حضور نیروهای داعش در شهر موصل در شمال عراق - عکس از خبرگزاری فرانسه

حضور نیروهای داعش در شهر موصل در شمال عراق – عکس از خبرگزاری فرانسه

در تاریخ اسلام از آغاز تاکنون فهم پدیده های دینی اهمیت ویژه داشته است. در این میان پدیده “فرق مذهبی” منزلت خاصی دارد. به علاوه در دهه های اخیر با توجه به نقش دین در ساحت اجتماع و جنبش های اجتماعی، و به تعبیر دیگر حضور “اسلام سیاسی” در اندیشه سیاسی جهانیان و تاثیر گذاری عمیق آن در درون جوامع مسلمان باعث شده تا “اسلام” و دو شاخه اصلی آن، تسنن وتشیع مورد بحث و بررسی باشد.

امروز آن چه دغدغه اصلی می نماید این است که در مناطقی از جهان اسلام گفتمان “اسلام سیاسی” است که مبنای ارزیابی از کارآمدی اسلام قرار گرفته، نه “اسلام اصلاح طلب” یا “اسلام نوگرایان”. یعنی همان تسلط اسلام سیاسی یا انقلابی بر جامعه های مسلمان.

دعوت های اسلامی در یک قرن اخیر در همین چارچوب بوده است. دعوت هایی که به قول “اولیویه روا” در کتاب “تجربه اسلام سیاسی”؛ “پرچم اعتراض علیه غرب را به دست گرفت ومقابله با نظام های موجود سیاسی راعهده دار شد”.

البته ناگفته نماند شکست های پی درپی مسلمانان از اسراییل و نیز پیروزی انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ که به قول شیخ یوسف قرضاوی تحقق “انتقال قدرت به دست مومنان” بود یکی از عوامل تقویت گفتمان” اسلام انقلابی”قلمداد می شود.

ضمن آنکه عامل اخیر به عنوان یک حکومت شیعی شاخک های بخش سنی اسلام سیاسی را تیز کرد. آنچه مهم است این که در درون گفتمان اسلام سیاسی تاسیس دولت، همانطور که القاعده یا داعش می خواهد، در صورتی مشروع است که گفتمان خود را با سه واژه کلیدی “حکومت”، “جاهلیت” و”جهاد” تعریف کند؛ یعنی همان حرف سید قطب.

این گفتمان ۱-حکومت را از آن خدا می داند .۲-جامعه ای که در آن فرمان خدا جاری نباشد یک جامعه جاهلی است.۳- راه برون رفت از این بحران کنونی جهاد است. در این گفتمان رادیکال اساسا روابط و گفتگوی ادیان ومذاهب با یکدیگر قطع می شود. در این گفتمان به قضایا و مسائل اجتماعی مسلمانان به شکل دیگری نگاه می شود.

مسائلی مثل “عدالت اجتماعی”، “زن”، “آموزش”، “روابط سیاسی دولت ها” و… در این گفتمان که اسلامی کردن جامعه اصل آن است، دموکراسی، سکولاریسم، حقوق بشر، حضور زن در عرصه عمومی، مشارکت سیاسی مردم و…که همه ازمشخصه های مدرنیسم است، جایی ندارد.

تلاش جریان های سیاسی اسلامی امروز همه در راستای از سرگیری زندگی اسلامی، آن هم اسلام تاریخی که در قامت خلیفه گری های رایج در طول تاریخ دیده شده نه نسخه اسلامی که قابلیت تعامل مثبت با پیشرفت های دنیای مدرن و توسعه گرا داشته باشد.

داعش محصول طبیعی این گفتمان است. این نهاد یک فرقه مذهبی است که می خواهد با الهام از “اسلام انقلابی ” یا “اسلام سیاسی” تکلیف اجتماعی-سیاسی خود را اجرایی کند و جغرافیای مناسب برای پیشبرد آن هدف را یبه زور اسلحه و کشتار بدست آورد.

بدیهی است دراین میان، دولتهای مسلمان منطقه، یا سیاستمداران مسلمان منطقه هر یک به فراخور باورهای دینی و تاریخی خود نقش ایفا کنند. مثلا همان آقای یوسف قرضاوی که انقلاب ایران را انتقال قدرت به دست مومنان می داند، اینک داعش را یک جنبش انقلابی و عکس العمل شیعیان عراق را یک انقلاب علیه اهل سنت می داند.

ما نباید قرضاوی را به همراهی با صهیونیزم متهم کنیم. او تلاش داعش را یک تکلیف دینی در راستای گفتمان “اسلام سیاسی” به آموزگاری امثال سید قطب و حسن البنا و مودودی می داند.

در میان گرد وغبار شدید این روزهای عراق بدیهی است که افسران عالی رتبه بازمانده از ارتش بعث مانند “سرتیپ حجی بکر” و سرتیپ مازن نهیر” در قطار این گفتمان سوار شوند.

گفتمان اسلام گرایی و انقلاب گری داعش گفتمان های مختلف دیگر را رد می کند، چه مسلمان و چه غربی را. انگیزه شیعه کشی آن هم در همین راستا قابل تحلیل است. ساز و کار پیشبرد این گفتمان خشن بر پایه “حذف و طرد” استوار است.

علت این که این گفتمان درجغرافیای شام یا عراق فراگیر می شود، این است که در این مناطق یک انسجام فرهنگی و سیاسی قابل دفاع وجود ندارد. به علاوه، راه رسیدن به دموکراسی در آنجا بسی دراز است. تا شیوه های تربیت اجتماعی در این دو سرزمین مدرن نشود و ساختار مسلط قومی و فرقه ای جای خود را به “مدنی گری” ندهد و دولتهای آن دو سرزمین با مدرنیته به معنی کامل کلمه کنار نیایند بروز” داعشی گری” طبیعی خواهد بود.

راه حذف اندیشه و گفتمان انقلابی “داعشیسم” نقد تاریخی و فاصله گرفتن از روش و منش انقلابی است که ماهیتا با دگماتیسم همخوانی دارد.