یک شبکه تلویزیونی بریتانیایی از رمان  “سندیتون” جین آستن، سریال تلویزیونی می‌سازد

شبکه «itv» بریتانیایی بینندگانش را با خبر ساخت سریال تلویزیونی از رمان ناتمام «سندیتون» نوشته جین آستن شگفت زده کرد. کار ساخت این سریال قرار است بهار سال ۲۰۱۹ آغاز شود. این خبر سریالی، سئوالی را در باره سرنوشت کتاب‌هایی پیش می‌کشد که نویسندگانشان پیش از به پایان بردنشان می‌میرند. هرچند این کار ناتمام جین آستن فرصت یافت تا فصل‌هایی دیگر و چندین پایان بندی به آن افزوده شود، اما بعضی کارها سرنوشت تراژیک می‌یابند.

رمان «سندیتون» داستان دختر جوانی به نام شارلوت هی‌وود است که به روستایی آرام و نزدیک ساحل نقل مکان می‌کند. آنجا با مرد جوانی آشنا می‌شود که قصد دارد همه منطقه را به مرکز توریستی جذابی بدل کند. رمان سال ۱۸۱۷ نوشته شده، یعنی چند ماه قبل از درگذشت نویسنده براثر بیماریی که چندان مهلتش نداد.

وقتی جین آستن در ژانویه همان سال درگذشت، دو رمانش «نورث انگر ابی» و «ترغیب» هنوز چاپ نشده بودند و نسخه دست‌نویس سندیتون با یازده فصل هم به دست نیامده بود. رمانی که روزنامه گاردین در باره‌اش نوشت، از جهت پرداختن به تمایلات جنسی نسبت به بقیه آثار آستن جالب توجه است.

همچنان که دست نوشته رمان ناتمام دیگری بدون مقدمه و پایان بندی کشف شد با عنوانی که در محیط‌های ادبی به «خانواده واتسون» معروف شد.

رمان سندیتون اما که قرار است در آینده دست‌مایه ساخت سریالی تلویزیونی شود، توسط چند نویسنده تکمیل شده. نویسنده‌ای گمنام در سال ۱۹۳۲ که نسخه‌ای از آن با نام الیس کوبیت به دست آمد. رمان دیگری در سال ۱۹۷۵ با نام دو نویسنده منتشر شد(جین آستن و زنی دیگر). نویسنده دوم در نویسندگی جا پای آستن گذاشت اما به شخصیت‌هایش بیش از حد آزادی داد. سرانجام این نویسنده پرده از نامش برداشت؛ ماری دابس. رمان با پایان بندی دیگری با نویسنده‌ای به نام آن تلسکامب پیدا شد. این نسخه‌ها ادامه یافتند تا به گفته کاتلین جیمس کیون، پژوهشگر در رمان‌های جین آستین، عددشان حداقل به هفت رسید. کاتلین در همایشی که دانشگاه آکسفورد در تابستان سال ۲۰۱۷ برپاکرد، مقاله‌ای درباره رمان ارائه کرد. این پژوهشگر گفت، “آن” دختر برادر جین آستن برای رمان پایان بندی نوشته که شاید بیشتر از همه باور پذیر باشد از این جهت که جین بدون شک با او درباره شخصیت‌ها و موضوع داستان حرف زده و بسیاری از جزئیات را می‌دانسته. کیون ادامه داد، بسیاری از کسانی که رمان را تکمیل کردند شحصیت‌های جدیدی وارد داستان کردند و از حس کمدی آن فاصله گرفتند و آن را به سمتی دیگر بردند. همچنان که بعضی از آنها سعی کردند از سبک نویسنده تقلید کنند و به گفته او نوشته‌شان سطحی شده.

دست نوشته هاى ناباکوف از رمان لورا

نویسندگان بعضی نسخه‌ها نگارش روایت سلیس و روان جین آستن را بازسازی کردند. اما آنچه معمولاً در تکمیل آثار ادبی اتفاق می‌افتد، بیشتر تقلید یا آماده سازی است و ما را به متنی متفاوت با آنچه از متن اصلی انتظار داریم می‌برد.

سخن از نسخه ناتمام رمان جین آستن ما را به سمت پدیده کارهای ناتمام می‌کشاند. آثاری که ورثه نویسنده را برای گرفتن تصمیم در تنگنا می‌اندازد. اتفاقی که برای همسر و فرزند نویسنده روسی الاصل و شهروند امریکایی ولادیمیر ناباکوف افتاد. نویسنده رمان «لولیتا» که وقتی سال ۱۹۵۵ به زبان انگلیسی منتشر شد او را به اوج شهرت رساند و به عنوان یکی از مهمترین رمان‌های قرن بیستم محسوب شد. ناباکوف در سال ۱۸۹۹ متولد شد و سال ۱۹۷۷ از دنیا رفت، اما در دوره بیماری به همسرش وصیت کرد اگر قبل از تکمیل رمان مرد نسخه دستنویس «The Original of Laura» را بسوزاند. همین طور هم شد و نویسنده نامی دوماه بعد از وصیت، مرد.

همسرش «ویرا» اما با خودش برای اجرای وصیت کنار نیامد و نسخه دست نویس را در انبار خانه گذاشت. او هم به پسرش  دیمیتری وصیت کرد، «لورا را نسوزاند” و تأکید کرد:« بگذار این دستنوشته خاک بخورد». ویرا همسر ناباکوف بعد از اینکه زیر بار سوزاندن نسخه دستنویس لورا نرفت، پیش از مرگش در سال ۱۹۹۱به پسرش دیمیتری چنین وصیت کرد.

بعد از مرگ مادر، ولادیمیر پسر که موسیقی دان  و خواننده اپرا و مترجم بود، در برابر دستنوشته لورا متحیر بود. سال ۲۰۰۷ به دوست روزنامه نگارامریکایی‌اش به نام ران روزنبرگ نامه‌ای نوشت، شاید به احترام درخواست پدرش- ونه درخواست مادرش- از دستنوشه خلاص شود. چون احساس می‌کرد بیمار است و هرلحظه ممکن است بمیرد( هفتاد و یک سالش بود). گفت، آن را در صندوقی خاص در بانکی در سوئیس که یکی از دوستانش می‌شناسد، نگه می‌دارد.

روزنبرگ مضمون نامه الکترونیکی را در روزنامه «نیویورک آبزرور» منتشرکرد و ولوله‌ای ادبی راه انداخت که نشریات دیگر از دریای آتلانتیک تا اروپا و روسیه نقل می‌کردند. خبر پژوهشگران و پی‌گیران ادبیات به خصوص کارهای ناباکوف را خوش نیامد.

صفحات نسخه دست‌نویس ناتمام زیاد نبود و عده‌ای معدودی از مضمون آن خبر داشتند. روزنباوم به نقل از خانواده ناباکوف، احتمال می‌داد نویسنده نامی در پیش‌نویس اولیه این رمان انقلابی ادبی برپاکرده بود. روزنامه واشنگتن پست سال ۱۹۸۹ اعلام کرده بود که ناباکوف در نظر داشت از آن یک نوول بیرون بیاورد. خود نویسنده اما در جمع چیزی درباره آن نگفته بود و تنها یک بار آن هم وقتی هشت ماه قبل از مرگش نامه‌ای به دوستش نوشت و به ایما و اشاره گفته بود:«قبل از بیماری شروع به نوشتن (The Original of Laura) کردم. توی سرم کامل شده و شاید پنجاه بار آن را مرور کردم. با صدای بلند برای حاضرانی مرکب از طاووس‌ها، کبوترها، پدرم که سالها پیش فوت کرده و پرستاران جوانی که دور و برم می‌پلکند و پزشک فرتوت خانواده که به شبحی ناپیدا بدل شده، می‌خواندم».

روی جلد رمان «لورا» – رمان «ساندیتون» اثر جین أوستن وزنی دیگر

موجی که این گزارش مطبوعاتی راه انداخت، انتشارات مشهور پنگوئن را واداشت در سال ۲۰۰۹ با عنوان فرعی «گلچینی از یک رمان» با عنوان فرعی دیگر: «مرگ شادی است» منتشرش کند.

از آنجا که ناباکوف هر چه درباره رمان به ذهنش می‌رسید، با مداد روی کارتهای کوچک می‌نوشت(کاری که محققان می‌کنند)، قطعات منتشر شده از کتاب ربطی به هم نداشتند و خواننده خود باید به مدد ذکاوتش ربطشان را پیدا می‌کرد. مسئله‌ای که مایه رنجش منتقدان و کسانی شد که در نشریات درباره کتاب قلمفرسایی می‌کردند.

در متن ناتمام شخصیتی به نام د. فلیپ وایلد، مردی بسیار زیرک و ثروتمند وجود دارد که توسط زن جوان و سنگدلش تحقیر می‌شود. رمان ردی از خیانت زن را نشان می‌دهد که در نامه‌های عاشقانه با معشوقش رد و بدل می‌شوند و لذتی که وایلد از این اهانت می‌برد.

البته منتقدان اهمیت چندانی به نسخه‌ای ندادند که نویسنده وصیت کرده بود سوزانده شود و گوش کسی به این وصیت بدهکار نبود.

عاشقان نسخه‌های خطی ترجیح می‌دهند نسخه همان‌طور ناتمام بماند و به نظر آنها باید به آنچه نویسنده پیش از مردن به آن رسیده بود، بسنده کرد. نسخه اصلی رمان ناتمام جین آستن در حراج عمومی در آگوست سال ۲۰۱۱ به مبلغ حدود یک میلیون دلار به فروش رفت، رقمی حدود سه برابر قیمت پایه. نسخه نه مقدمه‌ای دارد و نه پایان بندی، فقط عنوانی دارد که در محیط‌های ادبی به آن معروف شده؛ خانواده واتسون. پژوهشگران در احوال و آثار جین آستن، رمان نویسی که در کنار هموطنش چارلز دیکنز، آثارش الهام بخش بسیاری از سینماگران و سازندگان سریال‌های تلویزیونی شده، وقتی حس کرد نمی‌تواند بین روند زندگی خودش و دنیای رمان، تمایزی قایل شود دست از نوشتن کشید.

اما نسخه خطی شاهد تلاش‌های چند نفر برای به پایان بردن داستان بود از جمله برادر زاده نویسنده در اواسط قرن نوزده. در قرن بیستم چند نسخه پیدا شد از جمله نسخه‌ای برای نویسنده «جوان ایکن» متخصص در ادبیات کودک با عنوان «اما واتسون… تکمله آل واتسن».

درهر حال هیچ کدام از این نسخه‌ها که تلاش کردند دو رمان جین آستن را تکمیل کنند موفق نشدند خودشان را بر جهان ادبیات در بریتانیا تحمیل کنند.

یکی از رمان‌های ناتمامی که با اقبال و توجه ادبی و مطبوعاتی روبه رو شد و پیش از این به آن اشاره کردیم، رمان چارلز دیکنز با عنوان «اسرار ادوین درود» بود. چارلز مشغول کار روی این رمان بود که در سال ۱۸۷۰ دچار سکته مغزی شد و پیش از آنکه گره‌های پنهان شدن قهرمان داستان، مردی که عنوان کتاب از نامش گرفته شده، را باز کند جان داد. رابطه‌ای پیچیده‌ شخصیت اصلی رمان را به نامزدش «روزا باد» و دایی‌اش «جان گاسپر» معلم آواز کلیسایی که هم معلم روزا بود و هم عاشقش، بسته بود. اما فیلمنامه نویس بریتانیایی، گوینیت هیوز از خیالش نقطه پایانی بر ماجرا گذاشت و براساس این رمان سریالی تلویزیونی برای بی بی سی ساخت و سال ۲۰۱۱ پخش شد.

پیش از آن برخی نویسندگان تلاش کردند به استناد چند خطی که دیکنز برای جان فاستر، دوست و  زندگی نامه نویسش فرستاده نقطه پایانی برای داستان بگذارند. از جمله چیزهایی که رابرت نیویل، طنز نویس امریکایی که اندکی بعد از درگذشت دیکنز با تقلید از «پای چاک خورده» منتشر کرد. در سال ۱۹۸۶ متن به شکل نمایشنامه موزیکال در تئاتر برادوی شهر نیویورک اجرا شد و در بحث و گفت‌وگو با تماشاگران باز شد تا گره پنهان شدن ادوین درود باز شود.

نمونه‌های نسخه‌های خطی رمان‌های ناتمام در تاریخ ادبیات بسیارند، اما همه آنها ما را به این نتیجه رهنمون می‌شوند که بهتر آن است متن همانگونه که نویسنده رها کرده برای محققان و عاشقان اسناد و مدارک و موزه داران بگذاریم چرا که رفتن در درون ذهن مردگان بسیار دشوار است.