طرح روی جلد کتاب حقوق بین الملل، رهیافتی اسلامی

طرح روی جلد کتاب حقوق بین الملل، رهیافتی اسلامی

نام کتاب: حقوق بین الملل، رهیافتی اسلامی
مولف: دکتر سید مصطفی محقق داماد
تهران، مرکز نشر علوم اسلامی، ۱۳۹۳

توجه به مباحث حقوق بین الملل یکی از مهمترین موضوعات جهان امروز است که متخصصان این امر سعی دارند از دیگر موضوعات و روش ها و رشته های مطالعاتی دیگر برای اجرای دقیق تر حقوق بین الملل بهره ببرند. یکی از این روش ها استفاده از منابع و متون اسلامی برای قوام و دوام بیشتر حقوق بین الملل است. چرا که بیش از چهل کشور جهان با مبانی اسلامی حکومت می کنند و در دنیای امروز نیز نیاز است که اصول حقوق بین الملل با اصول تعالیم یا فلسفه اسلام سازگاری داشته باشد.

در کتاب حاضر نیز مولف سعی کرده تا با چنین مبنایی این کتاب را تالیف نماید. کتاب «حقوق بین الملل، رهیافتی اسلامی» از ده فصل و یک نتیجه گیری برخوردار است. مولف بر این باور است که احکام اسلام، رشته اصولی به هم پیوسته را بنا می نهد که همه ابعاد رفتاری یک مسلمان را در رابطه اش با خدا و با خود و با هم نوعانش در بر می گیرد. از این رو اسلام در عین آنکه یک نظام اعتقادی و عبادی و اخلاقی است، یک سیستم حقوقی نیز هست و در واقع این بعد حقوقی اسلام است که ویژگی های منحصر به فرد این دین را کامل می سازد تا در تحقق اهدافش به عنوان یک سازمان اجتماعی نیز نقش مهمی ایفا کند.

مولف در سه بخش اول این کتاب سعی کرده تا با بررسی ویژگی های دین اسلام به منابع حقوق در اسلام و تحول آنها و نسبت آن با مکاتب فقهی بپردازد. همچنین نگاهی اجمالی و دقیق از حقوق بین الملل عمومی اسلامی ارائه دهد. مولف معتقد است “حقوق بین الملل عمومی اسلامی در درجه اول به موضوع روابط میان دولت اسلامی با بیگانگان می پردازد. از این رو مفاهیم کلیدی دولت اسلامی، بیگانه و رابطه بسیار مورد بحث و بررسی است”.

همچنین مولف در ادامه به تبیین ماهیت حقوق بین الملل نوین و حقوق بین الملل اسلامی می پردازد و می نویسد: “حقوق بین الملل به عنوان بخشی در علم حقوق، مبحثی نسبتا جدید است و تا پیش از قرن شانزدهم میلادی چندان استقرار نیافته بود. از زمان تکوین مستقل این شاخه از علم حقوق، کثیری از اندیشمندان و حقوق دانان در زمینه ها و حوزه های متنوع حقوق بین الملل، آثار علمی بسیاری تولید کردند”.

در این کتاب مولف به دو موضوع بسیار جدی و مهم اشاره ای مفصل دارد که آن دو عبارتند از : جنگ و صلح. مولف در بخش چهارم کتاب در ابتدا به اصالت صلح می پردازد و می نویسد : «مراد از صلح که یکی از هدفهای اساسی در صحنه بین المللی است حالت طبیعی و بدون جنگ است. حالتی که در آن هم زیستی مسالمت آمیز و شرافت مندانه رواج دارد و جزء ارزشمندترین و اصولی ترین نیازهای بشری است که در سایه آن، زندگی اجتماعی و در تعادل و توازن به سر می برد و آدمیان به جای درگیری و اختلاف، توان خود را در جهت تامین زندگی مناسب به کار می گیرند.»

وی سپس به منابع فقهی اسلامی درباره صلح و نظرات آن می پردازد و مشکلاتی که حقوق بین الملل در جهان امروز با آن رو به رو است اشاره می کند و در این مورد می نویسد : «این قلم معتقد است که با بازخوانی و امعان نظر مجدد در منابع فقه اسلامی در کنار توجه به آموزه های بنیادین اصول اخلاقی و احترام به کرامت بشری و اصل جاودانگی دین مقدس اسلام می توان به نتایج مهمی دست یافت که دستاورد آن عدم طرد کشورهای اسلامی و مسلمین از خانواده جهانی و نیز عدم به انزوا کشیده شدن اسلام و مسلمین در عصر کنونی خواهد بود. چنین تلاشی از سویی مستلزم نقض آرا و دلایل فقهایی است که باور به اصالت جنگ دارند و از سوی دیگر ابرام نظرات و استدلالهای فقیهانی است که اصل حاکم بر روابط میان مسلمانان و غیر مسلمانان را صلح می دانند».

مولف در ادامه به بررسی ادله های فقهی و قرآنی و ارزیابی دانشمندان در این مورد می پردازد و می نویسد که «جنگ در حقوق اسلامی ضرورتی برای ایجاد صلح است و آشکار است که به ضرورت به اندازه لازم روی آورده شود. اصل شمردن و هنجاری دانستن جنگ، مخالف منطق ضرورت است. از سوی دیگر در قواعد فقهی تقریر شده است که اصل در اشیا، اباحه است؛ اصل خالی بودن از تکلیف است، اصل برائت ذمه است. از این رو شایسته نیست که اصل را جنگ بدانیم. زیرا علاوه بر تعارض با قواعد فقهی مزبور، این اصل با نفس دعوت به توحید آن هم برای پذیرش بدون اکراه و اجبار آن منافات دارد. این نکته نیز شایان ذکر است که قاعده اصل صلح در شرع مخالی ندارد، اما قاعده اصل جنگ معارض دارد.»

در پایان می توان به این مطلب اشاره کرد که مولف اثری تخصصی در زمینه حقوق بین الملل با دیدگاهی اسلامی نگاشته اما مولف به نکات مهم و جدی مبتلابه دنیای امروز که بیشتر در زمینه مفهوم اندیشه اسلامی و جایگاه آن در حقوق بین الملل و همینطور جنگ و صلح و سرزمینهایی که بدان درگیرند نیز می پردازد و نتیجه می گیرد که برای برقرار صلح در عرصه بین الملل باید به این گزاره دست یافت که «صلح، دو ستون دارد: عدالت و انسانیت».