تهران: فراز صفایی

«صیانت از آزادی فضای رسانه»، «آزادی روزنامهنگاران دربند» و «تشکیل انجمن صنفی روزنامهنگاران» سه وعدهی مهمی بود که روحانی در زمان انتخابات قول انجام آنها را به مردم داده بود. حالا و در آستانهی روز جهانی آزادی مطبوعات برآیند همهی این وعدهها چیست؟ هیچ.

در سال ۲۰۱۷ دهها خبرنگار و فعال رسانهای در ایران دربند بودند تا ایران بزرگترین زندان خبرنگاران در جهان لقب بگیرد.

هنگامه شهیدی، طاهره ریاحی، زینب کریمیان، صالح دلدم، مراد ثقفی، رامین کریمیان، عالیه مطلبزاده، عسل اسماعیلزاده، بختیار خوشنام، مهدی خزعلی، عبدالرضا داوری، نعیم حمیدی، ساسان آقایی، یغما فشخامی، محمد مهاجر، علیرضا توکلی و محمد مهدی زمانزاده و مدیران پنج کانال تلگرامی منسوب به اصلاحطلبان، تنها نمونههایی از یک لیست بلند بالا هستند که در سال گذشته بهدلیل فعالیتهای رسانهای بازداشت شدهاند. دیگرانی هم هستند که چه بسا در شهرهای کوچک ایران مورد بازداشت و آزار نیروهای امنیتی قرار گرفتهاند اما بهدلیل در مرکز نبودن خبری از آنها در دست نیست.

اگر روزنامهنگاری در جهان جزو مشاغل سخت است در ایران یک قمار بهشمار میرود؛ مثل این است که توی میدان مین قدم بزنی. کاری که امنیت شغلی در آن نزدیک به صفر است. همین چند ماه قبل بود که بعد از روی کار آمدن ولایتی در دانشگاه آزاد و فتح این دانشگاه بهدست اصولگرایان اولین قربانی روزنامهنگاران بودند. تیم جدید مدیریتی تصمیم به تصفیهی روزنامهی فرهیختگان گرفت و نتیجه هم اخراج نزدیک به سی روزنامهنگار بود؛ صرفا به دلیل گرایشهای سیاسی و فکری متفاوت. اخراج و بیکاری روزنامهنگاران در اثر این نوع تغییر مواضع مدیریتی یا در اثر تعطیلی روزنامهها بدل به یکی از هنجارهای کار روزنامهنگاری در ایران شده است. باید هم بشود؛ در کشوری که در بیست سال گذشته صدها مجله و روزنامه و سایت خبری بهدلیل برخوردهای قضایی و سیاسی از بین رفتهاند.

اما باز خبرنگاران و اهل رسانه با چنگ و دندان به این حرفه چسبیدهاند؛ حرفهای که حقوق و مواجب آن به طرز تراژیک و اندوهباری پایین است و در برخی رسانهها آنقدر اندک که آدم را یاد رمانهای چارلز دیکنز میاندازد. حرفهای که هنوز بهرسمیت شناخته نشدهاست؛ شاید بیش از نیمی از آنها که در ایران در حوزهی رسانه مشغول بهکار هستند قرارداد و بیمهای ندارند. برای همین هم اهل رسانه سالهاست برای چیز سادهای مثل انجمن صنفی روزنامهنگاران میجنگند؛ سندیکایی که پیگیر حقوق و مواجب و بیمهی درمانی و بازنشستگی آنان باشد. روحانی پنج سال پیش قول داد که اجازهی تشکیل این انجمن را بدهد؛ و تا حالا نداده است.

شاید مشکل اصلی این باشد که از دید حاکمیت، کار در رسانهها یک جرم بالقوه است؛ جرمی که اگر امروز بهدلیل آن دستگیر نشوی فردا نوبت تو است.

اهل رسانه در ایران بین دو حالت مخیرند؛ یا بخشی از ماشین رسانهای حاکمیت باشند و از لحاظ مالی تامین شوند مانند دهها روزنامه و خبرگزاری مرتبط با سپاه و حوزهی علمیه؛ یا آن که تلاشی برای اندکی استقلال نظر بکنند و نهادهای حاکمیتی به چشم مجرمان بالقوه به آنان بنگرند و درست مثل آنچه برای مدیر مسؤول روزنامهی شرق پیش آمد را انتظار بکشند. وقتی با مدیر مسؤول مهمترین روزنامهی اصلاحطلب فقط برای یک گزارش اجتماعی و نه سیاسی از مشکلات اجتماعی یک محله در مشهد مثل دزدها رفتار بکنند و به دست و پای او پایند بزنند و در سلول انفرادی نگهش دارند و از شلاق و کتک سخن بهمیان آید ببینید وضعیت چه اندازه بحرانی خواهد بود.

در این بحبوحهی فیلترینگ تلگرام که بستر فعالیت بسیاری از رسانههای مستقل بود شاید تنها خبر خوب برای اهل رسانه زندانی شدن سعید مرتضوی بود؛ کسی که دستور توقیف فلهای روزنامهها را در زمان ریاست جمهوری خاتمی داد؛ حادثهای که طی آن، دهها نشریه از جمله ۱۸ روزنامه در یک روز توقیف شدند؛ کسی که عامل زندانی شدن دهها روزنامهنگار و بیکاری و پناهندگی صدها تن دیگر شد. اما متاسفانه مرتضوی که حتی هنوز خبر زندانی شدنش هم موکد نیست به دلیل اقدامات خود علیه رسانهها به زندان نیافتاد.

درست در روزهایی که جهان میخواهد روز آزادی مطبوعات را گرامی بشمارد در ایران، قوهی قضائیهی ایران حکم به فیلتر تلگرام داد تا اندک مجال باقیمانده در برابر فعالیتهای رسانههای آزاد را بگیرد؛ غمی بر غمهای دیگر. وضعیت روزنامهنگاری در ایران همین است.