اکنون و پس از آنکه واکنش‌ها نسبت به نتایج نشست اخیر که در آستانه دربارهٔ سوریه برگزار شد، آرام گرفت، وقت آن رسیده که تلاشی برای ارزیابی وضعیت بی هیچ گرایشی بپردازیم.
کشورهای سه‌گانه ضامن سخن از موفقیت این نشست می‌گویند. نماینده سازمان ملل استفان دی مستورا حرف از فرصت از دست رفته می‌زند. امریکایی‌ها تأکید می‌کنند دیدار ناموفق بوده چون موفق به تشکیل کمیته قانون اساسی نشد. کدم یک از اینها درست می‌گویند؟
سخنان بسیاری دربارهٔ نتایج مهمی که در این نشست حاصل شد گفته می‌شود. همین بس که به تشکیل مجموعه عملیاتی مشترک میان «حامیان» اشاره کنیم که کارش را در فوریه آغاز می‌کند، مجموعه‌ای که ممکن است نمایندگانی از دولت سوریه و مخالفان مسلح به آن ملحق شوند. یا اشاره به خطوط حائل جدا کننده «گروه تحریر الشام» که روی نقشه ترسیم شده و در نتیجه کار با نمایندگان مخالفان مسلح برسرآن توافق شد. یا اینکه طرف‌های درگیر سرانجام پشت یک میز روبه روی هم نشستند. اما مهم‌تر از همه اینها آنچه به نظر من می‌رسد، این نشست بر اهمیت طرح آستانه تأکید می‌کند که همچنان روبه پیشرفت دارد و انگیزه و فرصت جدیدی برای همکاری میان روسیه و ترکیه و ایران عرضه می‌کند. دراین راستا مهم است که نگاهی به مکانی برای اعلام اولویت‌ها در سیاست‌های روسیه درخصوص سوریه تبدیل شود:
اول اینکه مسئله مهم همچنان از بین بردن «داعش» و «گروه تحریرالشام» و دیگرگروه‌های تروریستی خواهد ماند. وزیرخارجه روسیه سرگئی لاوروف بسیار صریح در ابتدای آگوست از سنگاپور اعلام کرد که مسئله نیازبه «شکست دادن تروریست‌هایی دارد که هنوز درادلب باقی مانده‌اند». روسیه بر جلوگیری از بازگشت تروریست‌های اصولاً روس حساب بازکرده. این گروه تعدادشان در میان افراد مسلحی که در ادلب کمین کرده‌اند، کم نیست. تعداد افراد مسلح در آن منطقه به ۱۵ هزار نفرمی‌رسد (براساس گفته‌های معاون وزیرخارجه روسیه سرگئی ورچینن) و ۷۰ هزار نفر (براساس گمانه زنی‌های کارشناسان آمریکایی).
دوم- کمک روسیه برای بازگرداندن حاکمیت کامل دمشق بر سراسر خاک کشوروساکنان آن و تقویت نیروهای دفاعی آن. اینجا این سئوال مطرح می‌شود که سرنوشت دو منطقه که خارج از نفوذ دمشق هستند یعنی ادلب و منطقه شرق فرات، جایی که نیروهای نظامی آمریکا با کمک نیروهای سوریه دموکراتیک که ستون فقرات‌شان را کردها تشکیل می‌دهند حضور دارند، چه می‌شود. برخی تحلیل‌گران سوری به اشتباه تصورمی‌کنند که ترکیه قصد دارد ادلب را به خاک خود ضمیمه کند، همان‌طور که یکی از آنها در گفت‌وگویی به من گفت. او عقیده داشت ترک‌ها تمایل دارند این استان را به «استان اسکندرون جدید» تبدیل کنند. حتی صاحبان این دیدگاه برای نمونه به سیاست «ترک سازی» استدلال می‌کنند که ادعا می‌شود مقامات ترک در زندگی اجتماعی این بخش از سوریه دنبال می‌کنند.
در روسیه برموقتی بودن حضور نیروهای ترکیه در شمال سوریه حساب می‌کنند که منافع ترکیه برای رویارویی با گروه‌های تروریستی و تأمین امنیت ملی آن را دیکته می‌کند. تا این لحظه روسیه این احساس را نداشته که شرکای ترک که با روسیه و ایران زیر بیانیه اخیر آستانه را امضا کردند، اعتماد نکند. چرا که بند سوم آن به صراحت بیان می‌کند «تلاش آنها برای مواجهه با برنامه‌های تجزیه طلبانه برای رسیدن به وحدت ارضی سوریه است». همچنین به آنچه که تهدیدی محسوب می‌شود «برای امنیت ملی کشورهای همجوار».
اما آنچه دربارهٔ ارزیابی روسیه از فعالیت‌های نظامی نیروهای ائتلاف و نیروهای سوریه دموکراتیک در کرانه شرقی نهر فرات علیه تروریست‌ها باید گفت، اینکه رئیس ستاد نیروهای مسلح روسیه والری گراسیموف در کنفرانس مطبوعاتی چندی پیشش گفت، موفقیت‌های آنها مایه نگرانی است. او تأکید کرد که هسته‌های پنهان «داعش» دراین منطقه فعال شده و دایراه نفوذشان بیشتر شده‌است. اگر واقعاً چنین باشد، چرا؟ آیا این به این دلیل است که کردها قادر به همکاری با عرب‌ها نیستند؟ یا مبارزه با افراد مسلح گروه داعش «عقب مانده عقلی» که هراسی از مرگ ندارند، ترسناک است؟ یا اینکه ممکن است بتوان از «داعش» برای تضعیف ارتش سوریه استفاده کرد و حضور آمریکا در سوریه را توجیه؟ این چنین ارزیابی‌هایی پذیرفته به نظرمی‌رسند. مقامات روس مطمئنند که ایالات متحده قصد نابودی «داعش» را ندارند بلکه تمایل دارند کشوری کوچک خارج از سلطه دمشق در کرانه شرقی نهر فرات برپا سازد؛ و این راهی است برای تقسیم سوریه که شرکت کنندگان در آستانه نمی‌خواهند اجازه دهند اجرا شود.
دیدگاه‌های دیگری هم وجود دارد. پیروزی سریع بر تروریست‌ها واقعاً کار آسانی نیست و هیچ‌کسی نمی‌تواند دراین کمترین شکی داشته باشد. درشهرهجین به تنهایی، جایی که عملیات درماه سپتامبر شروع شد، حدود دوهزار تروریست داعشی وجود داشت. همان‌طور که کارشناس شورای روابط بین‌المللی روسیه، کرل سیمنوف می‌گوید «متهم کردن ایالات متحده و کردها به اینکه قادربر پیروزی برداعش نیستند چندان درست نیست» البته او این سئوال را پیش می‌کشد که چرا مدت زمان این عملیات این قدر طول کشید.
آنچه مربوط به تشکیل کمیته قانون اساسی می‌شود، کاری که روسیه آغازکرد. دیپلمات‌های روس تأکید می‌کنند اطراف درگیر به زودی برسرآن به توافق می‌رسند.
سوم- بی شک تضمین برنامه آتش‌بس و کمک به آشتی ملی از اولویت‌های مسکواست. امروز کسی نمی‌تواند شک کند که میزان خشونت در کشور مقدار زیادی کاهش یافته و بر تعداد گروه‌های مسلحی که دست از عملیات جنگی برداشته و به نظام ملحق می‌شوند رو به افزایش دارد.
چهارم- کمک برای بازگشت پناهندگان سوری. اختلاف میان روسیه و برخی کشورهای منطقه از طرفی و میان روسیه، ایالات متحده و کشورهای عضو اتحادیه اروپا از جهتی دیگر برای همگان معروف است. به نظرمسکو تسریع در کمک به این برنامه ضرورت دارد.
طبق گفته لاورنتیف، تا پایان دیدار آستانه حدود ۲۷ هزار پناهنده از لبنان و ۲۵ هزار نفر از اردن برگشتند.
پنجم- کمک به بازسازی کشور پس از پایان بحران. دراین نقطه اختلاف وسیعی میان مسکو و پایتخت‌های غربی و برخی کشورهای منطقه پیرامون این موضوع وجود دارد. غرب نمی‌خواهد به کسانی که در مناطق تحت نفوذ دمشق قرار دارند کمک کند، حداقل قبل از پایان عملیات سیاسی و منظورشان تغییر نظام است. اما در روسیه براین نظرند که تنبیه مردم بی‌گناه تنها به دلیل اینکه ساکن این مناطق‌اند، رفتاری غیرانسانی وغیرمنصفانه است.
دوست دارم برخی تغییرات در موضع مسکودر خصوص مسئله پایان دادن به قضیه سوریه که درمدت اخیر روی داده را توضیح دهم.
اول- مقامات رسمی روسیه ترجیح می‌دادند اشاره‌ای به مخالفان معتدل نشود، اما اکنون این اصطلاح حتی برای کسانی که علیه نیروهای دولت سوریه می‌جنگند استفاده می‌شود.
دوم- روسیه از طریق مرکز آشتی وارد تماس محکم با گروه‌های مسلح مختلف شد. مرکزی که افرادی نظامی روس و اداره می‌کنند. آستانه هم صحنه این تماس‌ها بود. یکی از تصمیم‌های حامیان سه‌گانه دردیداراخیرآستانه توافق برپیشنهاد حضور نمایندگان مخالفان مسلح بود تا در گفت‌وگوهای ژنو نماینده‌ای داشته باشند.
جدای از تکذیب گفته کسانی که می‌گفتند تلاش می‌شود آستانه جایگزین ژنو شود، از تلاش‌های دی مستورا حمایت شد و روز ۸ نوامبر را برای گفت‌وگوهای سوری-سوری در ژنو تعیین کردند.
دربارهٔ اختلاف در اردوگاه کشورهای حامی باید گفت بلی اختلاف وجود دارد اما دلیل برای اغراق در آن نیست. شکی نیست که هرطرف خواسته خود را دنبال می‌کند.
نزدیک شدن روسیه و برخی کشورهای خلیج به همدیگر، به حل مسئله سوریه کمک می‌کند. همکاری بین مسکو و اسرائیل نیز دچار برخی مشکلات شد. مسکو طی هفته گذشته انتقاداتش را از اسرائیل به دلیل حمله به موقیعت‌های ایرانی در سوریه افزایش داد.
در هرحال، حل مسئله سوریه امروز بر سردوراهی قرار دارد. آیا می‌توان نوری در انتهای تونل دید؟

*یادداشت ویژه الشرق الاوسط