د. عبدالله ابراهیم

در ضمن اشتغال به نگارش کتاب جدیدی برای سال ۲۰۱۸ که در ارتباط با هنر حکایت است، با عنوان «عرف نگارش حکایت‌محور» دوباره به ساحت حکایت جهانی رو آوردم و بر صرفه‌نظرِ سابق خود فایق آمدم که در آن برخود ملزم کرده بودم وارد این حیطه نشوم زیرا که به‌شدت مشغول نگارش «فرهنگ حکایت عربی» در نُه جلد بودم. به‌محض اینکه از اتمام اجزای این اثر برآمدم دوباره شیفتگی خود به حکایت را بازیافتم و سال ۲۰۱۸ و سال قبل از آن برای من فرصتی شد که به تفحص در این ساحت بپردازم. و این‌بار پرداختن من به حکایت برای شنیدن حکایات لطیف نبود، بلکه بیشتر برای بررسی شیوه‌های نگارش روایت با توجه به قواعد جهانی در شرق و غرب بود. و در همین راستا به داستایوفسکی و جویس و فلوبر و تولتسوی و محفوظ و کافکا و مارکز و دیگران مراجعه کردم و حتی در این باره از خوانش کتاب‌های شرح حال و غیره نیز فرونگذاردم.
من در سایه تمرکزم بر این تلاش بیشتر شب و روز را بدین کار اختصاص دادم و آخرین کتابی که در این تمرکز کشف کردم کتاب سفرنامه سوری حنّا دیاب بود که این کتاب خود را برای مسافرت به دربار پادشاه لویی چهاردهم نوشته بود و مشاهدات خود در آنجا را در طول سده هجدهم به‌نگارش درآورد. این سفرنامه هیجان‌انگیز با لهجه شامی آن روزگار نوشه شده و مدت نگارش آن پنج سال به‌طول انجامید. آغاز سفر دیاب شهر حلب و همراهی با سیاح فرانسوی پل لوکا بود که به فرمان پادشاه به سرزمین‌های شرق مسافرت کرده بود تا آثار قدیم و سکه‌های و گیاهان دارویی هر کشوری را جمع‌آوری کند، در مقابل نیز بعد از بازگشت مسولیت کتابخانه پاریس بدو واگذار می‌شود. دیاب پس از یک سفر طولانی به مصر و لیبی و تونس و الجزایر و از آنجا به ایتالیا و فرانسه به ترکیه و سوریه بازمی‌گردد.
در این سفرنامه تعابیر شگفت و زیبایی را درباره عالم و نفس یافتم که نه به زبان عامیانه بود ونه به زبان فصیح معیار. اما این زبان بسیار شیوا و لذت‌بخش بود که در سفرنامه این‌چنینی کم‌نظیر است. البته گفتنی است که دیاب بسیاری از زبان‌های روز دنیا را می‌شناخت. پیشتر توجه زیادی به کتاب طهطاوی «تلخیص الابریز فی تلخیص باریس» شده بود که در سال ۱۸۳۴ چاپ شده بود و از تجربه سفر او به پاریس می‌گفت. اما این بی‌توجهی کامل به کتاب پیش‌گفته دیاب بسیار ناپسند است زیرا در این کتاب احوال نادر زیادی مورد اشارت قرار گرفته و احوال پاریس ثبت شده است. او از طریق تسلط بر زبان فرانسوی توانست در دربار پادشاهی فرانسه حضور یابد و با بسیاری از درباریان و حتی خاندان سلطنتی همدم شد و هم‌صحبتی کرد و در درباز فرانسوی با همان لباس‌های شرقی خود حضور می‌یافت و به توصیف کاخ ورسای پرداخت. او از پاریس بسیار حکایت کرد و تالار اوپرای پاریس را توصیف کرد و یکی از اجراهای اوپرای آنجا را به توصیف دراز کشاند؛ توصیفی که تنها برای کسانی نگارش آن میسر است که کاملا با این نوع هنری آشنا هستند. در جایی دیگر او به توصیف کنیسه‌ها و دادگاه‌ها و معماری آنجا می‌پردازد وعادت رایج در کاخ‌ها را بیان کرد و در این توصیفات خود صادقانه دیدنی‌های خود را ثبت نمود.
امیدوارم پژوهندگان پژوهش‌های فرهنگی و آداب سفرنامه‌ها و ارتباطات فرهنگی، در جهان عربی و اروپایی، به این کتاب توجه نمایند و به‌واسطه پژوهش این کتاب بسیاری از بدیهیات را تعدیل کنند و پیش‌آهنگی دیاب را که بسیاری از تجربه‌ها را بیش از دیگران ملاحظه و ثبت کرد حفظ نمایند. این حلبی مارونی توانست تجاربی را به ثبت رساند که دیگران از ثبت آن عاجز بودند و توانست با پشتوانه تجارب عربی خود نگاهی نافذ به اروپا اندازد و اروپای تازه رسیده به مدرنیته و تمدن را مشاهده کند.