سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس در پیام خود به پرزیدنت حسن روحانی نوشت: «دست شما را برای ایراد این سخنان به موقع و حکیمانه می بوسم و برای هر سیاستی که مصلحت نظام اسلامی باشد، در خدمت هستیم.»

روحانی که در زمره «کبوترهای» ایران به شمار می رفت حالا و به دنبال انتقادهای تند و تیز ساختار حاکمیت از او در مقام عقاب در حال نقش آفرینی است. حکومتی ها روحانی را متهم کردند که او آنها را گرفتار برجام کرد و آمریکایی ها او را فریب دادند و به وی پشت کردند.

«سخنان حکیمانه» ای که توسط روحانی عنوان شد و به دل سلیمانی چسبید، حاوی تهدیداتی خطاب به ایالات متحده بود. او گفت چنانچه جلوی صادرات نفت ایران گرفته شود واکنش شدید ایران را به دنبال خواهد داشت. رهبری هم برای روحانی دست زد و گفت که اظهارات او به دلش نشسته و کاملا با ایده بستن تنگه هرمز موافق است. روحانی (عقاب) خطاب به رییس جمهور آمریکا گفت «با دم شیر بازی نکن»!

این شیر پیر یعنی نظام ایران نه تنها دمش بلکه کل ساختار حاکمیت در معرض حمله و خفت و خواری آشکار در سوریه قرار گرفته است. ایران نه تنها جرات ندارد به این حمله ها و توهین و تجاوزگری اسراییلی ها واکنش نشان دهند بلکه همه تهدید و خط و نشان کشیدن های رژیم ایران عربده کشی های بی حاصل است.

مقام های ایران به دنبال تحریم های پرزیدنت ترامپ آشفته و سردگم هستند و نمی دانند آیا باید به نیمچه توافق هسته ای با اروپایی تن بدهند و یا اینکه کلا زیر برجام بزنند و یا اینکه دوباره به گفتگو با آمریکایی ها تن دهند؟ و آیا باید همانند گذشته رویکرد سخت و تهدید و باج خواهی در برابر غرب در پیش گرفت و یا اینکه ترامپ از این رویکرد به عنوان بهانه ای برای سرنگونی رژیم بهره می گیرد چه اینکه جورج بوش هم به همین شیوه موفق به از میان برداشتن نظام صدام شد.

گروهی از مقام های تهران، علنا خواستار آسیب زدن به منافع آمریکا و جنگ افروزی در منطقه و حتی بستن تنگه هرمز هستند. سردار سلیمانی از چهره های شاخص این گروه است. او برای اجرای برنامه پرزیدنت روحانی ابراز آمادگی کرده و گفت «تنگه هرمز برای همه یا هیچ کس».

حالا فارغ از اینکه سلیمانی دست روحانی را به خاطر تهدید به آغاز جنگ تروریستی و ترور و مسدود کردن تنگه هرمز ببوسد یا نه و یا اینکه خود آمریکایی ها و یا از طریق کارگزار منطقه ای شان یعنی اسراییل دست به کار شده و پا روی دم شیر بگذارند اما منطقه در چند هفته آینده رو به بالا گرفتن تنش و فشار می رود.

در اینجا دو رویداد مهم را باید از نزدیک دنبال کرد. یکی، ممنوعیت ورود طلا و صنایع غذایی به ایران که از چهارم اوت آغاز می شود و دومی، تحریم نفتی ایران که از اوایل نوامبر به مرحله اجرا گذاشته می شود. بعد از عملی شدن این تحریم ها می توان برآورد کرد که رژیم خامنه ای تا چه اندازه توان مانور دادن و تحرک دارد و آیا اینکه حکومت ایران به دنبال تنش آفرینی و یا تنش زایی است.

به گمان نویسنده با توجه به اینکه رفتارهای حکومت در منطقه را دنبال می کنم احتمال می دهم که نظام ایران طبق تاکتیک کهنه و قدیمی خود کوتاه آمده و به دنبال کنترل و مهار بحران خواهد بود تا اینکه بعد از پایان دوره ریاست جمهوری ترامپ –دیرتر یا زودتر در صورت دست یابی به برجامی دیگر – دوباره به ایجاد هرج و مرج بپردازد. البته در این راستا نباید از شیر زخمی در سوریه که بعد از لغو برجام به خفت و خواری افتاده غافل ماند. شیری که از برجام به عنوان دستاورد بزرگ خود یاد می کرد. تحول تازه در درون ایران را هم نباید از قلم انداخت. ایران در شرایط داخلی دشواری به سر می برد که چه بسا تا یک خیزش انقلابی هم پیش برود. حکومت در چنین شرایطی به فکر صدور مشکلات و تنش ها به خارج از طریق گشودن جبهه نبرد با کشورهای خلیج خواهد بود. اما این گزینه با توجه به شیوه حاکمیت در اداره بحران های پیشین و گودال عمیق سوریه که خود و بقیه کشورهای منطقه را در آن انداخت دور از ذهن به نظر می رسد.