شهروند سعودی جمال خاشقچی کجاست؟ و چه کسی مسول ناپدیدی اوست؟ او چگونه و کجا ناپدید شد؟ اینها پرسش های مهمی هست که همگان مطرح می کنند و به واقع پرسش های مهمی به شمار می آیند که پاسخ برخی از آنها روشن اما برخی دیگر بسیار سخت است و مناقشه برانگیز.
در ابتدا باید گفت که جمال خاشقچی یک شهروند سعودی است که به میل خود از مملکت سعودی خارج گشته و هرچند گرایش سیاسی ناهمسویی با مملکت اتخاذ کرده با این وجود ارتباط او با برخی از رجال دولت چنانچه شهریار خالد بن سلمان، سفیر مملکت سعودی در آمریکا می گوید، همچنان برقرار بود. این شهریار از ابتدا دیدگاه روشنی نسبت به مساله داشت و تصریح کرد که خاشقجی مرتبا در آمریکا به سفارت کشورش مراجعه می کرد و او هرگز معارض سیاسی به حساب نمی آمد و تمام تلاش ما این است که برای کشف ابهامات موجود درباره پرونده ناپدید شدن وی به عنوان یک تبعه سعودی کمک کنیم.
برای کسی که خاشقجی را نمی شناسد باید توضیح داد که او روزنامه نگاری است که در طول کار خود دوبار از سردبیری برکنار شده و موقعی که اقدام به تاسیس یک شبکه تلویزیونی ماهواره ای کرده، به دلیل ناآگاهی اش از شرایط برخی جوامع، پس از دو ساعت شبکه او تعطیل شد. در دوره بهار عربی نیز می پنداشت که می تواند میان مصر اخوان المسلمین و دولت سعودی میانجی گری کند اما پس از شکست بهار عربی او و همقطارانش به محاق رفتند و در صحنه ظهوری نداشتند.
زمان و مکان روشن است و شخص مورد نظر نیز معروف، واینها همه پاسخ هایی روشن هستند. اما سوال اینجاست: چه اتفاقی روی داد؟ و چگونه رخ داد؟ و مسولیت چه کسی بود؟ این سه پرسش تا کنون بی پاسخ مانده اند، اما با این وجود می توان با توجه به شرایط عام حاکم، درباره آنها به بحث نشست.
در خصوص مسولیت باید اذعان کرد که بار مسولیت بر دوش دولت ترکیه می افتد. در طی سالیان اخیر خاک این کشور صحنه فعالیت سرویس های اطلاعاتی زیادی بوده که برخی ها از طرف مافیاهای مختلف جهانی و اقلیمی اداره می شد. این کشور همچنین محل بسیاری از تسویه حساب ها وقتل های مختلف بوده که به موازات فعالیت سازمان های تروریست مانند «داعش» و النصره در آنجا اتفاق می افتاد. پشتیبانی لوجستیک گروهای مختلف نیز در آنجا صورت می گرفت و توجه به این مساله برای شرح فضای زمانی و مکانی حاکم بر آنجا بسیار مهم است.
دولت قطر از دو دهه پیش در کار دشمنی با مملکت سعودی و خلیجی و برخی کشورهای عربی بود و یک هم پیمان موثق برای تروریسم سنی وشیعی به شمار می آید؛ البته مملکت عربی سعودی و هم پیمانانش دست او را از تمام آلات تروریستی اش از جمله اخوان المسلمین کوتاه کرده و این جماعت را جماعتی تروریستی اعلام کرده که برای پیگیری اعضایش لیستی از متهمان قطری حامی تروریسم تدارک دیده است و این اقدامات با تصمیم تاریخی یکسال و نیم پیش در خصوص قطع روابط با قطر مزین شد.
قطر در این مساله بسیار ضربه دید و هماره در تلاش بود تا غیر ممکن را محقق کند و مملکت سعودی و هم پیمان را قانع به تجدید نظر کند اما در این کار ناکام ماند و نه در داخل مملکت سعودی موفق بدین کار شد و نه در مساله یمن، که تلاش برای بیرون راندن مزدوران ایران ادامه دارد. قطر تمام پایگاه های سابق خود را که از طریق تروریست در آنها حاضر می شده از دست داده است و در هر یک از بحرین و مصر و مملکت سعودی و امارت شکست خورده و تلفات آن در سوریه و لیبی و عراق و لبنان ادامه دارد. در این بین دویدن قطر به سمت آغوش دو استراتژی دشمن عرب یعنی پروژه ایرانی و اصولی نیز بی فایده است.
البته به نظر می آید که گرایش «لجاجت استراتژیک» قطر باعث شده که این دولت به فکر بازیابی بخشی از قدرت تخریبی خود بیفتد که در دوره موسوم به ربیع عربی کارساز بود و برای نشر ویرانی و خانمسوزی موفق عمل کرد. این قدرت همان بازوی رسانه ای آن است. البته منظور از بازوی رسانه ای شبکه الجزیره که مخاطب عربی را نشانه رفته نیست بل منظور سرمایه گذاری های کلان این کشور در رسانه های غربی است و بهره کشی از گرایشات چپ در غرب است که شامل موسسات و نویسندگان و سیاستمدارن متعددی می شود که در درجه نخست با مملکت سعودی در ستیزند؛ در نتنیجه آیا قطر موفق شده یک قضیه ای را تدارک بیند که آرای عمومی جهانی را به وسیله آن بر علیه مملکت بشوراند؟ پاسخ بدین سوال خود سوال های دیگری را مجاب می کند.
سوال نخست اینکه چگونه قطر به تنهایی درباره زمان و مکان معین اطلاع حاصل کرده؟ و چگونه گویندگان خبری آن در ساعات اولیه حادثه از قتل و مثله کردن وشکنجه صحبت می کردند گویی که شاهد عیان بودند؟ و چگونه توانست رسانه هایی مانند رویترز و نیویورک تایمز را بدون هیچ اثبات متقاعد به نشر روایتش کند؟ این دلیل روشنی است برای اینکه این رسانه ها را تحت نفوذ قطر بدانیم؛ البته بعدها نیویورک تایمز عذر خواهی کرد و برخی از اخبار و تویت ها را شاید از ترس محاکمه حذف کرد.
سوال سوم که سوال غم انگیزی است این است که چگونه برای دولت بزرگی مانند مملکت سعودی و هم پیمان بزرگ آن یعنی امارات ممکن است بر رسانه های غربی اثر گذارند تا از طرح های توسعه ای و روشنگرایانه بزرگ خود که زبانزد جهانین است حمایت کند؟ زیرا در این مساله جای شکی نیست که ترک مجال کافی برای قطر در این حوزه مضرات زیادی به دنبال خواهد داشت.
اما اینک که در کار طرح پرسش هایی در این باره هستیم باید بگوییم آیا قطر موفق شده که تمام شرارت های این حادثه را بر دوش مملکت سعودی بیندازد؟ پاسخ اما قاطعانه منفی است. هرگز نمی تواند بار این مسولیت را بر دوش سعودی ها بیندازد و تنها کار انجام شده در این خصوص آفریدن بسی از کینه ورزی ها در رابطه با عرب است و این مسایل مقدار خیانت آنان را نشان می دهد.
مملکت سعودی جدید بسیاری از مقرارت بازی را در منطقه تغییر داده و این تغییر به مزاج بسیاری از کشورهای اقلیمی و جهانی خوش نیامده است. مملکت عربی سعودی با وجود اینکه در برابر هرگونه دخالت در امور داخلی کشورهای منطقه می ایستد و با استراتژی هرج و مرج طلبی ایران در منطقه مخالفت می ورزد اما در مقابل در بسیاری از قضایای بین المللی با قاطعیت حضور پیدا کرده است: یکبار در خصوص بحران سوئد که منجر به عذرخواهی آن شد، و یکبار در برابر آلمان که منجر به تاسف آن گشت، و دیگربار در ارتباط با کانادا که عذر خواهی خواهد کرد، و بار دیگر با قطر که به زانو در خواهد آمد. همه این تغییراتِ سریع منجر به آشفتگی دیگران شده و دشمنان را بسیار هولناک کرده است.
در پایان، خاتمه نیکی را برای خاشقجی به عنوان انسان آرزو می کنیم و اطمینان داریم گروه عمل مشترک سعودی-ترکی در این راه گام بر می دارد.