از آن سابقه نداشته است و همین موضوع مترجم را برای پیدا کردن معادل این کلمات به سایر زبان ها از جمله زبان عربی به دشواری می اندازد.

باتوجه به حجم بالای اشعارنیما، دراین کتاب به کدام شعرهای نیما توجه داشته اید؟

به نظرمن حتی یک شعرهم برای شناختن یک شاعر کافی است و من برای این مجموعه شعرهای سال های آخرعمرنیما را انتخاب کردم که به پختگی کامل رسیده بودند. شعرهایی که به نوعی بتوانند فرهنگ ایرانی را به جامعه عرب زبان معرفی کنند. البته درترجمه شعرهای نیما به ترجمه پذیری آثارش نیز توجه داشته ام.

به نظر من برای معرفی یک شاعر یا هنرمند بهتراست او را از زاویه ای به مخاطب بین المللی معرفی کنیم که برایش جذاب باشد. مثلا کیارستمی چون درآثارش به نوعی به فرهنگ ایرانی می پردازد و فضای های بومی ایران را به نمایش می گذارد برای مخاطب جذاب است، اگر او هم فیلم کابویی می ساخت یا اکشن، بی شک برای مخاطب بین المللی آثارش جذابیتی نداشت.

درمیان اشعارنیما کدام شعرهایش بیشترترجمه پذیرهستند؟

شعرهایی که تصویری هستند، مترجم درترجمه آن ها موفق تراست. درترجمه شعرنیما هم همین موضوع صدق می کند. من شعرهایی از او را ترجمه کردم که تصویری از طبیعت را ارائه می کنند.

آیا تا پیش از این نیما را به جامعه عرب زبان معرفی نکرده بودید؟

بله. پیش ازاین تعدادی از شعرهای او را برای انتشار درفصلنامه شیرازترجمه ومنتشر کرده بودم و برخی ازاشعار او را ترجمه و درکتاب آنتولوژی شعر معاصر ایران منتشر کرده ام. این آنالوژی درکشورکویت منتشرشده است.

مجموعه اشعار نیما از سوی کدام ناشر و در کدام کشور عربی منتشر خواهد شد؟

در حال حاضرهنوز ناشر این کتاب قطعی نشده است، اما به احتمال زیاد این کتاب در قاهره منتشر خواهد شد.