به لحاظ حافظه تاریخی اگر قرار باشد کنفرانس داووس در سوئیس هر سال نامی را برای خویش انتخاب کند، بی گمان گردهمایی امسال را باید “ایران” یا شاید هم “امید” نام گذاری کنند تا آیندگان بدانند که برخلاف محمود احمدی نژاد، رئیس دولت پیشین، این بار ایرانیان از خاورمیانه که هم اکنون دوران خونباری را می گذراند، رئیس جمهوری را به این کنفرانس می فرستند تا پیام منطقی آنها را چنین بخواند: “در هر نقطه از جهان، هر ملتی که آزادی را فدای امنیت کند سرانجام هر دو را خواهد باخت.”

ده سال پس از آنکه محمد خاتمی در داوس از گفتگوی تمدن ها سخن گفت، اینک خلف او حسن روحانی به آنجا می رود تا از “تدبیر تمدن ها” سخن بگوید. باید اشاره کنم که اصولا اروپا و آمریکا به این کنفرانس نگاهی “یگانه” دارند و برای بحران های موجود در سطح جهان، داووس سوئیس را محلی و فرصتی می شناسند که نخبگان سیاسی و اقتصادی می توانند در آنجا ایده ها، تئوری ها و نسخه های خویش را ارائه دهند.

این در حالی است که در آفریقا و خاورمیانه معمولا نگاهی “دو گانه” به داوس وجود دارد به گونه ای که برخی از جریان های افراطی که همواره در اقیانوس بی کران “توطئه جهانی” شناورند، داووس را همان “لانه جاسوسی” می پندارند که هر سال جورج سوروس، ثروتمند مجاری ۸۴ ساله در آنجا درس انقلابات مخملی تدریس می کند!

جرج سوروس (متولد ۱۲ اوت ۱۹۳۰) تاجر ارز، سرمایه گذار در بازار سهام، تاجر، و فعال سیاسی است.

جرج سوروس (متولد ۱۲ اوت ۱۹۳۰) تاجر ارز، سرمایه گذار در بازار سهام، تاجر، و فعال سیاسی است.

بی علت نیست که این گروه های شوریده و تندرو از سال ۲۰۰۴ به رأی و نظر حداقل بیست میلیون ایرانی که خاتمی منتخب آنهاست، اهانت می ورزند و در پی آنند که دریابند آیا رئیس جمهور ایران با سوروس دست داده است یا نه، چه رسد آنکه رئیس دولت ایران در آنجا پنهانی (به مدت یکی دو ساعت همچو کودک دبستانی) از سوروس درس انقلاب رنگی هم آموخته باشد!

به نظرم این دوگانگی در نگرش به گردهم آیی سالانه اقتصادی داووس، از مهم ترین چالش هایی است که باید به یاری فراست و درایت حقوقی حسن روحانی اندک اندک در ایران حل شود. از سوی دیگر روحانی در داووس نباید فراموش کند که او فقط رئیس جمهور اصلاح طلبان و اعتدالی ها نیست بلکه یقینا و خواهی نخواهی رئیس جمهور تمام تندروها و جناح های افراطی و اقلیت های دینی و قومی درون ایران نیز است.

روحانی باید بداند که دیپلماسی خارجی او ادامه همان سیاست داخلی ایران است و نه کمتر یا بیشتر. به همین سیاق است سیاست خارجی ایالات متحده که جمع جبری همان تنش ها بین لابی اسرائیل و نیروهای افراطی جنگ طلب حاضر در کنگره آمریکا، با دولت مستقر در کاخ سفید است.

به باورم نگاه سیاه وسفید (طیب اردوغانی!) به جامعه آبرومند ایران، دور از جایگاه شیخ تدبیر است و چه نیکوست که حتی گروه های هیجانی و شوریده و افراطی درون این سرزمین نیز به خاطر منافع مشترک ملی، دعای خیر خویش را در این سفر سوئیسی بدرقه شیخ تدبیر کنند.

موضوع اصلی چهل و سومین گردهمایی اقتصادی داووس “باز سازی جهان” نام دارد با عنوان فرعی “پیامدهای سیاسی، اجتماعی، تجاری” که به مدت سه روز از ۲۲ تا ۲۵ ژانویه در کوهپایه داووس تشکیل می شود.

به جاست که اهمیت این کنفرانس را نه بسیار برجسته کنیم و نه بسیار بی اهمیت بدانیم. بی تردید چشم انداز اقتصاد جهان و بحران های زیست محیطی از شمار آلودگی هوا و گرمایش سیّاره زمین که در گوشه و کنار کُره خاکی دامنگیر جوامع شده است، در کنفرانس داووس فرصتی فراهم شده است تا بانکداران و سیاست مداران و دانشمندان در مورد این مشکلات به گفت و گو و تبادل نظر غیر رسمی بپردازند.

نظر به پیشینه تاریخی، داووس همان تقاطعی است که نخبگان و برنامه ریزان سه حوزه اقتصاد، سیاست و تجارت با یکدیگر برخورد می کنند یا به عبارتی، با همدیگر به گفت و گو می نشینند. در این کنفرانس سه روزه بیش از ۲۵۰۰ تن از رؤسای دولت ها، رؤسای ملت ها، مدیران بانکی و مالی جهان، روشنفکران و روشنگران، نام آوران ثروت و شوکت، نام آوران فرهنگی و دانشگاهی دعوت شده-اند.

البته این گردهمایی در شاکله رسمی سازمان ملل و یا عرف معمول دیپلماتیک طبقه بندی نمی شود، بنابر این چالش بزرگ در داووس همواره بر این محور می چرخد که برخلاف انتظار، هر سال این امید زنده می شود که نتایج کنفرانس داووس می تواند در سرنوشت جنگ و صلح در جهان کارساز باشد ولی شاهدیم که چنین نمی شود.

با این حال دور از اخلاق است که هویت این کنفرانس را وُلگاریزه کنیم و با لحنی عامیانه آنجا را یک “کافی شاپ” بین المللی در پای رشته کوه زیبای آلپ سوئیس بشناسیم؛ تفریحگاهی که هر سال به آنجا می آیند و می گویند و می خورند و می روند و دیگر هیچ.

davooss

برای نمونه در ژانویه سال ۲۰۰۹ ، هنگامی که رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه در واکنش به سخنان شیمون پرز و در دفاع از ملت فلسطین، با ژست اعتراضی سالن گفت و گو را ترک کرد، به جهانیان نشان داد که او برای خوردن و خُفتن به آنجا نیامده بلکه برای “کوفتن” به پرز آمده است. اردوغان بدین وسیله به اسرائیلی ها می گوید که زشتی ترک جلسه را از آنها آموخته است.

نمونه آموزنده دیگری که جایگاه داووس را برجسته می سازد، هُشدار شدید آنگلا مرکل صدر اعظم فولادین آلمان به اروپای گرفتار در بزگترین بحران اقتصادی است؛ او در ژانویه پارسال با شرکت در چند پانل پرسش و پاسخ، بطور صریح موضع کشورش را این چنین تشریح می کند: “آلمان می کوشد که به لحاظ اقتصادی یونان را آلمانی کند و نه آنکه برعکس، آلمان را یونانی کند.” به بیان دیگر، او با دلگرمی از ذخیره ارزی ۱۱۰۰ میلیارد دلاری آلمان، برای رؤسای کشورهای فقیر قاره سبز پیامی به داووس آورده بود که آنها راه گریزی ندارند مگر آنکه برای درمان بحران کنونی پذیرای نسخه آلمانی او باشند.

آنگلا مرکل به آمریکا نیز هشدار داد که اروپا و بحرانش را به حال خویش رها کند و نسخه آمریکایی برای آنان نپیچد. نباید فراموش کنیم که که اگر نسخه مرکل برای حل بحران اقتصادی و اجتماعی اروپا پیچیده نمی شد، اروپا با فاجعه ای بسیار دردناک در هم پیچیده می شد و “یورو” که نشانه قدرت و هویت اروپاست امروز نابود شده بود. خروج تدریجی اروپا از بحران و پایداری یورو در برابر دلار از نتایج نسخه آلمانی است که در کنفرانس داووس به نقد کشیده شد.

نمونه دیگر حضور جورج سوروس بازنشسته است که به مثابه بزرگترین سوداگر سرمایه جهانی که در دوران میانسالی حتی توانست پوند انگلیس را به زانو در آورد. او تا کنون توانسته با ارائه نظریات و نشان دادن راه حل هایی که در پانل های داووس آنها را به بحث می کشد، به کمک آنگلا مرکل شتافته و از فروپاشی اتحادیه اروپا و واحد پولی یورو جلوگیری کند.

یکی دیگر از چالش های پیش روی روحانی در سفر به سوئیس آن است که او به نیکی آگاه است که این روزها سهام تدبیرش در بورس سیاسی جهان بسیار افزایش یافته است؛ پس وی برای ژست دیپلماتیک در مقابل دوربین ها یا برای عکس یادگاری با این و آن به داووس نمی رود بلکه به آنجا می رود تا برای دفاع از منافع ملی سرزمینش و یافتن راه حلی برای خروج از بحران “تحریم اقتصادی” ایران از طریق مجاری غیر رسمی و بعضا غیر دیپلماتیک کوشش کند.

به بیان دیگر، حسن روحانی می کوشد در بورس معتبر بین المللی داووس، “سهام عدالت” را که برابر اعتبار انتخابات میهن اوست، به ثمن بخس نفروشد. در ایران کیست که نداند و آگاه نباشد که دولت روحانی بحران “محاصره اقتصادی” را بزرگ نمایی نکرده است تا در داوس بر روی آن چانه زنی کند، بلکه آمار رشد اقتصادی، رکود تورمی، نرخ بیکاری و…نشان می دهند که دامنه مشکلات بسیار گسترده تر از “فشار از پایین و چانه زنی از بالا” شده است.

بی گمان روحانی می داند که این شگردهای کلیشه ای چپ اروپایی دیگر نه در ایران و نه در اروپا کاربری ندارد؛ پس لازم است که تیم اقتصادی دفتر ریاست جمهوری این بار مشاورانی را به همراه روحانی بفرستد که در این سفر به شدت فشرده بتوانند بار دیگر در پانل های مناظره و پرسش و پاسخ داوس که شهرت جهانی نیز دارند، آنها نشان دهند که “دیپلماسی” و نه جنگ، تنها راهی است که امریکا و ایران را در حل بحران یاری می کند.

در ضمن آنجا نگران روسیه و چین و هند هم نباید باشند، چرا که شیرینی تحریم ایران به مذاق آنها بیشتر از دیگران خوش آمده است؛ حتی چنانچه هنگام بازگشت از داووس در فرودگاه مهرآباد، دوباره لنگه کفش ها بر حرمت و اعتبار و آبروی ایران به گونه ای پرتاب شوند که جهان باز هم شاهد آن باشد، ملالی نیست جز دوری توهم و توطئه و تخطئه!