جهان از بدو ریاست ریگان و گورباچوف تا ریاست پوتین و ترامپ، تحولات زیادی به خود دید که به تبع آن باعث گشت کشورها تغییرات گسترده ای را پشت سر گذارند. شوروی از هم پاشید و بلوک کمونیستی از هم گسیخت. اینک در غرب، اروپا و جهان در حال ساختن جهان جدیدی است. و تغییرات گسترده ای در اقتصاد و مسایل نظامی در حال رویدادگی است. ژاپن بهم پیوستگی متینی با اروپا و آمریکا در عرصه های مختلف اقتصادی و امنیتی و سیاسی و… پیدا کرد. چین نیز قدرت جهانی بزرگی در اقتصاد و جهان شد. چین تکوین سیاسی خود را با تغییرات ساختاری از جمله تغییر در مدت زمان ریاست جمهوری آغاز کرد و برنامه های مختلف آن عرصه های مختلف را در نوردید و حتی به افریقا رسید. آمریکای لاتین نیز غبار از خود زدود و در حال رستاخیز اقتصادی سیاسی است هر چند بعضی از کشورهای آمریکای لاتین هنوز نتوانسته از سنت قدیم رهایی یابد و مردمان آنها در فقر و بی چارگی به سر می برند.
این جهان جدید که در آن زندگی می کنیم چگونه جهانی است و چگونه باید با آن مواجه شد؟ در این جهان شاهد آن هستیم که اروپا که زمانی بر جهان مسلط بود در خانه خود به مبارزه طلبیده شد و در این مبارزه پس از فروپاشی جهان کمونیست تبدیل به یک قدرت جهانی بی بدیل و متحد گشت. پس از قیام این اتحاد اروپایی و تشکیل اتحادیه اروپا، جهان دیگر همچون سابق نبود و این اتحاد بر بلندای قامت همگان ایستاد.
اما خروج بریتانیای بزرگ نوید یک جغرافیای جدید را داد: آیا اتحادیه اروپا می تواند یکپارچگی و وحدت خود را حفظ کند؟ آیا امواج ملی گرایی بالنده در اروپا خبر از یک فروپاشی اروپایی می دهد؟ این امواج ملی گرایی نوخاسته در سرزمین های اروپایی پرسش های زیادی را در برابر اندیشه و عمل اروپا مطرح کرد، و البته برای تمام جهان چالش انگیخت. اینک سیاستی که دولت های اروپایی را هدایت می کند پرسش های زیادی را در برابر تفکر سیاسی اروپایی که بر همه عرصه های اقتصادی و اندیشگی و اجتماعی اروپا و جهان موثر است پیش رو گذاشت.
ایتالیا که منبع تعقل سیاسی بود و نقش مهمی در کشیدن سیاست های اروپا پس از جنگ دوم جهانی داشت و در تاسیس این اتحادیه پیش قدم بود اینک تحت حاکمیت یک رهبری جوان است که از اندیشه های ملی گرایی اشباع شده است و یک انحراف از اتحادیه اروپا را در سر می پرورد. آلمان نیز پس از پیروزی های راست افراطی و پررنگ شدن گرایشات ضد مهاجرین رو در رویی یک دوراهی است که نشانه از تشکیل یک جبهه اروپایی افراطی در بر دارد. وضع داخلی فرانسه حالتی بی ثبات پیدا کرده و صدای انجمن های مختلف کشور به اعتراض بلند شده است و محبوبیت پرزیدنت ماکرون در بدترین حالت است. فرانسه و آلمان دوبال گشوده است که اتحادیه اروپا با آن ها به پرواز ادامه می دهد و بی آنها اروپا هر آن در معرض گسیختگی است.
بریتانیا اما پس از خروج از اتحادیه اروپا دچار تعدد گرایشات شد و طیف های سیاسی گونه گون در آن در حال ظهور است. آینده همکاری با ایرلند و مساله اسکاتلند همه اینها پرسش از آینده اتحایه اروپا به عنوان اتحادی سیاسی اقتصادی را یک پرسش ضروری کرد.
این است سنت زندگی که در برابر تکامل و تطور یارای ایستادگی ندارد. ما بی تردید در برابر جهان نو هستیم که از راه تغییر همه جانبه جهانی شناخته می شود. سیمای بارز این تغییر نشانه های گسیختگی و فروپاشی و اختلاف میان کشورهای بزرگ جهان است. بی آنکه جایگزینی برای نظم قدیم وجود داشته باشد. این اختلافات ناشی از تداخل منافع ملی است تداخلی که تا مرز برخورد پیش رفته است. …