Categories: دیدگاه

جنگ بدون سرباز: اجلاس امنیتی مونیخ

اجلاس امنیتی مونیخ

در پنجاهمین نشست امنیتی مونیخ، بار دیگر سناتورها، وزیران و وکلای مجلس در هتل بایریشر هوف آلمان دور هم می آیند تا برای بحران امنیت جهان چاره¬ ای بیاندیشند.

امروز در جهان ناآرام، گرچه تعاریف و تفاسیر همسان برای مفهوم امنیت وجود ندارند و البته در گذشته نیز هرگز تعریف جهانشمول از امنیت وجود نداشت، اما با این وجود در حالت بسیار ساده می توان آن را دانش و آگاهی از خطر و تهدید برای سلامت فرد، جامعه و کشور دانست و از این دانش امنیتی انتظار داشت که راه حلی برای پیشگیری از خطر و تهدید به ما ارائه دهد.

بنابر این دانش امنیت تنها متعلق به دولت و زیر مجموعه¬اش از شمار نهادهای نظامی و امنیتی و وزرای دفاع و خارجه نیست بلکه متعلق به فرد و شهروندان و کلاً ملت نیز است. ترافیک مافیایی مواد مخدر، تروریسم دولتی و خصوصی و تا اندازه¬ای آوارگی و مهاجرت بی رویه می تواند امنیت فردی، شهری، ملی، منطقه¬ای و حتی سراسر جهان را به طور جدی مورد تهدید قرار دهد.

در اینجا شاید بتوان امنیت را به راه رفتن بر روی دریچه یخ زده تشبیه کرد که بدون ابزار لازم هر لحظه بیم شکستن سطح یخ و سقوط هولناک و مرگ وحشتناک را انتظار کشید.

پس از داووس و روحانی اینک نوبت مونیخ و ظریف است به شرط آنکه نخست ادعای داووسی و غیر امنیتی رییس جمهور ایران مبنی بر قرار گرفتن ایران در طراز ۱۰ کشور برجسته جهان تا سی سال دیگر را او تا اندازه¬ ای تعدیل کند به گونه ¬ای که به لحاظ منطقی این ادعای روحانی در نشست مونیخ فقط به یک آرمان و آرزوی ملی ایرانیان تفسیر شود، چرا که از این سنخ سخن های رتوریک (توسط رییس سابق مجلس که ایران تا چند سال دیگر ژاپن دوم می شود) هنوز حافظه تاریخی ما را می آزارد.

از سوی دیگر به درستی که وزیر خارجه ایران در دیدارهایش، عبارات و فرازهای کلیشه¬ای: “ما در ایران تهدید و تحریم را به فرصت تبدیل خواهیم کرد” را به کناری می نهد و در آنجا دیپلماسی امنیتی موجود در خاورمیانه را به چالش خواهد کشید.

در سال ۱۹۶۴ ویلی برانت صدر اعظم سوسیال دموکرات آلمان، نخستین نشست مونیخ با محور امنیت در جهان را اداره کرد. در آن سال و در اوج بحران و تنش های موجود “جنگ سرد” نمایندگان سیاسی و امنیتی اردوگاه سوسیالیستی به رهبری اتحاد جماهیر شوروی از این سوی اطلس و سناتورهای اردوگاه کاپیتالیستی به زعامت ایالات متحده آمریکا از آن سوی اقیانوس در این اجلاس شرکت کردند.

اینک در پنجاهمین نشست امنیتی مونیخ، بار دیگر سناتورها، وزیران و وکلای مجلس در هتل بایریشر هوف آلمان دور هم می آیند تا برای بحران امنیت جهان چاره¬ای بیاندیشند و نسخه¬ای بپیچند، اما چه باک اگر برای گریز از جنگ نسخه¬ای نیابند، جنگ های آینده بی سرباز خواهد بود. اضافه بر این که در سالن های گوناگون این اجلاس، کارشناسان اتاق فکر امنیتی از چین، هند، روسیه، آمریکا و ایران حضور چشمگیرتری دارند.

همانطور که ویلی برانت سوسیال دموکرات کوشید تنش سهمگین میان پیمان ناتو با پیمان ورشو را کمی کاهش دهد و بر شتاب گرفتن مهار سلاح های کشتار جمعی از سوی دو پیمان بیافزاید و همچنین فرصتی فراهم آورد تا نظامیان و نیروهای امنیتی دو سوی اقیانوس در مونیخ (بدون پروتکل رسمی) وارد گفتگو و تبادل نظر شوند؛ حال آنگلا مرکل خلف دموکرات مسیحی او احتمالاً خواهد کوشید تا وزرا و کارشناسان روسی و ایرانی را با سناتورهای آمریکایی در لابی همان هتل به گفتگوی غیر رسمی بنشاند تا نخست برای سوریه و سپس برای منطقه چاره¬ای بیاندیشند.

حال ظریف این فرصت را دارد که در اتاق ها و لابی هتل به هرگونه که منافع ملی ایران دیکته می کند بدون رعایت آداب دیپلماتیک با کارشناسان و همتایان خویش درباره تحریم ایران و فاجعه سوریه و ریسک امنیتی منطقه سخن بگوید.

در حیرتم از نیروهای افراطی در ایران، حال که وزیر ورزیده در فضای آزاد بین المللی که اینجا و آنجا برای او فراهم می شود تا ستاره ملت ایران را تابناک کند و با شتاب می کوشد فرصت های سوخته دولت تحریم طلب احمدی نژاد را جبران کند و در تماس با شخصیت های پر نفوذ دراروپا و جهان همواره می کوشد بازیگران لابی اسرائیل را به چالش بکشد، باز شاهدیم که این تندرو های وطنی پنداری محمد جواد ظریف وزیر بیگانگان است و نه وزیر ایرانی! آیا به باور آنها ظریف در مونیخ از مریخ آمده است که در بازگشت از آنجا این چنین ویرانگر به او خواهند تاخت؟

حال اگر این فرض ساده منطقی و “امنیتی” را بپذیریم که ناراحتی و خشم طبیعی اسرائیل و لابی آمریکایی آنها همانا به سبب دیپلماسی فعال ایران در همین نشست غیر رسمی مونیخ است، آیا به بهانه بی اثر ماندن برنامه مدیریت جهانی رییس جمهور پیشین، آنها باید به روحانی و ظریف درس “امنیت ملی” یاد دهند؟

یکی دیگر از مهم ترین چالش های اساسی اجلاس مونیخ آن است که آلمانها در گفتگو با قدرت های دو سوی اقیانوس اطلس می کوشند بر این نکته تأکید کنند که در پنجاهمین اجلاس مونیخ، علاوه بر بحث و گفتگو در خصوص امنیتی شدن آلودگی هوا و محیط زیست، آنها باید با چالش جدیدی نیز روبرو شوند که تاکنون یا نمی خواستند و یا نمی توانستند برای آن چالش خوفناک راه حلی ارائه دهند و یا نسخه¬ای بپیچند. این چالش فقط جنگ بی سرباز نیست بلکه خیل بیکاران است.

بی گمان همه آگاهند که فرار سرمایه از کشورهای نوظهور صنعتی با رشد اقتصادی بالا از شمار روسیه، برزیل، آرژانتین، مالزی و ترکیه مدتی است که ارزش پول ملی این کشورها در برابر ارزهای خارجی کاهش داده و ممکن است تمام دست آوردهای ده سال پیشرفت اقتصادی و رفاه دولتی این کشورها از بین برود. آنگاه ملت ها در دام فشار تورم دو رقمی، بیکاری و رکود اقتصادی همانند ایران گرفتار می شوند. با وجود آن که این کشورها مانند ایران تحریم نشده¬اند پس فرار سرمایه به چه سبب است؟ از سوی دیگر در اروپای جنوبی و حتی امریکا ممکن ضریب تحمل رنج از سوی مسکینان و بیکاران و بیماران پایین بیاید و ریسک امنیتی جدی برای دولت های پیشرفته به بار آورد.

آنگلا مرکل به نیکی از این دو بحران هولناک آگاه است و شاید (علیرغم آسیب استخوانی و استراحت) در نشست مونیخ ظاهر شود و روش حل آلمانی برای این چالش را با دیگران به نقد و بررسی بگذارد. به عبارت دیگر کشورهای پیشرفته دیر یا زود در نشست های آتی مونیخ باید برای مبارزه با فقر فراگیر جهانی، فرار سرمایه ها، معضل بیکاری و شکاف سنگین طبقاتی چاره¬ای بیاندیشند. به درستی که همه شرکت کنندگان در اجلاس مونیخ آگاهند که وقتی رسانه¬های ملی در ترکیه حادثه کوچک استانبول را دگرگون جلوه دادند، به ناچار کف خیابانها و تظاهرات آشوب میلیونی، بی ثباتی سیاسی را باعث گشت که فرار سرمایه و کاهش پول ملی را در پی داشت و ترکیه در بحران فرو رفت.

حال با یاد از دو مدیر آلمانی که یک داووس را آفرید و دیگری مونیخ را، این پرسش در اذهان باقی می ماند که آیا مقامات امنیتی برزیل در اجلاس مونیخ از آنگلا مرکل خواهند آموخت که تا پیش از بازی های جام جهانی، رسانه ملی را در بیان واقعیت به گروگان نگیرند تا خلق بیمار و بیدار و بیکار از آن پس کف خیابان ها را برای ارسال پیام خویش اشغال کنند و سرمایه خارجی از برزیل فرار کند و باز بر حجم بیکاری و تورم افزوده شود و این “دور باطل” و شوم دوباره تکرار شود؟

چه زیبا می شد اگر این اصل منطقی و پیشنهادی نگارنده، شعار مونیخ می شد: هر ملتی در هر کجای جهان (حتی در مونیخ!) چنانچه آزادی را فدای امنیت کند، سر انجام هر دو را خواهد باخت.

علی محمد اسکندری جو: دکتر علی محمد اسکندری جو از سال 1993 در اروپا بویژه سوئد در زمینه مدیریت صندوق مالی مشاع فعالیت دارد. وی همچنین تحلیلگر اقتصادی و دارای مدرک تخصصی در زمینه استراتژی سرمایه از نهادهای معتبر مالی آمریکا و سوئد است. او چندین دوره آموزشی و سمینار تخصصی در اروپا و ایران برگزار کرده و از وی مقالاتی در نشریات داخلی و خارجی منتشر شده است.
Related Post