برخی هنرپیشه‌ها سر روش بیان‌شان معامله نمی‌کنند

ونیز: محمد رُضا

رایان گاسلینگ در “نخستین انسان” ساخته دیمین شزل نقش نیل آرمسترانگ فضانورد را بازی می‌کند. شخصیتی غیر خیالی برخلاف همه فیلم‌های قبلی که بازی کرده مثل “لالا لند” ساخته همین کارگردان، “درایو”(بران) ساخته نیکولاس وندینگ یا “نیمه ماه مارس” به کارگردانی جورج کلونی. آرمسترانگ، شخصیتی واقعی که به شهرتی جهانی دست یافت، چون اولین انسانی بود که در سال ۱۹۶۹ بر سطح ماه قدم گذاشت.

آنچه اینجا ثابت مانده اینکه روش نقش آفرینی این هنرپیشه به تبع نقشی که ساخته خیال باشد یا واقعی، تغییر نکرده است. در همه شرایط از آن اوست و روش و منش او. اینجا هم مثل فیلم‌های دیگر حرکت می‌کند، همان‌طور نقش بازی می‌کند، حرف می‌زند و تأثر و احساسش را از لابه لای درام عینیت می‌بخشد. با این همه نظر خیلی‌ها را گرفت و او را تشویق کردند.

سه روز پس از نمایش فیلم که دوره۷۵ جشنواره با آن شروع شد، با او در جزیره “لیدو” که جشنواره واقعی آنجا برپاست گفت‌وگوکردم. این هم متن گفت‌وگو:

*آنچه خواندم درست است که توبازی در لالا لند را به این شرط پذیرفتی که کارگردان دیمین شازل نقش اول این فیلم را به تو بدهد؟

-نه. هیچ شرطی وجود نداشت. من شرطی نگذاشتم. اولا دیمین همیشه در فکر ساخت این فیلم بود. فیلمنامه آماده بود اما سرمایه گذار نداشت. شنیدم و وقتی با دیمین دیدار کردم از او پرسیدم. در حقیقت در آن دیدار فکرمی‌کردم نقش آرمسترانگ را به من پیشنهاد می‌کند، اما او خبر از طرح موزیکالش لالا لند را به من داد. قبول کردم سناریو را بخوانم و اگر از آن خوشم آمد نقش اولش را بپذیرم، اما درخواست کردم و شرط نکردم که نقش آرمسترانگ را در این فیلم که ساخته خواهد شد بازی کنم. این چیزی است که اتفاق افتاد.

* این نقش را با نقشی که در لالالند بازی کردی چطور مقایسه می‌کنی از جهت فضای دراماتیک که از آن بهره بردی؟ نقشی در یک فیلم خیالی در مقابل نقشی که بر اساس بخشی از زندگینامه شخصی نوشته شده.

-چیزی که گفتی درست است. این فیلم بر اساس بخشی از زندگینامه شخصی استوار است و فیلم قصد ندارد از دهه شصت زندگی نیل آرمسترانگ فراتر برود، از وقتی که به ناسا پیوست تا زمانی که بر سطح ماه قدم زد. البته فرق چندانی در فضای دراماتیک مورد نیاز فیلم وجود ندارد. در لالالند به جز راهنمایی‌های کارگردان در هنگام فیلمبرداری، خودم را آزاد یافتم. از خواندن سناریو الهام گرفتم و اجرا کردم. این روند طبیعی است. در مورد نقشم در نخستین انسان آزادی کامل داشتم. هدف آن طور که دیدی این نیست که توی جلد شخصیت بروم و حرکاتش را تقلید کنم. هدف انتقال دادن شخصیت از واقعیت به واقعیت دیگر نیست، بلکه هدف ایفای نقش اوست.

* در هرحال کسی نمی‌تواند ادعا کند که آرمسترانگ در برابر فلان اتفاق این طور یا آن طور رفتار می‌کرد. درست است؟ 

-درست است. حواسمان بود به آنچه اتفاق افتاده پایبند باشیم اما به چگونگی‌ش نه خیلی.

*پس با ایفای نقش قهرمان این فیلم و تماشای آن درحضور مردم ونیز چه احساسی داری؟

-دوست دارم بگویم من قهرمان این فیلم نیستم بلکه هنرپیشه‌ای هستم که نقش شخصیت مشخصی را در آن بازی کردم. شخصیتی خیلی مهم. نیل آرمسترانگ قهرمان فیلم است و من فقط نقشش را بازی کردم.

* اما یک وضعیت دیگری وجود دارد، به این معنی که او قهرمان در جهان واقع است و تو قهرمان فیلم.

-فکر نمی‌کنم. او و فیلم از مردی صحبت می‌کنند که اراده‌ای بزرگ داشت. اراده‌ای آهنین. درآغاز او یک نفر از گروهی بود که به ناسا پیوستند و تحت آموزش قرار گرفتند. بعداً در برابر آنچه به او محول شده بود، احساس مسئولیت می‌کرد. انتخاب او به عنوان یک فضانورد، انتخاب خودش نبود بلکه نتیجه تصمیم ناظران برنامه فضایی بود. بعد از اینکه دوستانش را از دست داد، فهمید ناسا دست از این برنامه برنمی‌دارد و به کارش ادامه می‌دهد. این احساس اوست نسبت به از خودگذشتگی دوستانش و احساسی که دوست داشت این خطر را بکند و تجربه را از سربگذراند.

*به نظر می‌رسد به طور کلی خوب از عهده نقش‌هایت برمی‌آیی. اینجا به خصوص برعکس مردی که می‌تواند در برابر همه ضربه‌هایی که خورده بایستد بدون آنکه متأثر شود.

-این برای من ضروری است. چرا که به نظر من مهمترین احساسات آنهایی هستند که در درون آدمی حبس می‌شوند و وقتی رها می‌شوند مهیای نمایش عمومی می‌شوند.

* نظرت در باره روشت در ایفای نقش چیست؟ در فیلم‌های مختلفت، سعی کردی نقش مردی را بازی کنی که بیشتر سکوت می‌کند تا حرف بزند. با حطوط چهره و چشم بیان می‌کند. آیا به نظرت این برای ایفای هر نقشی کافی است؟

* این روش را دوست دارم و به طوری کلی به آن تمایل دارم. به نظرم هر هنرپیشه‌ای ابزار خودش را در بازی و بیان دارد. برخی هنرپیشه‌ها این کار را به شکل رو انجام می‌دهند چون فیلم‌هایی که در آنها شرکت می‌کنند، این طور می‌طلبند. هنرپیشه‌ای که روشی دارد نمی‌تواند بدون آن روش در فیلمی نقش بازی کند که اصولا اهمیتی به جشنواره نمی‌دهد یا گزینه هنری مسلطی را مطرح کند. هنرپیشه‌های دیگری هستند که کوتاه نمی‌آیند و معامله نمی‌کنند و برای همین هم به روش خودشان در بیان پایبند می‌مانند. من وقتی در باره خودم حرف می‌زنم احساس سختی دارم و این کار را دوست ندارم. برای همین به این بسنده می‌کنم که بگویم، کاری که می‌کنم کافی است تا وقتی که نقش‌هایی که انتخاب می‌کنم مرا راهنمایی می‌کنند.

*آیا این احساس را نداری که فرصت کسب جایزه اوسکار را که در فیلم لالالند از کف دادی، این بار به تو روی آورده؟

-به این موضوع زیاد فکرنمی‌کنم. خوشحال می‌شوم نامزد جایزه اوسکار و گولدن گلاب بشوم و موفقیت در کسب آنها بیشتر خوشحالم می‌کند، اما بیهوده است به این حساب و کتاب‌ها فکر کنم. هنوز زود است به این احتمالات به طور جدی فکر کنم.

*خیلی زود به سمت تولید رفتی، چرا؟

-به نظرم تولید فرصتی است تا علاقمندی‌هایم را به شکل فیلم متبلور کنم که برای جلب توجه، به کاری بیش از نوشتن نیاز دارند. به نظرم هنرپیشه موفق می‌تواند طرحی را به پیش ببرد اگر به او وابسته نباشد.

*این همان چیزی است که وقتی دیمین شازل در لالالند از تو کمک گرفت.

-به احتمال زیاد، اما من آن زمان خیلی جزئیات تولید را دنبال نمی‌کردم تا به یقین به تو بگویم بله یا خیر.