مهدی کروبی

مهدی کروبی

چند روز پس از سقوط حسنی مبارک در مصر، میرحسین موسوی و مهدی کروبی، رهبران جنبش سبز – جنبش اعتراضی و اصلاح طلب ایران- ظی بیانیه ای روز ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ را روز حمایت از قیام مردم تونس و مصر اعلام کردند و از مردم خواستند تا در این روز با حضور در خیابانها حمایت خود را از آرمانهای انقلابیون شمال آفریقا اعلام کنند.

تظاهراتی هایی در چند شهر ایران برگزار شد، واکنش سرسختانه و خشن مقامات حکومت ایران اما منجر به کشته شدن سه تن و زخمی شدن صدها تن شد. در مجلس ایران نیز نمایندگان با سردادان شعار خواستار اعدام این دو مقام بلند پایه پیشین جمهوری اسلامی به جرم “فساد فی الارض” شدند. چند روز پس از آن این دو رهبر بازداشت شدند و تاکنون که دو سال از ان ماجرا می گذرد حکومت ایران حاضر نشده است که آنها را محاکمه و یا در زندان های متعارف نگهداری کنند.

در آستانه دومین سال بازداشت رهبران جنبش سبز ایران گفتگویی داشتیم با محمد تقی کروبی فرزند مهدی کروبی. وی دکترای حقوق دارد و پس از چند سال ممنوعیت خروج از ایران و ممنوعیت تدریس در دانشگاههای ایران اکنون چندماهی است که ساکن بریتانیاست. مقامات ایرانی ابتدا نمی خواستند اجازه بدهند تا بستگان این رهبران به خارج از کشور بروند اما به خاطر وضعیت سلامتی وی این مجوز را با اکراه صادر کردند. تقی کروبی برای مدتها در جنگ ایران و عراق بود و در آن دوران زمان یک پای خود را از دست داد.

پرسش:آقای کروبی، تا چند روز دیگر حصر پدر شما آقای مهدی کروبی وارد سومین سال خود خواهد شد. پدر شما یکی از نزدیکترین افراد به بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی، آیت الله خمینی بودند. آیا هرگز چنین روزی را پیش بینی می کردید؟ اینکه در نظام جمهوری اسلامی پدر شما به حصر بیفتد آنهم با این شکل و برای چند سال؟

محمدتقی کروبی

محمدتقی کروبی

صادقانه بگویم تا قبل از انتخابات سال ۱۳۸۴ هرگز چنین فکری نمی کردیم اما بعد از ورود سیستماتیک نظامیان به انتخابات در دوره نهم ریاست جمهوری و حاکم شدن بدنه نظامی در ارکان قدرت صحبت های صریح ایشان همواره نگران پدر بودم و بارها گفته بودم که فساد ویروسی فراگیر در حاکمیت شده و هر کس با هر موقعیت و جایگاهی که بخواهد در مقابل این بیماری که بخش اعظم بدنه را فرا گرفته بایستد، هزینه اش بسیار سنگین خواهد بود. در دوره دهم در سال ۸۸ پدر هنگامیکه که پا به عرصه انتخابات ریلست جمهوری گذاشت، آن را جهاد فی سبیل الله خواند و حتی در مناظره به مهندس موسوی به مشکلات دوران مبارزه اشاره کرد و با سوگند به اسماء الله گفت که خود را برای جهاد آماده کردم. سپس از ایشان پرسید، آیا در مقابل مشکلات پیچیده کشور ایستادگی می کند؟ در آن زمان بسیاری از افراد این حرف ها را ژست انتخاباتی دانستند اما او عالمانه و با اعتقاد برای اصلاح امور کشور پا به این عرصه گذاشت و همچون مجاهدی خستگی ناپذیر تا به امروز علیرغم هزینه های سنگین اش ایستاده است. جا دارد یادی هم از مهندس شجاع دل و همسر گرانقدر اش (میرحسین موسوی و زهرا رهنورد) کنم که استوار در این مسیر پر مخاطره ایستاده اند. امروز پدرم در حبس است و حداقل امنیت جانش بر عهده حاکمیت است اما فراموش نکنیم که نیروهای تحت امر حاکمیت در قزوین به قصد جانش به ماشین او شلیک کردند و تا به امروز هیچ فردی دستگیر نشده و این پرونده از سوی دستگاه قضایی مسکوت مانده است.

دو سال پیش ماموران حکومتی پدر و مادر شما را دستگیر کردند، این دستگیری پس از فراخوان پدر شما و آقای میرحسین موسوی، برای برگزاری راهپیمایی مردم ایران در حمایت از انقلاب مصری ها و بهار عربی رخ داد. رفتار حکومت بدنبال شرکت مردم در روز ۱۴ فوریه یکباره بسیار تندتر از قبل شد، حتی نمایندگان مجلس در صحن مجلس خواستار اعدام پدر شما و آقای موسوی شدند، چرا؟ فکر می کنید چه نسبتی میان این مقطع زمانی (سقوط حسنی مبارک) و بازداشت والدین شما وجود داشت؟

قانون اساسی ایران در مقدمه و اصول متعددی بر نقش اصلی مردم در مشروعیت بخشیدن سیاسی به ارکان قدرت تاکید کرده است. در این قانون حکومت استبدادی و سلطه گری فردی تقبیح شده و آن را مغایر با نگرش اسلام به مقوله حکومت تعریف کرده است . هنگامیکه مردم دریافتند دیگران به جای آنان اما به نام آنان می خواهند فردی را بعنوان رئیس جمهور منصوب کنتد، این کار را انحرافی در جهت تحکیم سلطه طبقاتی و فردی دیدند و لذا مطابق اصل ۳۸ قانون اساسی اعتراض خود را راهپیمایی های ماندگار اعلام کردند. حکومت که ترفنداش رنگ باخته بود، اعتراض به حق مردم را برنتابید و با داغ و درفش جنبش اعتراضی را سرکوب کرد. بدنبال بهار عربی رهبران ایران که مردم خود را در سال ۸۸ و ۸۹ به بدترین شیوه سرکوب کرده بودند، دیکتاتورهای منطقه را نکوهش کردند و از حق ملت ها سخن راندند و حمایت مستقیم خود را از قیام مردم بویژه در مصر اعلام کردند. دعوت رهبران در حصر آزمون مهمی را پیش روی آنان گذاشت. راستش دو راهی سختی جلوی حاکمیت قرار داد، حقیقتا راه سومی هم نداشت. انتخاب راه سرکوب ، باطن حاکمیت مبتنی بر تزویر را روی دایره ریخت و از اینرو عنان عقل و اختیار را به دست فرومایگان داد. در مجلس دسته ای از آنان به کل عنان از کف نهادند و با رفتار کودکانه و سخیف خود اعتبار نهاد قانونگذاری را به حراج گذاشتند. حکومتی که اعتبار اصلی اش را نزد مردمش از دست داده بود اینبار در جهان اسلام نیز با چالشی اساسی مواجه شد. ارتباط دستگیری رهبران جنبش سبز با سقوط فراعنه منطقه را در فقدان اعتماد به نفس حاکمیت می دانم که وضعیت خود را در نقطه بحران می بیند، لذا به جای درک مطالبات مردم، آنان را مرتبط با بیگانه می خواند. این همان درد مشترک حکومت های خودکامه است.

در ایران پدر شما به رک گویی معروف است چه اتفاقی در نظام جمهوری اسلامی افتاده بود که ایشان چنین به صراحت نظام را نه اسلامی خواند و نه جمهوری؟ آیا در اندیشه های پدر شما تغییراتی حاصل شد یا اینکه این تغییرات در نظام ایران بود؟

بعد از انقلاب کاستی های بسیار وجود داشت و اشتباهات متعددی هم صورت گرفت اما مسائل پس از انتخابات بویژه سرکوب وحشیانه و سیستماتیک معترضین در بازداشتگاه های کشور نشان از انحراف جدی هیات حاکمه داشت که دیگر تعامل و گفتگو هم نمی توانست به حل آن منجر شود. این موضوع برای پدرم بسیار سنگین بود و افشای جنایات را تنها راه ممانعت از تکرار می دانست. صراحت و شجاعت او ستودنی است اما او این کار را مطابق وظیفه شرعی و ملی خود انجام داد و با آغوش باز پذیرای هزینه های سنگین ان هم شد. شاید بهترین راه برای درک مناسب از اینکه پدر من و دیگر مبارزان و سیاستمداران منتقد از مسیر انقلاب و آرمان های وعده داده شده در انقلاب ۵۷ منحرف شدند و یا حاکمیت، نگاهی گذرا به اصول قانون اساسی و وضعیت امروز کشور است. بیش از ۸۰ درصد اصول قانون اساسی تعطیل شده است. نباید توقع داشت افرادی که دوران جوانی را در مبارزه با رژیمی خودکامه سپری کردند و پس از پیروزی با همه کاستی ها و عیب های موجود صادقانه کار کردند، در مقابل انحراف اصحاب قدرت سکوت کنند و یا همراه آنان شوند. خوشبختانه این روزها در پرتو افشا گری ها درون حاکمیت موضوع به روشنی افتاب است و هر کس که دل در گرو این کشور دارد، به سادگی می تواند خیانت را از خدمت تمیز دهد.

اساسا هدف از اعتراضات ایشان چیست؟ ایشان چه تغییراتی مد نظر دارند؟

اعتراضات مردم از مطالبه رای گم شده آغاز شد و پاسخ حاکمیت به مطالبه مشروع مردم در قبال حق تعیین سرنوشت شان به قدری سخت و خشن بود که به سرعت سطح مطالبات تغییر کرد. پدرم در پیش از انتخابات نیز از تغییر و اصلاحات اساسی از جمله اصلاح قانون اساسی سخن گفته بود و شعار انتخاباتی اش “تغییر برای ایران” بود. او در چارچوب جمهوریت و اسلامیت بدنبال اصلاح ساختار و اعمال حقوق ملت در هر دو بعد اقتصادی و سیاسی است. در نظر او مردم حق برگزیدن دارند و باید به نظر آنها احترام گذاشت اگرچه مطابق میل او و یا دیگران نباشد. او بارها با اشاره به افعال حاکمیت مستدل بحث کرده که نظام فعلی نه جمهوری است و نه اسلامی.

این روزها در آستانه سالگرد پیروزی انقلاب ایران هستم، پدر شما به خاطر مبارزاتی که با حکومت شاه داشتند و در حمایت از انقلاب اسلامی سالها در زندانهای شاه بودند و مورد شکنجه واقع شد. اکنون اما در هیچ دادگاهی در جمهوری اسلامی محکوم نشدند، هرگز فرصت دفاع از خود نیافت با این وجود الان دوسال است که در زندان به سر می برند. به نظر شما چرا هیچ دادگاهی برگزار نکردند؟

نقطه تقابل ما با حاکمیت هم همین است. به هر حال حاکمیت تصمیم گرفته ایشان را به همراه مهندس موسوی و خانم رهنورد در حبسی بلامدت و غیر قانونی نگهدارد. علاقه ای هم به طی کردن مراحل قانونی این پرونده ندارد. بازداشت آنان مغایر اصل قانونی بودن جرم و مجازات است و مطابق قوانین جاری کشور، در صورت حاکمیت قانون مرتکبین مجرم و قابل مجازات هستند. به نظر می رسد هم به لحاظ سیاسی و هم به لحاظ حقوقی حکومت در تنگنا قرار گرفته و به همین دلیل از طی کردن روال قانونی و برپایی محکمه ای صالح و علنی سر باز می زند.

برگردیم به شرایط این روزهای ایران، تا کمتر از ۵ ماه دیگر در ایران انتخابات ریاست جمهوری برگزار خواهد شد، تا چند هفته پیش اینگونه به نظر می رسید که برخی از چهره های اصلاح طلب تمایل به شرکت در این انتخابات را دارند اما اکنون همان زمزمه ها و نشانه های رغبت اصلاح طلبان برای مشارکت در انتخابات هم کمرنگ شده است، تحلیل شما از این روزها چیست؟ آیا فکر می کنید اصلاح طلبان در رقابت های انتخابات آتی حضور یابند؟

مسائل، حوادث و تحولات ایران تا روز انتخابات قابل پیش بینی نیست اما اگر بر اساس شرایط امروز در ۲۰ بهمن سخن بگوئیم باید اذعان کنیم که برای حاکمیت در بر همان پاشنه می چرخد، عدم احترام به حق انتخاب شوندگان و انتخاب کنندگان و تلاش برای حضور نمایشی مردم. تا روزی که تغییر عملی در نگرش حاکمیت دیده نشود و اندیشه انتصاب به جای انتخاب حاکم باشد، نباید انتظاری از حضور یکدست و پرقدرت اصلاح طلبان داشت. به هر حال باید برای انتخابات آزاد و شفاف تلاش کنیم.

همواره در ایران و با نزدیک شدن به زمان انتخابات شاهد بازتر شدن فضای سیاسی هستیم، اما این بار به ناگهان ۱۵ روزنامه نگار اصلاح طلب بازداشت شدند. آیا فکر می کنید می توان انتظار داشت که حکومت آن فضای باز انتخاباتی را ایجاد کند؟ یا حکومت نگران از آنچه چهار سال پیش رخ داد، اجازه باز شدن فضای سیاسی – اجتماعی را نخواهد داد؟

به نکته بسیار خوبی اشاره کردید. نکته همین جاست، حاکمیت با توجه به حوادث سال ۸۸ و تقابل اکثر مردم و بیشتر بزرگان انقلاب با انحراف موجود، اعتماد به نفس خود در اداره جامعه را از دست داده و لذا دیگر بدنبال مشارکت بالا نیست، زیرا آن را به معنای چالش امنیتی می بیند. انتخابات در ایران همواره فرصتی بود که حاکمیت مشروعیت خود را به جامعه بین المللی نشان دهد اما با شرایطی که بر کشور و مردم در چند سال گذشته تحمیل کرده و بدنبال تحمیل های بعدی است، انتخابات جدی را تهدید تلقی می کند. طبیعی است که در چنین وضعیتی از منظر حاکمیت انتخابات تهدید تلقی شود و نه فرصت و اگر بتواند در آینده نه چندان دور آن را تعطیل یا کاملا بی خاصیت خواهد کرد. شاید مهمترین ادله برای اثبات انحراف حاکمیت همین ترس از انتخابات جدی و آزاد است که مجبور شده تعداد زیادی از روزنامه نگاران و صاحبان اندیشه و خرد را در آستانه آن دستگیر کند. اینکه تعداد زیادی طی هفته های گذشته با اتهامی بی پایه و سست که در فرض صحت اش هم جرم نیست، دستگیر می شوند تداوم همان سیاست امنیتی کردن کشور و حاکمیت هراس است.