بورس تهران - عکس از رویترز

بورس تهران – عکس از رویترز

در آغاز فرآیند تجدد یا مدرنیزاسیون ایران، گرچه دولت قاجار از کفایت سیاسی و اقتصادی در اندازه دولت های اروپایی سده نوزدهم برخوردار نبود، اما این دولت با اندکی درایت پذیرفت که ایران بدون «مستشار» خارجی هرگز نخواهد توانست از نهادهای مدرن بهره ای برد. به این منظور، مستشاران بیگانه در تخصص های گوناگون از شمار کارشناسان و مشاوران بانکی، نظامی، انتظامی و صنعتی با پذیرش هزینه گزاف را به ایران دعوت شدند.

ورود مستشاران سوئدی، اتریشی، آمریکایی و آلمانی به این سرزمین در زمان پهلوی پدر و پهلوی پسر نیز ادامه داشت تا اینکه پس از یک برهه کوتاه، نوبت به دولت احمدی نژاد رسید که به سراغ مستشار خارجی رود. دولت پیشین کوشید برای نخستین بار با یاری یک مستشار انگلیسی، بورس نفت در جزیره کیش را ایجاد کند تا با بورس های بزرگ نفتی لندن و نیویورک به رقابت پردازد.

از نخستین گام مطالعه و بررسی این پروژه نابهنگام پیدا بود که دولت پیشین برپایه گرایش «پوپولیسم» اقتصادی، بیش از آنکه اراده فروش نفت و کسب درآمد از طریق بورس بین المللی کیش را داشته باشد، اراده پیکار و ستیز با اقتصاد مالی آمریکا و انگلیس را در آستین دارد. با ایجاد بورس نفت کیش، دولت احمدی نژاد می پنداشت که ایران بزودی در ماراتن رقابت فروش سوخت های فسیلی، گوی سبقت را از رقبای آنگلوساکسون خواهد ربود.

آن زمان کوشش دولت به اجرایی کردن پروژه تأسیس بورس با نظارت کریس کوک (Chris Cook) مستشار انگلیسی، منطبق بر هدف جذب نقدینگی در ایران و کشورهای منطقه نبود. اگر چنین می بود، پس چگونه ممکن است کشوری که به تدریج در گرداب تحریم ها فرو می رود و اجازه عملیات بانکی آزاد در انجام معاملات نفتی در منطقه را ندارد، همزمان خواهان رقابت با بورس های غول پیکر نفتی جهان نیز باشد؟

کدام مستشار مالی به غیر از کریس کوک انگلیسی می تواند در اوج تحریم ها علیه ایران، به دولت احمدی نژاد نگوید که افتتاح پروژه بورس بین المللی کیش در واقع ضربه سهمگینی بر چهره نظام کاپیتالیستی آنگلو ساکسونی نیست بلکه صرفا به هدر دادن سرمایه های ملی ایران است.

به این سبب، پروژه راه اندازی بورس کیش را مانوری پوپولیستی در زمینه رقابت بین المللی اقتصادی باید شناخت. در این نوع پوپولیسم، رایج است که در نخستین گام صورت مساله را تا نهایت امکان ساده می کنند. در گام بعدی برای این پرسش بسیار ساده گشته، پاسخی آسان و عامه پسند می یابند. سرانجام آنکه بدون در نظر گرفتن برآیند «عقل جمعی» ایرانیان تحریم شده، پروژه را بدون آنکه به عواقب هولناک آن بیاندیشند، به حال خویش رها می کنند.

پادشاه قاجار هزاران کیلومتر بر روی خط آهن اروپا سفر می کند و آسایش سیاحت با راه آهن را دو چندان می یابد؛ آنگاه بدون آنکه در دام پوپولیسم اقتصادی گرفتار شود فقط به کمک مستشاران و متخصصان بیگانه یک خط آهن بسیار کوچک هشت کیلومتری تا ری می کشد. در آن زمان سلطان و رعیت ایرانی هیچ داعیه صنعتی نداشتند، چه رسد آنکه بخواهند خط هزار کیلومتری کشند تا به زعم خویش با اروپا و آمریکا به رقابت پردازند.

حال آنکه می دانیم احمدی نژاد در پروژه کیش یا ساده اندیش بوده و یا به درستی مستشاری نشده و یا اینکه بخوبی می دانسته که در شرایط تحریمی، پنجه در پنجه غول های سرمایه داری انداختن برای جذب کسری از معاملات روزانه هشتاد و پنج میلیون بشکه ای نفت در جهان، هیچ سهمی به بورس کیش نخواهد رسید.

البته تجارت فیزیکی نفت، متفاوت از معاملات سوداگرانه (Speculative) یا غیر فیزیکی است، آنچه که در ایران معاملات «کاغذی» می نامند. اصولا این معاملات ماهیت کاغذی ندارند و معمولا بر روی برگه ای ثبت نمی شوند بلکه ذاتا معاملات سایبری هستند و پول الکترونیکی لازم برای انجام این معاملات سوداگرانه نفتی هم کاغذ اسکناس نیست.

آمار نشان می دهد که روزانه به موازات تجارت سلفی (Futures) سوخت فسیلی بیش از ده برابر حجم آن، معامله سوداگرانه صورت می گیرد که هیچ ارتباطی با سرچشمه نفت یا کشور مبدا ندارد. این معاملات آتی، که حجم روزانه آن بیش از یک تریلیون یا هزار میلیارد دلار است از یک مکانیسم بسیار پیچیده و ریسک بالا برخوردار است به گونه ای که بورس کیش، امکان و تکنولوژی لازم برای انجام چنین معاملاتی را ندارد.

در تلاش برای یافتن پاسخی تحلیلی برای شکست قطعی بورس نفت کیش، لازم به اشاره است ایران به عنوان یک کشور تحریمی ولی در حال رشد، هنوز از نظر زیرساخت های آنچه که «اقتصاد مالی» در جهان شناخته می شود، راه بسیار درازی در پیش دارد که باید گام به گام آن راه را بپیماید. بنابراین هرگونه حرکت جهشی کردن یعنی پوپولیستی گام برداشتن. شگفت آور است در حالی که ایران تحریمی هنوز دوره «اقتصاد تولیدی» یا صنعتی را طی نکرده است، چگونه خواهد توانست که دارای اقتصاد مالی شود.

در مرحله نخست اقتصاد غیر مالی ایران باید از نظر میزان توسعه صنعتی و شاخص های معتبر اقتصادی (نرخ تورم، میزان بیکاری، نرخ بهره بانکی، نقش و سهم نهاد دولت از حجم کل اقتصاد) به کشور ترکیه برسد. در گام دوم باید از کنار این همسایه عبور کند تا سپس به کشورهای مشهور به بریکس (برزیل، هند، روسیه، چین، آفریقای جنوبی) برسد.

هندسه اقتصاد ایران همانند کشورهای «بریکس» از شکلی هیبریدی یا ترکیبی و سیال عبور خواهد کرد؛ آنگاه این هیبرید با توسعه ابزارهای پیچیده مالی و پیشرفت نظام حقوقی شفاف، بتدریج قابل انعطاف خواهد شد. در گام سوم سرانجام ایران هم روزی دارای اقتصاد مالی همانند کشورهای پیشرفته خواهد شد به شرط آنکه در منطقه ثبات سیاسی نیز برقرار باشد.

امروز ابزارهای نوین بورس یا همان مشتقات (Derivatives) که انجام معاملات نفتی را ممکن می سازند از چنان پیچیدگی برخوردارند که بانکها و نهادهای مالی با استخدام هزاران مهندس سرمایه از آنها می خواهند میزان پذیرش ریسک در هر معامله میلیاردی را از پیش برای آنان محاسبه نمایند.

به عبارت دیگر، حتی با فرض اینکه در سال جاری دولت روحانی موفق به پایان تحریم ها نیز شود، بورس کیش برای انجام چنین معاملات سودایی از زیرساخت مالی و تکنیکی لازم برخوردار نیست. بورس همانند یک مرکز خرید نیست که ما با اجاره یک ساختمان و نصب چند دستگاه رایانه تصور کنیم که بازار مالی به راه انداخته ایم.

این چنین بورسی نه تنها قدرت جذب نقدینگی عادی و نقدینگی سرگردان در ایران را ندارد بلکه خود معضل غریبی است که بر دوش دولت های آتی هم سنگین خواهد نشست.

اینک با وجود هزینه گزاف از کیسه ایران، چرا رنج سکوت کیش برچهره اقتصاد ایران نمایان نباشد آنگاه که بورس از رونق افتاده است. این جزیره قدرت جذب نقدینگی بسیار دارد اما نه در بورس نفت بلکه در پروژه های بیشمار مسکن و صنعت توریسم.

افزون بر پند آموزی از سکوت این بورس نابهنگام، شاید باید به آن سوی اقیانوس و به سرزمین توپ ها نیز نگاهی انداخت؛ آنجا که گیدو مانتگا وزیر جنجالی برزیل و دوست احمدی نژاد، همانند او روزی در سودای مبارزه با غرب افتاد. این وزیر دارایی و ضد آمریکایی برزیل کوشید در مانوری پوپولیستی، او نیز در شهر سائوپائولو بورس بین المللی طلا راه اندازد و بجای دلار با یورو معامله کند.

سرنوشت بورس بین المللی طلای سائوپائولو همانند بورس نافرجام کیش اگر نشانه شکست پوپولیسم و نادیده انگاشتن خرد جمعی نیست، پس نشانه چیست؟ اینک نوبت دولت روحانی است که برای پایان سکوت بورس در جزیره توریستی کیش تدبیری بیاندیشد؛ گرچه به باورم این دولت شبیه تیمی است که خوب بازی می کند اما گل های سه امتیازی نمی زند. گل هایی که دولت و ملت می دانند که چه گل های با ارزشند.