تصویری از جورج واشنگتن، نخستین رئیس جمهور آمریکا

تصویری از جورج واشنگتن، نخستین رئیس جمهور آمریکا

واشنگتن، الشرق الاوسط – دنیس ای. اسپلبرگ دانشمند آمریکایی در حوزه تاریخ اسلام به شمار می رود. او استاد یار تاریخ و مطالعات خاور میانه در دانشگاه تگزاس است. اسپلبرگ مدرک دکتری خود را از دانشگاه کلمبیا دریافت کرده است. وی همچنین کتابی با عنوان “سیاست، جنسیت وگذشته دین اسلام” را به رشته تحریر درآورده است. این کتاب نگاهی به نقش عایشه در سنت اسلامی دارد.

شهرت اسپلبرگ در دنیای رسانه احتمالا نتیجه جنجال موجود درمورد رمان شری جونز با عنوان”جواهر مدینه” است. وی این رمان را از نظر تاریخی به شدت مورد حمله قرار داد و به ناشر این رمان یعنی انتشارات رندم هوس هشدار داد که انتشار این کتاب ممکن است منجر به بروز خشونت از سوی مسلمانان تندرو شود.

او در کتاب اخیر خود نگاهی بر تاثیر اسلام ــ به ویژه تاثیر نسخه ای از ترجمه قرآن که در اختیار توماس جفرسون بوده است – بر شکل گیری قانون اساسی آمریکا و مفهوم آزادی های دینی درسالهای نخستین پیدایش ایالات متحده آمریکا انداخته است.

کتاب “قرآن توماس جفرسون؛ دین اسلام وبینانگذاران” توسط گروه انتشاراتی ناپف به چاپ رسید و در مهر ماه سال ۱۳۹۲ در اختیار عموم قرار گرفت.

الشرق الاوسط: چرا و چگونه شما به توماس جفرسون و دیدگاه او درباره اسلام علاقمند شدید؟

دنیس ای. اسپلبرگ: من تاریخ اولیه اسلام تدریس می کنم. شروع این پروژه کاملا اتفاقی بود یعنی زمانی که من به آگهی ای در باره نمایشی تحت عنوان “محمد شیاد” برخورد کردم که در سال ۱۱۶۱ هجری شمسی در مریلند آمریکا اکران شده بود. تا آن زمان هیچ گاه فکر نمی کردم که آمریکایی های نخستین چیزی در باره ی اسلام می دانسته اند. اگر آنها این نمایش را دیده بودند تنها چیزی که عایدشان می شد جنجالی ضد اسلامی در رابطه با پیامبر در اروپا بود. در نگاه اروپایی ها پیامبر شخصی شیاد بود که دینی جعلی را با زور شمشیر گسترش داد.

اما این نگاه منحصرا منفی درباره اسلام که در آن زمان در اروپا و آمریکا شایع بود تعجب مرا برانگیخت. از خود پرسیدم که آیا آمریکایی ها همواره مسلمانان را دشمن خود تلقی می کردند؟ آیا استثنایی هم برای این دید غالب وجود داشت؟ لذا شروع به تحقیق کردم.

دو سال بعد شواهدی در تناقض با این دیدگاه یافتم که کنجکاوی مرا برانگیخت. در سال ۱۱۶۷ هجری شمسی، یک هیئت نمایندگی که در مجمع کارولاینای شمالی مسؤول تصویب قانون اساسی ایالات متحده بود ادعا کرد که ممکن است روزی برسد که مسلمانان – که در آن زمان به “محمدیان” معروف بودند – بدون نیاز به هیچ آزمون مذهبی از طریق انتخابات در ادارات دولتی حاضر شوند و یا حتی به پست ریاست جمهوری دست پیدا کنند. (در آن زمان، تنها مسیحیان پروتستان بودند که می توانستند از پس این ازمونها برآیند. یهودیان، مسیحیان کاتولیک وبه طور تلویحی مسلمانان از حضور در ادارات دولتی تقریبا در هر یک از سیزده ایالت آمریکا محروم بودند.)

یک حقوقدان به نام جیمز ایردل حمایت خود را از قانون اساسی – و حقوق مسلمانان – در کارولاینای شمالی اعلام کرد. برای من واقعا تعجب اور بود که اوچگونه چنین دیدگاه جامعی را به دست آورده بود. من موفق به یافتن منابعی برای این دیدگاه جامع نسبت به تساهل دینی در قبال مسلمانان شدم. بنده در کتاب خود منشا این منابع را در اروپای قرن شانزدهم میلادی یافتم.

پرسش: چرا و چگونه جفرسون به دین اسلام و مسلمانان علاقمند شد؟

جفرسون در سال ۱۱۴۴ هجری شمسی یعنی یازده سال قبل از تحریر کتاب “اعلام استقلال” یک نسخه دو جلدی از قرآن خریداری کرد. او که در ان زمان دانشجوی رشته حقوق بود به متون مقدس در آن به چشم منبعی قانونی نگاه می کرد. وی نسخه ای ترجمه شده توسط شخصی انگلیسی به نام جورج سیل را خریداری کرد. این کتاب نخستین نسخه ای بود که مستقیما اززبان عربی به انگلیسی ترجمه شده بود. سیل نیز به نوبه ی خود در دویست صفحه برداشت کلی خود را از تاریخ اسلام، عقاید و مناسک آن ارایه داد که در مقایسه با گزارش های قبلی بسیار دقیق تر بود.

تقریبا در همین زمان بود که مطلب حقوقی بسیار قدیمی تری نظر جفرسون را به خود جلب کرد. و آن مطلب در تعارض با نگرشی بود مبنی بر اینکه “ترک ها [مسلمانان] دشمنان زندگی بودند”. در مقابل، او به مطلبی در تناقض آن برخورد کرد: “بین دین ما و دین آنها تفاوت وجود دارد. این موضوع دلیلی بر این نمی شود که ما نسبت به ان افراد دشمنی ورزیم. آنها مخلوق خداوند هستند، درست همانطوری که ما هستیم.” این کلمات قطعا در دیدگاه او در قبال مسلمانان تاثیر داشته است.

جفرسون در سال ۱۱۵۵ هجری شمسی یعنی فقط چندین ماه پس از نوشتن کتاب “اعلام استقلال” عبارتی کلیدی از اثر جان لاک انتخاب کرد که در سال ۱۰۶۸ درباره ی تساهل مذهبی به رشته ی تحریر در آمده بود و ان این بود که “نه افراد بی دین، نه محمدیان [مسلمانان] ونه یهودیان هیچ کدام نباید به خاطر دینشان از حقوق مدنی اشان در ایالت ها محروم باشند.” این جمله در میان دست نوشته های جفرسون موجود است. این مطلب به لایحه مهمی که او در زادگاه خود یعنی ویرجینیا نوشت حیات بخشید. بر اساس آن لایحه، مسلمانان از آزادی های دینی و برابری سیاسی برخوردار می شدند.

پرسش: جفرسون درباره دین اسلام و مسلمانان چه دیدگاهی داشت؟

دیدگاه اولیه ی جفرسون از اسلام غالبا منتقدانه و گاهی غلط بود. به نظر می رسد که نگرش او به طور مستقیم از نظرات ولتر تاثیرپذیرفته باشد. به ویژه تفکر غلط او که دین اسلام موجب سرکوب تحقیقات علمی شد از آن جمله است. جفرسون در مباحث اولیه ی سیاسی از این مطالب برای جدا کردن دین از سیاست در ایالت ویرجینیا استفاده کرد.

بر خلاف آن، جفرسون همواره آینده ای را ترسیم می کرد که در آن مسلمانان روزی بتوانند به عنوان شهروند آمریکایی به حساب بیایند. ولی آن زمان این نوع تفکر از جایگاهی برخوردار نبود. جفرسون در سال ۱۲۰۰ هجری شمسی یعنی پنج سال پیش از مرگش و پس از جنگ با حاکم طرابلس اعلام کرد که منظوراصلی او از طرح لایحه ی برقراری آزادی های دینی درایالت ویرجینیا، به طور تلویحی مسلمانان بودند. این لایحه در سال ۱۱۶۵ هجری شمسی به شکل قانون درامد. جورج واشنگتن و جیمز مدیسون هر دو موافقت خود را با او اعلام کردند.

جفرسون به عنوان یک دیپلمات و رییس جمهوراز نزدیک با دو سفیر مسلمان به مذاکره پرداخت. نفر اول سفیر طرابلس بود که وی در سال ۱۱۶۵ هجری شمسی در لندن با او دیدار کرد و دیگری سفیر تونس بود که جفرسون در زمان ریاست جمهوری خود در سال ۱۱۸۴ هجری شمسی او را در واشنگتن دی سی به حضور پذیرفت. جفرسون به احترام او که نخستین سفیر مسلمان در ایالت متحده بود زمان ضیافت رسمی شام را به خاطر ماه رمضان از بعد از ظهر به غروب موکول کرد.

جفرسون در دوره ریاست جمهوری خود نامه هایی را به حاکمان طرابلس و تونس نوشت که در آنها برای اولین بار از اطلاعات خود درباره ی دین اسلام در حوزه دیپلماسی استفاده کرد. وی در این نامه ها به مفهوم خدای مشترک اشاره کرد. او در پایان یکی از نامه هایش به دشمن زمان خود یعنی حاکم طرابلس نوشت که “امیدوارم خداوند عمر شما را مستدام بدارد وشما را تحت عنایات خود حفظ کند.” آیا هدف جفرسون از این دعا پایان خصومتها بود ویا انعکاس واقعی برداشت او از اسلام به عنوان یکی از ادیان توحیدی؟ این مسئله در زمانی رخ داد که اعتقادات خود او به سمت یکتا پرستی و نفی مفاهیم تثلیث و الوهیت عیسی مسیح گرایش یافته بود.

ما به یقین می دانیم که او هرگز تصور نمی کرد که مردم آمریکا نامه های رسمی او را بخوانند. ما همچنین می دانیم که او این نامه ها را در زمانی می نوشت که ایالات متحده به عنوان قدرت برتر نظامی در جهان قلمداد نمی شد.

پرسش: آنهایی که اعتقاداتشان در آن زمان با جفرسون متفاوت بود چگونه به اسلام می نگریستند؟

اکثر آمریکایی های نخستین برای دین اسلام ارزشی قائل نبودند و به ویژه به علت درگیری های مربوط به دزدان دریایی طرابلس، تونس و الجزیره از مسلمانان هراس داشتند. جان آدامز بر خلاف جفرسون ابعاد مذهبی این درگیری ها با قدرتهای شمال افریقا را درک کرده بود. آدامز تعریفی سیاسی و اقتصادی از این مسئله ارائه کرد. هر چند که وی بعد از اتمام دوره ریاست جمهوری خود در سال ۱۱۸۵ هجری شمسی نسخه ای ترجمه شده از قرآن را خریداری کرد. این قرآن اولین نسخه چاپ شده در آمریکا به شمار می رفت که در سال ۱۰۲۸ هجری شمسی با نگاهی کاملا خصمانه به اسلام ترجمه شده بود.

پرسش: می توانید درباره حضور مسلمانان در جامعه آن زمان آمریکا صحبت کنید؟

جفرسون اعتقاد داشت لایحه محبوب اوبه نام ” تثبیت دین”، مسلمانان را دستکم از لحاظ تئوریک مورد حمایت قرار می داد، اما او نمی دانست که مسلمانان نخستین آمریکا برده هایی بودند که از آفریقای غربی آورده شده بودند که نه از حقی برخوردار بودند و نه از آزادی.

تفاوت نژادی و برده داری، حضور اسلام را در آمریکا تحت شعاع قرار داده بود. (بر اساس برآورد برخی از مورخان تا اغاز قرن نوزدهم میلادی تعداد برده های مسلمان در شمال آمریکا به هزاران ویا حتی دهها هزار نفر می رسید.)
جفرسون هرگز چنین دیدی نداشت. او آینده ای را ترسیم می کرد که در آن شهروندان مسلمان آمریکایی، سفید پوست، غیر بومی و آزاد بودند. حتی احتمال دارد بعضی از برده های مسلمان درمزارع او کار کرده باشند اما هیچ مدرکی دال بر این که او صاحب انها بوده ویا حتی با آنها ملاقات کرده باشد وجود ندارد. با این حال ما می دانیم که جورج واشنگتن که او نیز مدافع حقوق و آزادی مذهبی مسلمانان به لحاظ تئوریک بود صاحب دو برده [مسلمان] زن به نامهای فاطمه و فاطمه کوچک بود.

پرسش: می توانید در مورد تناقضات احتمالی موجود در آرمان های جفرسون درباره دین و آزادی و همچنین واقعیتی که او صاحب برده بود بیشتر توضیح بدهید؟

جفرسون از نظر موضوع برده داری پیشتاز زمان خود بود. او بر خلاف واشنگتن که برده های خود را لحظاتی پیش از مرگش آزاد کرد، هرگز برده های خود را رها نکرد. جفرسون حتی حمایت خود را از سقط جنین اعلام کرده بود. این مسئله، تناقض فاحش موجود در آرمان های او در مورد آزادی مذهبی و برابری سیاسی مسلمانان را آشکارتر می سازد. این آرمان ها در تناقض با حمایت وی از برده داری بود که مسلمانان نخستین آمریکا را سرکوب کرد.

پرسش: نوع برخورد جفرسون در زمان رویارویی با مسلمانانی همچون دزدان دریایی شمال آفریقا چگونه بود؟

جفرسون در سال ۱۱۶۳ هجری شمسی قلبا حامی آغاز جنگ علیه دزدان دریای بود. جنگی که او می توانست به عنوان رئیس جمهور در سال ۱۱۸۰ بر علیه طرابلس شروع کند. آن جنگ [در نهایت] نخستین جنگ آمریکا علیه قدرتی خارجی وهمچنین علیه قدرتی اسلامی قلمداد می شد. اما او بر اساس دیپلماسی خود و همچنین پیمان هایی که امضا کرده بود هیچگاه به این جنگ به دیده ی نزاعی مذهبی نگاه نکرد. در واقع در معاهده ای که جفرسون در سال ۱۱۸۵ هجری شمسی امضا کرد، آمده است که “از آن جایی که دولت ایالات متحده ی آمریکا هیچ خصومتی با قانون، دین و آرامش مسلمانان ندارد… لذا هیچ بهانه ای که از افکار مذهبی بر انگیخته شده باشد نمی تواند توافق و سازش موجود در بین این دو ملت را دچار خدشه سازد.”

پرسش: به نظر شما جفرسون پس از حادثه یازدهم سپتامبر چه دیدگاهی نسبت به دین اسلام و مسلمانان می توانست پیدا کند؟

بنده به عنوان یک مورخ، هیچ سند ویا مدرکی ندارم که عملکرد جفرسون را در قرن بیست و یک میلادی منعکس کند. چیزی جز فرضیات به دست امده از دوره ی ریاست جمهوری و نمایندگی مجلس اودر قرن هجده میلادی وجود ندارد. من برهمین اساس می توانم حدس بزنم که او در میان شهروندان مسلمان آمریکایی که حقوق انها لحاظ شده است و جنایتکاران خارجی که با نام اسلام حملات مذبوحانه ی تروریستی انجام می دهند تمایز قائل می شد. ثانیا فکر می کنم که او واژه “اسلام” را از معادلات جنگ علیه “تروریسم” حذف می کرد و مشکل را صرفا سیاسی می انگاشت.

پرسش: شما در کتاب خود نوشته اید که “در نهایت، امروز بدون توجه به متون تاریخی مربوط به قرن هیجده میلادی نمی توان به وضعیت شهروندی مسلمانان در کشور آمریکا رسیدگی کرد”. دقیقا منظور شما از این حرف چه بود؟

هدف من ارائه ی اسنادی بود – اسنادی که بسیاری از آنها در کتاب من یافت می شود— که نشان دهد شهروندان مسلمان آمریکا و همچنین حقوق آنها ریشه ی تاریخی در آرمان های مقدس بنیانگذاران آمریکا در قرن هیجدهم میلادی داشته است و در نهایت شواهد متقنی موجود است مبنی بر این که به مسلمانان به عنوان شهروندان آینده آمریکا نگاه می شد. این نگاه نه تنها علی رغم نوع دین انها نبوده بلکه درست به خاطر همین امربوده است.

سوال: به عنوان سوال پایانی، علی رغم این که طبق گفته ی شما در کتابتان، مسلمانان به عنوان شهروندان آینده آمریکا تلقی می شدند ولی واقعیت این است که در جامعه ی امروز، مسلمانان به ویژه از طرف جناح راست مسیحی و جناح تی پارتی به دیده ی شک و تردید نگریسته می شوند. آیا به نظر شما ممکن است که در آینده تغییری در این نوع نگاه ایجاد شود؟

در قرن هیجدهم میلادی مسلمانان تنها کسانی نبودند که اکثر آمریکایی های پروتستان از آنها هراس داشتند. این آمریکایی ها از یهودیان و مسیحیان کاتولیک نیز می ترسیدند. مسئله ی مهمی که نباید فراموش شود این است که یهودیان و مسیحیان کاتولیک برای احقاق حقوق خود به لحاظ تئوریک در ایالات متحده تا قرن بیستم میلادی به مبارزه پرداختند. به هر دو گروه به خاطر دینشان به عنوان غیر آمریکایی و یا حتی ضد آمریکایی حمله می شد.

کسانی که اکنون در قبال مسلمانان آمریکا نفرت و تعصب نشان می دهند از ادبیات و ساز و کاری بسیار مشابه استفاده می کنند که — در برخی مواقع — در پی حذف برابری سیاسی همه ی افراد غیر مسیحی هستند. این تلاشها از طرف اقلیت سازمان دهی شده تندرو تشدید می شود. این تندروها بودجه ی زیادی نیز در اختیار دارند. به نظر من آنها در واقع در حال جنگ با پیشینه تاریخی و اقدامات حقوقی می باشند. این نوع تنفر”بومی پرستی” و نژادپرستی نمی تواند تداوم داشته باشد چرا که غیر قانونی و در نهایت غیر آمریکایی است. انتخاب دو نماینده ی مسلمان آمریکایی در کنگره ی این کشور یعنی کیث الیسون و اندره کارسون نشانه ی مثبتی از این موضوع است.