ترکی الدخیل

خوب می‌دانم زمانی را که هرکدام ما به یاد ساعت مچی‌اش می‌افتد. منظورم کسانی هستند که دست در جیب‌شان فرونمی‌کنند وقتی رهگذری از آنها ساعت را بپرسد، تا به صفحه موبایل‌شان نگاه کنند. بلکه قبل از جواب دادن به سئوال پرسشگر، دست‌شان را جلوی چشم‌شان می‌آورند و با دقتی کم‌نظیر به آن نگاه می‌کنند. چنین دقتی برای پاسخ پرسش‌های گذرا پیش نمی‌آید.
آدم ساعت بازی نیستم اما همچنان به ساعت مچی‌ام وفادارم. شاید طبق عادت. همان‌طور که بسیاری از مردان و زنان، بسته به ذوق‌شان ساعت به دست می‌کنند. با هم در جزئیات و ریزه‌کاری‌های مختلف، تفاوت دارند. کم پیش می‌آید به مرد کارآفرینی که سنش از پنجاه گذشته برخورد کنی و نبینی مچ دستش را به ساعتی مزین کرده باشد.
آیا آن را به ارث برده‌است؟ کمیاب و عتیقه است و شاید بار دیگرآن را نبینی. یا اینکه با عددهای رنگ و رو رفته که فقط او می‌تواند آنها را بخواند، می‌خواهد بگوید ناخن‌خشک است. دست رد به سینه مشارکت و بخشش می‌زند حتی پیش از آنکه دیدار سربگیرد. یا مردی سی ساله و بلندپرواز از نسل تکنولوژی که می‌تواند دفتر کارش را با ساعت مچی‌اش اداره کند. شاید به کسی برخورده باشی که ساعتی به مچ دستش بسته که قیمتش با حقوق پنج ماهش برابری می‌کند. مسابقه‌ای در زندگی مصرفی یا به این نتیجه رسیده که بهترین چیزی که می‌تواند به خودش هدیه کند، چیزی است که به تن می‌کند.
اما متأسفانه قصد من از ساعت این نیست. دو هفته پیش گفت‌وگویی را که بارها شنیده بودم تکرار شد؛ همان موضوع در همان تاریخ اما در قاره‌ای متفاوت. میان مردی خشمگین از دخالت حکومت حتی در ساعت مچی شهروندان تا فعال زیست‌محیطی که خوشحال است از مقدار انرژی که می‌توان با آگاه ساختن مردم ذخیره کرد، حتی اگر لازمه این کار دخالت قانون در بازنگری ساعت توزیع انرژی خورشیدی باشد در طول روز.
در لندن بودم وقتی دوست اردنی‌ام بحث را با این عبارت مختصرکرد که: تو می‌دانی اردن کمبود منابع مالی دارد. از دهه هشتاد تا به حال ما دراردن از ساعت تابستانه استفاده می‌کنیم تا با این حقیقت کنار بیاییم که ما کشور نفت‌خیزی نیستیم. تنها در سال ۲۰۱۰ حدود ۴۵ میلیون دلار با استفاده از تفاوت ساعت سود کردیم. کاری که مردم اینجا به خاطر آن آزارمان دادند. از رنجیدنش خنده‌ام گرفت. لبخند زنان نگاهی به ساعتم انداختم و با او خداحافظی کردم.
«زود خوابیدن و زود بیدار شدن مرد را سالم و ثروتمند و حکیم می‌سازد» این مشهورترین گفته بنیامین فرانکلین نیست وقتی موضوع به جلوکشیدن یا عقب بردن ساعت مربوط می‌شود، اما روایت‌ها همه در این نکته متفق‌اند که یک ساعت جلو بردن زمان در تابستان مرد را حسابی بد خواب می‌کرد.
فرانکلین خوش سیما با آن شکم برجسته که بر صفحه دلار آمریکایی نشسته، شاید راز خوش برورویی‌اش اینجا ارزش دلار باشد نه دوست شکم‌دار ما. مدتی در پاریس زیست و به نام فردی گمنام نامه‌ای نوشت و به فرانسوی‌ها پیشنهاد صرفه‌جویی در مصرف شمع شبانه داد با زود برخاستن از بستر و استفاده از نور خورشید. من شخصاً نمی‌توانم این داستان را تکذیب کنم نه به استناد مبنای علمی بلکه به این دلیل که می‌دانم فرانکلین در دوره جوانی عادت داشت به نام مستعار برای مطبوعات آمریکایی یادداشت بنویسد، پیش از آنکه وارد جرگه دیپلماسی آمریکایی شود تا روابط با پاریس بهبود یابد.
در ادامه جمله سابق فرانکلین شیخ محمد بن راشد آل مکتوم گفته‌است «هر روز صبح دو راه پیش رو داری: یا به خوابت ادامه دهی تا رؤیاهایت را دنبال کنی یا بیدار شوی تا رؤیاهایت را محقق کنی».
جالب اینکه آلمان‌ها و متحدان قبل از همه و در سال۱۹۱۶ از زمان تابستانه استفاده کردند. هدف هم صرفاً اقتصادی بود همان‌طور که دوست اردنی‌ام در لندن گفت.
بریتانیا به آلمان پیوست تا این فکر را بر مستعمراتش تحمیل کند. استفاده از زمان تابستانه سال ۱۹۱۸ در آمریکا اجرا شد.
یک ماه پیش رئیس اتحادیه اروپا جان کلود یانکر با دفاع از ایده «حذف تغییر ساعت در فصل زمستان وتابستان با آزاد گذاشتن همه کشورهای اتحادیه تا سیاست خاص خودشان را در این زمینه به کار ببرند» دفاع کرد.
امروزه شهروندان هشتاد و هشت کشور جهان ساعت‌هایشان را به دلایل اقتصادی یک ساعت جلو می‌کشند، گاهی هم به دلایل زیست‌محیطی. عجیب اینکه این تغییر ساعت-که به نظرمی‌رسد به کشورهای صنعتی و غیرنفت‌خیز مربوط است- امضای ژاپنی‌ها پای آن دیده نمی‌شود. هرچند تحقیقات در سال ۲۰۰۴ نشان می‌داد اثر مستقیم تغییر ساعت و استفاده از زمان تابستانه می‌تواند در صرفه جویی انرژی بسیار مؤثر باشد.
در برزیل موضوع منطقه‌ای شده و شمال و جنوب هریک راه خود را می‌روند.
ساعت‌هایتان را جلو بکشید یا عقب ببرید، مهم این است که از وقت‌تان لذت ببرید و در مصرف انرژی صرفه جویی کنید، مهم نیست قیمت ساعت مچی‌تان چند است.