عکس از رویترز

عکس از رویترز

یکی از جذابیت های زندگی در امپراطوری های سرمایه داری نه فقط افسونی است که حجم وسیع تبلیغات خوش آب و رنگ برای مصرف کنندگان به ارمغان می آورد، بلکه تنوع گسترده کالاهای پر زرق و برقی است که در گوشه و کنار خیابان ها، مراکز خرید، رستوران ها، و سوپر مارکت ها، رهگذران را وسوسه می کنند.

در همین حال، مسئله ای که اکثر مصرف کنندگان نازپرورده این نظام مبتنی بر مصرف گرایی از آن غافلند این است که قدرت انتخاب وسیعی که تنوع انبوه مارک ها و برندها در اختیار آنها قرار می دهد، توهمی بیش نیست.

در دنیا تعداد معدودی ابر بنگاه های اقتصادی وجود دارند که تقریبا تولید همه محصولات از مواد غذایی تا شلوارهای جین به نحوی به آن ها مربوط است.

تصور کنید به رستورانی رفته اید و قصد سفارش نوشیدنی دارید. اگر وسواس فکری درباره تئوری های توطئه مربوط به ترکیبات نگران کننده محصولات کمپانی های بزرگ که در حال بلعیدن تمام سرمایه جهان هستند گریبانگیرتان شده باشد، احتمالا سراغ کوکا کولا نمی روید زیرا اگر رسالت بازی های کامپیوتری درست باشد و روزی یک دانشمند بد طینت بخواهد کل جمعیت زمین را به آدمخوار تبدیل کند، کافی است تولیدات یک هفته کوکا کولا را آلوده کند چرا که روزانه ۱٫۲ میلیارد قوطی کوکا کولا در جهان مصرف می شود.

سرنخ بیشتر برندهای تجاری در دنیا به یکی از 10 ابرکمپا نی در آمریکا وصل می شود

سرنخ بیشتر برندهای تجاری در دنیا به یکی از ۱۰ ابرکمپا نی در آمریکا وصل می شود

فرقی نمی کند که فانتا یا اسپرایت سفارش دهید، چون آنها هم تولید کمپانی کوکا کولا هستند. همین طور بسیاری برندهای نوشیدنی دیگر که شاید نامشان برایتان نا آشنا باشد.

براساس نگاره ای با عنوان ” توهم قدرت انتخاب” که در سایت ردیت (Reddit) منتشر شده سرنخ بسیاری از شرکت های موسس برندهای معروف در آمریکا به نوعی به یکی از ده ابرکمپانی در این کشور وصل می شود. این نگاره تنها نمایشی از تنیدگی شبکه های اقتصادی در آمریکاست.

به عنوان مثال کمپانی ۸۴ میلیارد دلاری پروکتور و گمبل Proctor &Gamble)) که بزرگترین شرکت تبلیغاتی در آمریکاست، شریک تعداد انبوهی از برندهایی است که از دارو و خمیردندان تا لباس های مارک های معروف را تولید می کنند. این کمپانی از طریق شبکه شرکایش به ۴٫۸ میلیارد نفر در سراسر جهان خدمات ارائه می کند.

کمپانی ۲۰۰ میلیارد دلاری نستله (Nestle) نیز که به شکلات هایش مشهور است، بزرگترین کمپانی مواد غذایی در جهان است که حدود ۸۰۰۰ برند دیگر را تحت پوشش خود دارد و شریک تعداد نا معلومی از کمپانی های دیگر نیز هست.

این تنیدگی شبکه های اقتصادی تنها به صنعت مواد غذایی محدود نمی شود. براساس نقشه حفاظت فدرال منتشر شده در سایت فروگال دد، در حال حاضر نود درصد رسانه ها در آمریکا تحت کنترل تنها ۶ کمپانی هستند و این در حالی است که در سال ۱۹۸۳ تعداد این کمپانی ها به پنجاه عدد می رسید.

به علاوه طی دو دهه اخیر ۳۷ بانک در آمریکا با هم ادغام شده اند تا چهار بانک (جی پی مورگان، بانک آمریکا، ولز فارگو، و سیتی گروپ) از دل آنها بیرون بیایند. در حال حاضر تنها ۱۰ عدد از بزرگترین موسسات مالی این کشور ۵۴ درصد دارایی های مالی آمریکا را در اختیار دارند، در حالی که در سال ۱۹۳۰ تنها ۲۰ درصد این دارایی ها در اختیار آنها بود.

1318 نگاره کمپانی فراملی که هسته اقتصاد جهان را شکل می دهند.کمپانی های فوق العاده مرتبط در شبکه قرمز و کمپانی های بسیار مرتبط زرد رنگ هستند. اندازه نقطه ها نمایانگر میزان سودآوری موسسه است

1318 نگاره کمپانی فراملی که هسته اقتصاد جهان را شکل می دهند.کمپانی های فوق العاده مرتبط در شبکه قرمز و کمپانی های بسیار مرتبط زرد رنگ هستند. اندازه نقطه ها نمایانگر میزان سودآوری موسسه است

این سناریو منحصر به آمریکا نیست. با توسعه کمپانی های بین المللی و قدرت گرفتن تعداد محدودی ابرکمپانی به قیمت از بین رفتن کمپانی های دیگر هر روز بیشتر شاهد انباشت انبوه ثروت و قدرت در دستان تعداد محدودی از نخبگان اقتصادی هستیم که در شبکه ی پیچیده از تعاملات تجاری و اقتصادی با هم تعامل و شراکت دارند و با قدرت و ثروت خود نه تنها اقتصاد جهان، بلکه سیاست، فرهنگ و قواعد اجتماعی را نیز تحت تاثیر قرار می دهند.

در سال ۲۰۱۱ و در بحبوحه “جنبش تصرف وال استریت” که در اعتراض به نابرابری های اجتماعی و اقتصادی، و چگونگی کنترل دنیا توسط تعداد محدودی شرکت های چند ملیتی و قبضه نظام مالی و شبکه سرمایه داری توسط آنها، از وال استریت در نیویورک آغاز شد و به بیش از ۹۵۱ شهر در ۸۱ کشور سرایت کرد؛ نتایج یک پژوهش نگرانی های معترضان را تایید کرد.

تحلیل روابط بین ۴۳ هزار بنگاه اقتصادی فرا ملی نشان داد که گروه نسبتا کوچکی از کمپانی ها و بویژه موسسات مالی و بانک ها قدرت و نفوذ مضاعفی در اقتصاد جهان دارند. برای معترضان “جنبش تصرف” این مسئله که تعداد انگشت شماری بانکدار بخش اعظم اقتصاد دنیا را بر سرانگشتانشان می چرخانند خبر تازه ای نبود، اما این سند توزیع نابرابر قدرت اقتصادی با آشکار کردن تنیدگی آن با ساختار قدرت سیاسی اندیشمندان را نیز مبهوت کرد.

در این پژوهش سه نظریه پرداز در موسسه تکنولوژی فدرال سوییس در زوریخ برای اولین بار نقشه ای از ساختار کنترل شرکت های بزرگ جهانی ترسیم کردند.

آنها فهرستی از ۳۷ میلیون کمپانی وسرمایه دار در جهان را تهیه کردند و تمامی ۴۳۶۰۶ کمپانی فراملی و مالکیت سهامی که آنها را به هم گره می زند را مورد بررسی قرار دادند تا با مدلی نشان دهند که چه کسی چه دارد، درآمد و عایدی هرکس چقدر است و نقشه ساختار قدرت در جهان چه شکلی است.

آنها متوجه شدند که ۱۳۱۸ کمپانی با مالکیت های مشترک در مرکز این مجموعه هستند که هرکدام روابطی با دو یا تعداد بیشتری از کمپانی های این مجموعه دارند و بطور متوسط هریک با ۲۰ موسسه در شراکت و تعامل هستند.

اگرچه این تعداد کمپانی ها ۲۰ درصد سود حاصل از بهره برداری های اقتصادی در جهان را به خود اختصاص داده اند ولی وقتی به وضعیت و میزان سهام آنها نگاهی بیندازیم متوجه می شویم که نه تنها اکثر کارخانه ها و شرکت های بزرگ بین المللی جهان به آنها تعلق دارد بلکه از طریق مالکیت سهام، ۶۰ درصد دیگر درآمد بازارهای جهانی نیز به عایدی آنها اضافه می شود.

شبکه ای که سرمایه جهانی را کنترل می کند ۱۴۷ موسسه را در قلب خود جای داده که هر کدام از این ۱۴۷ کمپانی با منافع مشترکی در موسسات یکدیگر سهیم هستند و با هم ۴۰ درصد ثروت کل شبکه را کنترل می کنند. مجموعه ای بزرگ تر متشکل از ۷۳۷ موسسه ۸۰ درصد از ثروت کل را اداره می کند.

اگرچه این درجه از درهم تنیدگی شبکه های اقتصادی برای عموم حیرت آور است، ولی برخی تحلیلگران معتقدند که چنین ساختارهایی در بیولوژی و طبیعت نظیر قارچ ها و علف های هرز نیز متداول است و مسئله نگران کننده برای اقتصاد دانان درهم تنیدگی فوق العاده این مجموعه نیست، بلکه ترکیب این میزان تنیدگی روابط و تمرکز قدرت است که می تواند به بی ثباتی شرایط دامن بزند.

به اعتقاد جان دریفیل، کارشناس اقتصاد در دانشگاه لندن، ارزش این تحلیل به این سبب است که نه تنها از این واقعیت که گروه کوچکی از خواص اقتصاد جهانی را کنترل می کنند پرده بر می دارد، بلکه ثابت می کند چنانچه رکود اقتصادی سال ۲۰۰۸ به ما آموخت، چنین شبکه هایی بی ثبات هستند و اگر یک موسسه متحمل خسارت شود این پریشانی پخش می شود و به سایر موسسات نیز سرایت خواهد کرد.

علل متعددی برای گره خوردگی روابط اقتصادی در شبکه تجارت نخبه های اقتصادی وجود دارد که استراتژی های ضد براندازانه، کاهش هزینه های تراکنش ها، تقسیم مخاطرات تجاری، و افزایش اعتماد و “گروه های مالک المنافع” برخی از آنها هستند.

کشف داده هایی که از قدرت و نفوذ این شبکه سرمایه داری جهانی پرده برداشت، نگرانی های جنبش تصرف وال استریت و دلواپسی های شکل گیری یک نظام نئوفودالیستی جهانی را موجه کرد.

نگرانی های مردمی که با شعار “ما همان ۹۹ درصد هستیم” به خیابان های شهرهای بزرگ جهان آمدند تا نسبت به تقسیم نا عادلانه ثروت و تمرکز آن در دستان تنها یک درصد از نخبگان اقتصادی و اثرات سوء این پدیده بر روند دموکراسی هشدار دهند. اخیرا فایننشال تایمز نیز شواهدی عرضه کرده که داده های توماس پیکتی در کتاب “سرمایه در قرن ۲۱ ام” مبنی بر تمرکز ثروت دردستان یک درصد از سرمایه داران را تایید می کند.

نخبگانی که تنها بر کوه ثروت خود تکیه نمی زنند تا نظاره گر اوضاع جهان باشند، بلکه بخشی از آن را به کار می گیرند تا امور ملت ها و سرنوشت جهان را رقم بزنند. کسانی که تقریبا همه بانک ها و موسسات مالی و کمپانی های بزرگ روی زمین را در اختیار دارند و از طریق شبکه وسیع جوامع مخفی و زیرزمینی و موسسات خیریه مقاصد خود را به پیش می برند.

آنها با فراهم کردن بودجه برای کمپین های تبلیغاتی سیاستمداران، قانونگذاری دولت ها را تحت تاثیر قرار می دهند و نفوذ گسترده ای بر سازمان های بین المللی از سازمان ملل متحد تا بانک جهانی نیز دارند، چنانچه زمینی که دفتر ستاد سازمان ملل در آن قرار دارد اهدایی راکفلر سرمایه دار بزرگ آمریکایی است.

کمپانی های رسانه ای در آمریکا طی دو دهه اخیر از 20 عدد به شش تا تقلیل یافته اند

کمپانی های رسانه ای در آمریکا طی دو دهه اخیر از ۲۰ عدد به شش تا تقلیل یافته اند

این شبکه سرمایه داران همچنین بوسیله رسانه هایی که در اختیار دارند نگاه مردم به جهان و تلقی آن ها و ارزش های اجتماعی را شکل می دهند. غول رسانه ای روپرت مرداک که بیست وچهارمین فرد قدرتمند جهان در سال ۲۰۱۲ شناخته شد صاحب مجموعه نیوز کورپوریشنNews Corporation است. وی بیش از ۸۰۰ کمپانی رسانه ای دربیش از ۵۰ کشور جهان و ۷۰ درصد روزنامه های استرالیا را تحت کنترل دارد.

امپراطوری وی از کمپانی سینمایی فوکس قرن بیستم تا شبکه های ماهواره ای خبری و سرگرمی نظیر اسکای(Sky) را دربر می گیرد. جالب است بدانید که شبکه فارسی زبان “فارسی وان” نیز به مجموعه رسانه ای وی تعلق دارد.

کتاب کن ووگل با عنوان “پول زیاد” از متونی است که با جزییات از ماجراجویی های اقتصادی میلیاردها در سیاست آمریکا پرده بر می دارد.

با اینکه مجله فوربز سالانه فهرستی از ثروتمندترین و پرنفوذترین شخصیت های سال تهیه و معرفی می کند، اما از شرح فعالیت های این افراد و روابط آن ها با هم کمتر سخن به میان می آید.

طی سال های اخیر و با آگاه شدن افکار عمومی از این پدیده و ابعاد و عواقب آن، تعاملات ثروتمندان، سیاستمداران و صاحبان رسانه هر روز بیشتر مورد کنکاش قرار می گیرد.

یکی از نشست های سردمداران قدرت که به “کنفرانس بیلدربرگ” شهرت دارد، هفته گذشته در هتل بیلدربرگ در هلند برگزار شد. کنفرانس بیلدربرگ نشستی سالانه است که در آن اعضای کلوپ بیلدربرگ که حدود ۱۲۰ تا ۱۵۰ نفر از رهبران سیاسی، نخبگان اقتصادی، برخی تحلیلگران و دانشگاهیان برجسته و اهالی رسانه هستند حضور می یابند. حدود دو سوم شرکت کنندگان از اروپا و بقیه از آمریکای شمالی هستند و یک سوم این افراد را سیاستمداران و بقیه را نخبگانی از سایر حوزه ها تشکیل می دهند.

برخی معتقدند این یکی از نشست های نیمه علنی سران دنیا است که طی آن ثروتمندان و سیاستمداران برای تعریف اهداف و منافعشان تبانی می کنند و آینده دنیا را طرح می ریزند. در این کنفرانس اتاق های فکر و مشاوران اقتصادی و سیاسی با رهبران موسسات مالی وسران دول اروپایی و آمریکایی تعاملات گسترده ای را در شبکه ای از روابط شکل می دهند که تصویر نگاره آن احتمالا از درهم تنیدگی شبکه های اقتصادی نیز پیچیده تر است.

در کنفرانس بیلدربرگ امسال از چهره ها و شخصیت هایی سیاسی نظیر جورج آزبورن و اد بالز وزرای اصلی و سایه خزانه داری بریتانیا تا افرادی نظیر جان الکان عضوهیئت مدیره مجله اکونومیست یا پیتر ثیل عضو هیئت مدیره فیس بوک و میلیاردرهایی نظیر والن برگ تا ویوین ردینگ مامور عالی رتبه سازمان ملل حضور داشتند.

برای تماشای برخی عکس های حاشیه این نشست می توانید به وبسایت گاردین رجوع کنید.