برخلاف شعر و ادبیات که طی اعصار مورد اقبال بوده و در مقام یک ارزش اجتماعی مجال تعالی یافته اند؛ موسیقی پس از تسخیر ایران توسط سپاه اسلام، به مجالس و اماکن خاص محدود و طی قرن ها نیز مهجور واقع شد؛ چرا که موسیقی به واسطه فتوای مراجع دینی گاه مکروه و گاه مصداق لهو ولعب و گناه شمرده می شده است. طی این قرون موسیقی به عنوان یک هنر مستقل جایی نداشته و کاربردی، مجلسی، مختص مجالس اعیان، تحت حمایت پادشاهان و مکمل شعر بوده است. در این اعصار کمتر از ۱۰ اثر در این زمینه نگاشته شده که معروفترین آنها آثار فارابی و ابوالقادر مراغه ای هستند.

از این رو، طی قرون موسیقی ایران تنها به یک سبک سنتی -که شامل دستگاه ها، نغمه ها، و آوازها بود- محدود می شد و سینه به سینه در متن مردم جریان داشت تا در نهایتﹰ در دوره قاجاریه سبک پاپ نیز در کنار سبک سنتی قرار گرفت. اگرچه تا قبل از دهه ۳۰ هجری شمسی بازار موسیقی ایران در انحصار موسیقی سنتی بود.

به موازات رونق واردات سبک های موسیقی غربی و با گسترش ابزار ارتباطات جمعی در دهه های پیش از انقلاب، صحنه موسیقی ایران مسخر نوازندگان و خوانندگانی شد که موسیقی تولید کنندگان غربی را در کلوپ ها و کنسرت ها اجرا می کردند. از نیمه های دهه ۴۰ به بعد، سیل عظیم تولیدات موسیقی غرب در سبک های متفاوت که در ایران ناشناخته بودند، – به ویژه “راک اند رول”- نوای آشنای مجامع ایرانی شدند. گروه های موسیقی این دوران عمدتاﹰ آثار همتایان غربی شان را اجرا می کردند؛ هرچند به ندرتﹰ تک آهنگ هایی نیز از بعضی از آن ها به یادگار مانده است. در سال های منتهی به انقلاب نیز، غالب تولیدات موسیقی، آثار بدیعی در موسیقی پاپ هستند که از موسیقی غرب تاٴثیر پذیرفته اند. چنانکه به واسطه رسوخ سبک های غربی در فرهنگ موسیقیایی ایران، در این دوره شاهد راه یابی عناصری از موسیقی راک در آثار هنرمندان سبک پاپ هستیم.

بعد از انقلاب اسلامی و با آغاز جنگ، خفقان عرصه موسیقی ایران را فرا گرفت. بسیاری از هنرمندان و موسیقیدانان مهاجرت کردند و آنها که ماندند، خانه نشین شدند. در این سال ها حکومت اسلامی و اصول انقلاب فرهنگی، قرائت های سختگیرانه دینی از موسیقی را زنده کردند که در آن ها موسیقی عامل گمراهی و غفلت از خدا، گرایش به فساد و از بین رفتن حیا شمرده می شد. در این سال ها به علت برخوردهای شدید با اجرای موسیقی، حضور موسیقی بسیار کمرنگ شد؛ تا آنجا که حتی موسیقی سنتی نیز دچار رخوت شد و برخی تولیدات این سبک نیز اجازه نشر و اجرا نیافتند. در نتیجه موسیقیدانان و نوازندگان به اجرای کنسرت های خانگی روی آوردند. اسارت موسیقی پشت درهای بسته، سرکوب، و فضای متشنج آن عصر؛ ذائقه موسیقیدانان را به سوی سبک های اعتراضی موسیقی غربی نظیر راک و متال متمایل کرد و به تدریج قدم هایی در جهت تولید این سبک آثار در ایران برداشته شد.

بین سال های ۷۱ تا ۷۵ آرش میتویی -فرزند خواننده معروف سیما بینا- آلبومی از تلفیق اشعار حافظ با موسیقی راک و بلوز خلق کرد و نوریک میساکیان آلبومی در سبک متال تولید کرد. این دو به عنوان اولین خالقان موسیقی مدرن بعد از انقلاب شناخته شدند. هرچند این آثارشان هرگز منتشر نشد وتنها به گوش عده قلیلی از اهالی موسیقی آن عصر رسید.

در دولت محمد خاتمی، اختناق در فضای موسیقی به تدریج فروشکست و از زیر خاکستر سرد رکود، آتش بدعتی سر برآورد که شعله های آن آسمان موسیقی ایران را فروزان کرد. از سال ۸۰ به تدریج گروه های موسیقی متعددی در سبک های راک، متال، جاز و …شکل گرفتند که بعد ها به نسل موسیقی زیرزمینی ایران شهرت یافتند. گروه هایی نظیر امرتاد، سرخس، ۱۲۷، سکوت شرق، کهت مایان و بسیاری دیگر که به واسطه اجراهای زیرزمینی و تک آهنگ هایی که در مسابقه سالیانه موسیقی زیرزمینی شبکه مجازی TehranAvenue منتشر می کردند به شهرت رسیدند. از اولین گروه هایی که در آن سال ها موفق به اخذ مجوز کنسرت شد گروه راز شب بود. این گروه پاپ-راک نیز در تک آهنگ هایی همانند “جان جهان” از اشعار مولانا بهره جسته است.

اگرچه اندکی پیش از این گروه ها و در سال های ۷۸ و ۷۹ دو هنرمند مهر خود را بر موسیقی معاصر ایران نشانده بودند. اولین گروه هایی که بطور منسجم آلبوم تولید کردند گروه راک “اوهام” و هنرمند سبک متال “فرشید اعرابی” بودند که هر دو اشعار حافظ و مولانا را بر نواهای موسیقی غرب نشاندند. آلبوم “نهال حیرت” اوهام طلایه دار جریانی شد که اشعار کلاسیک را با موسیقی معاصر در می آمیزد.

بابک ریاحی پور، گیتاریست اوهام در این خصوص به الشرق الاوسط فارسی توضیح می دهد: “از شعر حافظ استفاده کردیم چون کتاب دیگری دم دست نبود. در آن سال ها عرفان گرایی در ایران مد شده و تازه آلبوم A Gift of Love با اجرای Madonna که در آن از اشعار مولانا استفاده شده، منتشر شده بود. ولی ما تحت تاٴثیر هیچ جریان یا خط فکری خاصی نبودیم. اوهام بطور خودجوش شکل گرفت و استفاده از اشعار حافظ اتفاقی بود. هرچند مهمترین عامل در معروف شدن اوهام استفاده از اشعار حافظ بوده است.”

در این آلبوم اشعار تند اجتماعی-انتقادی همانند “عیب رندان مکن” و “منبر” گنجانده شده اند. بابک ریاحی پور توضیح می دهد که اوهام از سال ۷۸ که گروه شکل گرفت تا سال ۸۳ بیش از ۱۰ بار برای اخذ مجوز اقدام کرد که هربار رد شد و سه-چهار بار برای برگزاری کنسرت اقدام کرد که متوقف شد.

اگرچه زمان با اوهام یار بود و به واسطه گسترش اینترنت و امکان نشر موسیقی از طریق شبکه های مجازی این آلبوم راهش را به خانه های ایرانیان گشود. این اثر با چنان اقبالی رو برو شد که به اعتقاد بابک ریاحی پور، خواننده و آهنگساز گروه -شهرام شعرباف- را ترغیب کرد که در کارهای بعدی نیز از اشعار حافظ استفاده کند.

برخلاف اوهام، فرشید اعرابی -که در اولین آلبوم خود با نام “پنهان”، اشعار مولانا را با سبک متال تلفیق کرده- از سال ۷۹ تا ۸۲ منتظر اخذ مجوز ماند و با اعمال تغییراتی آلبومش را بطور قانونی منتشر کرد. وی در مورد انگیزه اش برای استفاده از اشعار مولانا می گوید: “دنبال ترانه می گشتم، شعر اعتراضی با مضمون انتقادی- اجتماعی و فضای تیره. دوستی پیشنهاد کرد آن سبک اشعاری که مد نظرم است را می توانم در آثار مولانا پیدا کنم. از ریتم و وزن اشعار و سیلاب بندی شان خوشم آمد و احساس کردم تیرگی اشعار مولانا با سبک من همخوانی دارد.”

در سال های بعد نیز موسیقیدانان متعددی اشعار حافظ و مولانا را ترانه سبک های مدرن و مبتکرانه خود قرار دادند که از میان آنها می توان به محسن نامجو مبتکر سبک راک و بلوز بومی، رعنا فرهان مبتکر سبک جاز بومی، دنگ شو مبتکر سبک تلفیقی جاز و موسیقی اصیل ایرانی، مهسا وحدت مبتکر سبک تلفیقی جاز و موسیقی مقامی و بومی، و آیدین جودی در سبک پاپ اشاره کرد.

مهسا وحدت که در آلبوم های “در آینه شراب” و “حوا منم” از اشعار حافظ و مولانا بهره جسته در این خصوص به الشرق الاوسط فارسی می گوید: “انسی که از کودکی با اشعار حافظ داشتم، زیبایی این اشعار، جهان شمولی آن ها و حس شعفی که با خواندن آنها به من دست می دهد از عواملی هستند که من را به استفاده از این اشعار ترغیب کرده اند. اشعار حافظ اعتراضی است و من خیلی از مسایلی را که خودم نمی توانم بیان کنم -مانند دردهای اجتماعی را- از زبان حافظ می گویم.” وی که به واسطه انتشار آلبوم و برگزاری کنسرت هایی در نروژ، اشعار این شاعران را به گوش هنردوستان اروپا نیز رسانده توضیح می دهد: “این اشعار مرزهای جغرافیایی، مذهبی و انسانی را در می نوردند و از عشق فرا زمینی سخن می گویند. حافظ در اشعارش زمانه ای را به تصویر می کشد که میخانه بسته و موسیقی حرام بوده، نفاق و دورویی و تظاهر زیاد بوده، که این اوضاع بی شباهت به احوال جامعه امروز ما نیست. در این میان حافظ به دور از تعلقات مذهبی، پی حقیقت می گردد.”

آثار هنری هر دورانی آیینه تمام نمای اوضاع اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن عصرهستند. هرچند اشعار حافظ و مولانا همواره در آثار موسیقی پیش از انقلاب نظیر مجموعه رادیویی گلها، و آثار سبک سنتی پس از انقلاب همانند آلبوم مکتب مولانا -اثر شهرام ناظری- بکار رفته اند، ولی تلفیق این اشعار انتقادی-اجتماعی با سبک راک که در غرب فریاد جنبش های اجتماعی-فرهنگی و تبلور تغییر در نگرش های اجتماعی و نفی سازش و متابعت بود، یا سبک جاز که غیر اخلاقی، مغایر ارزش های فرهنگی و تهدید آمیزتلقی می شد؛ پژواک فریاد رساتری را منعکس می کنند.

مولانا و حافظ در برهه ای از تاریخ می زیسته اند که حکومت فرمانروایان بیگانه و تاخت و تاز اقوام مهاجم مانند مغولان، باعث بروز تباهی های فرهنگی، نابسامانی های سیاسی-امنیتی و دل مردگی در میان اقشار مردم شده بود. پریشانی اندیشه، دل سپاری به قضا و قدر، رواج خرافات و بی مسئولیتی را می توان از پیامدهای نابسامانی های آن دوره دانست که بازتاب آن در ادبیات آن دوران مشهود است. عرفان که در شعر مولانا جریان می یابد انسان مصیبت زده و ناامیدرا به دنیای برتر اندیشه عرفانی فرا می خواند. محتوای اشعار حافظ هم کمابیش همان است جز اینکه مضامین طنز و انتقادی هم درون مایه اشعار وی قرار می گیرد.

استاد بهاءالدین خرمشاهی با اشاره به ویژگی های شعر حافظ برای الشرق الاوسط فارسی توضیح می دهد: “حافظ با طنز بسیار زیبای خودش، با “زهدِ ریا” در افتاده است، ولو گاهی کمرنگ. حافظ فهمید که اگر بخواهد نصیحت کند به جایی نمی رسد، انتقاد کرد دید انتقاد هم تلخ است، برای اینکه تلخی انتقاد را کم و تاٴثیر اثرش را زیاد کند به طنز پرداخت و این است که انتقادهای وی همواره طنز آمیز است.”

وی در ادامه توضیح می دهد که در روزگار ما آثار حافظ و مولانا زیاد خوانده میشوند، در حالیکه ۶۰-۷۰ سال پیش آثار سعدی زیاد خوانده می شد، و دلیل گرایش به این اشعار “زمینه و زمانه است”. وی توضیح می دهد: “به خصوص در دو دهه اخیر مولانا خیلی زیاد خوانده می شود و بزرگترین خوانندگان ما همانند آقای شهرام ناظری غزل های زیادی از مولانا خوانده اند.” وی ادامه می دهد: ” بیشترین حرف و حکمت های جامعه ایرانی در شعر بنا شده است. اگر بخواهیم ببینیم که آیا آن روزگار شباهتی با روزگار ما داشته، بحث کمی دشوار می شود و ممکن است موجب سوء تفاهم شود. من می توانم بگویم که در جامعه ما بعضی زهد فروشی می کنند. نمی گویم که بنیاد جامعه ما بر زهد فروشی است؛ چرا که این مبالغه است. اما یکی از شباهت ها همین زهد فروشی است. ”

هرچند شاید قیاس شرایط اجتماعی امروزایران با اوضاع و احوال عصر حافظ و مولانا اندکی بحث برانگیز باشد ولی حساسیت هایی که وزارت ارشاد در خصوص صدور مجوز آثار مبتنی بر این اشعار به خرج می دهد، گواهی بر این است که امروزه نیز تاب انتقاد کم است . چنانچه که بهاءالدین خرمشاهی توضیح می دهد: “در دوران حافظ انتقاد رسم نبوده. حافظ دل شیر دارد که انتقاد میکند. آن هم این همه آشکار. حافظ نه فقط از حکومت گزاران بلکه از مدعیان شریعت و شیخ و شحنه و صوفی انتقاد می کرده است.”

وی درباره جایگاه و حساسیت اشعار حافظ بعد از انقلاب می گوید: “ما روزگاری داشتیم که حافظ زیر سوال رفت، در اوایل انقلاب. گفتند که خیابان حافظ باید برداشته شود و نامش گذاشته شود وحدت اسلامی. من هم واکنش بسیار شدیدی نشان دادم و یک نامه سرگشاده نوشتم برای شورای انقلاب فرهنگی –که بعداﹰ ] تبدیل به[ ستاد و دائمی شد- و به دو روزنامه هم فرستادم. روزنامه اطلاعات چاپ کرد، اما کیهان چاپ نکرد. بسیار شدیدالحن بود و ]با این مضمون[ که هیچ کس این صلاحیت را ندارد که این کار را بکند. برای اینکه حافظ یکی از بزرگترین دارایی های معنوی ماست، جنبه قدسی و مقدس پیدا کرده است و اگر حافظ در جامعه ایرانی نتواند منتشر شود، آن جامعه به عصر حجر برگشته است.”

فارغ از مضامین، موسیقی اشعار حافظ و مولانا چنان شعف انگیز و دارای اوزانی چنان بی عیب و نقص است که کمتر موسیقیدانی است که با شنیدن آن ها به وجد نیاید. به بیان استاد خرمشاهی مولانا و حافظ ” انسانهای موسیقی ورز پیشرفته ای بودند که شیدای موسیقی بودند. حافظ آرام تر، ولی مولانا به کل رشته اختیارش گسیخته بوده است. مولانا گوهر میپاشد و حافظ گوهر می تراشد. مولانا بسیار بی اختیار تر است و گاهی هم از وزن و قافیه کلافه می شود، اگرچه تمام وجودش ترنم و تغزل است.”

وی اشاره می کند که -چنانکه زندگی نامه های قدیمی مولانا همانند مناقب العارفین افلاکی و رساله فریدون سپه سالار یاد می کنند- مولانا در سماع وجدی پیدا می کرده که شعر بسراید. مولانا در ۳۴۰۰ غزل از ۶۰ وزن و حافظ در ۵۰۰ غزل از ۲۰ وزن استفاده کرده است. حافظ هم اهل سماع و طرب بوده و حتی در ابیاتی به خوش آوازی خود اشاره می کند:

زچنگ زهره شنیدم که صبحدم میگفت                       غلام حافظ خوش لهجه خوش آوازم

یا

غزل سرایی ناهید صرفه ای نبرد                               در آن مقام که حافظ برآورد آواز

حتی محمد ابراهیم باستانی پاریزی یک دهه قبل از انقلاب (در دهه ۵۰) مقاله ای عرضه می کند که در آن مدعی می شود حافظ خطاب کردن حافظ به دلیل حافظی قرآن نیست، بلکه به این دلیل است که ایشان موسیقیدان بودند و در آن زمان به موسیقیدان حافظ می گفته اند.

چه معتقد باشیم که جامعه موسیقی را شکل می دهد و چه اینکه موسیقی جامعه را به تصویر می کشد؛ بدون تردید پیوند فرم و محتوای اشعار حافظ و مولانا، با سبک های خلاقانه موسیقیدانان معاصر ایرانی در زمینه و زمانه مناسب، منجر به خلق آثاری شده است که می توانند ضامن بقای فرهنگ ایرانی و گواهی بر ایستادگی روحی و فرهنگی هنرمندان ایرانی باشند.